شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🔅امام سجّاد علیه السلام: 🔺پس حقّ مادرت اين است كه بدانى او تو را در جايى حمل كرده است كه هيچ كس فرد
#حدیث_معنوی🌸
🔅امام على عليه السلام ـ در دعا ـ :
🔺خداى من! چگونه تو را بخوانم در حالى كه نافرمانیت کرده ام!
و چگونه تو را نخوانم، در حالى كه تو را مى شناسم!
#Masaf
@AHMADMASHLAB1995
🌹زیباترین جملات حضرت آقا؛
"اخلاص برکت دارد"
"اورا دزدانه وبزدلانه ترورکردند"
"اراده الهی پیروزی این ملت است"
"جنتلمن های پشت میزمذاکره همان تروریست های فرودگاه بغدادهستند"
"ملت ایران به نمادهای مقاومت عشق میورزد.طرفدارمقاومت است طرفدار تسلیم نیست"
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
|🌿🌹 🌷شهدا آن روزها که شوق #شهادت به سینه بود توفیقمان نبود که شبیه شما شویم رفتید تا همچو پرستو ره
تو بـہ حـال 🌷
من #مسکیـن😢
بـہ #جفـا مینگری🍂
من بـہ خاک کـف پـایت🙂
بـہ #وفـا مینگـرم🌻
#آفــتابـی تـو🌞
و مـن،ذره مسکین #ضعیف⚡️
تـو کجـا و مـن #سرگشتہ😓
کجـا مینگـرم✌️
#شهید_احمد_مشلب🌸🌹
#هر_روز_با_یک_عکس
@AHMADMASHLAB1995
⭕️عجبِ رویی دارید شماها!
🔺سال 94 وقتی اصلاحطلبان وارد مجلس شدند، قیمت دلار 3700 بود الان شده 13700، پراید 20 ملیون بود الان حدود 70 میلیون، سکّه 860 تومن بود الان شده حدود ۵ میلیون و...
🔺شماها که ۴ ساله عُرضه قانونگذاری ندارید و کلا وزرا و رئیسجمهور رو هم تشریفاتی استیضاح میکنید، چگونه دوباره میتونید تو روی ملّت راست راست نگاه کنید و دنبال رای هم باشید😒
#به_احمق_ها_رای_ندهید
#مجلس_نماینده_اصلح_لازم_دارد
#انتخابات
#نماینده
#سلفی_گیران_احمق
@AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
کودکانِ غزه چشمِ امیدشان به توست؛ برگرد مولا . . . #یاایهاالعزیز🌱 ❤️اَللّٰهُمَعَجْللوَلِیِّ
أَيْنَ مُحْيِي مَعَالِمِ الدِّينِ ...
کجاست آنکه
دين و ايمان و اهل ايمان را
زنده گرداند...؟!
#یاایهاالعزیز🌱
❤️اَللّٰهُمَعَجْللوَلِیِّکَاَلفَرَج❤️
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#شناخت_لاله_ها #مهندس_ابو_مهدی_المهندس فرمانده شهید ابو مهدی المهندس ، معاون رئیس بسیج مردمی عراق (
#شناخت_لاله_ها
#ابو_مهدی_المهندس
این شهید سرافراز پس از مشارکت در وقایع رجب در سال ۱۹۷۹ و دستگیری آیت الله شهید سید محمد باقر الصدر ، از سوی دادگاه تحت تعقیب قرار گرفت و پس از به قدرت رسیدن صدام حسین در سال ۱۹۷۹ ، شهید ابو مهدی المهندس مجبور شد در سال ۱۹۸۰ عراق را ترک کند و از کویت وارد ایران شد. وی در سال ۱۹۸۵ عضو شورای مجلس اعلای اسلامی شد.
ادامه دارد....
#هر_روز_با_یک_شهید🌾
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#پای_درس_ولایت🔥 🔰 سخننگاشت | رهبر انقلاب: کار بزرگ مداحان، مدیریت شادی و عزای جامعه است. ۹۸/۱۱/۲۶
#پای_درس_ولایت🔥
🔰 سخننگاشت | رهبر انقلاب: گریه در مجالس عزاداری، گریه اراده و عزم است. ۹۸/۱۱/۲۶
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#حدیث_معنوی🌸 🔅امام على عليه السلام ـ در دعا ـ : 🔺خداى من! چگونه تو را بخوانم در حالى كه نافرمانیت
#حدیث_معنوی🌸
🌹پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله:
مثل امام همچون کعبه است که بر گردش می چرخند و او بر گرد چیزی نمی چرخد.
📚بحارالانوار ج36، ص353
@AHMADMASHLAB1995
.
بهش گفتن :
+ چـرا پلاڪتو میڪندے ؟!
گفـت :
- هرچی فڪر میڪنم
یاراے امامحسین تو ڪربلا
پلاڪ نداشتن :)
گمنام...🥀🕊
@AHMADMASHLAB1995
بزرگترین خلاقیت خدا
در #عشق تجلی پیدا کرده است ..
|شهید مصطفی چمران |
@AHMADMASHLAB1995
تشنۂ قطره اے ازڪوثرِ جامِ حسنیم
همہ محتاج عنایاٺِ مدامِ حسنیم
گر گرفتار حسینیم و اسیرِ زینب
ما حسینے شدهٔ دسٺ امام حسنیم
#السلامعلیڪ_یاحسنبنعلے💚🍃
#امام_حسنےام🌷🍃
#دوشنبه_های_امام_حسنی🌷
@AHMADMASHLAB1995
ما دلمون رو گره می زنیم
به همه چیز؛
به این... به اون...
وقتی این و اون میلرزه
دل ماهم میلرزه،
دلمون رو گره بزنیم به خدا
که اگه همه عالم لرزید،
دل ما نلرزه
مثل دل امام حسین،
که تو روز عاشورا نلرزید....
دلتو به خدا گره بزن :)
[← #تلنگر 💡👓→]
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
تو بـہ حـال 🌷 من #مسکیـن😢 بـہ #جفـا مینگری🍂 من بـہ خاک کـف پـایت🙂 بـہ #وفـا مینگـرم🌻 #آفــتابـی ت
چه زیبا ملائک شدند زیستند
همان ها که هستند ولی نیستند !
کسانی که در جمع ما بوده اند
ولی حیف نفهمیده ایم کیستند
#شهید_احمد_مشلب🌸🌹
#هر_روز_با_یک_عکس
@AHMADMASHLAB1995
⭕️عجبِ رویی دارید شماها!
🔺سال 94 وقتی اصلاحطلبان وارد مجلس شدند، قیمت دلار 3700 بود الان شده 13700، پراید 20 ملیون بود الان حدود 70 میلیون، سکّه 860 تومن بود الان شده حدود ۵ میلیون و...
🔺شماها که ۴ ساله عُرضه قانونگذاری ندارید و کلا وزرا و رئیسجمهور رو هم تشریفاتی استیضاح میکنید، چگونه دوباره میتونید تو روی ملّت راست راست نگاه کنید و دنبال رای هم باشید😒
#به_احمق_ها_رای_ندهید
#مجلس_نماینده_اصلح_لازم_دارد
#انتخابات
#نماینده
#سلفی_گیران_احمق
@AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#رمان_حورا #قسمت_بیست_و_دوم_و_سوم "آدم خسته هيچ نمى خواهد فقط دلش مى خواهد دست خودش را بگيرد و فقط
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#رمان_حورا #قسمت_بیست_و_دوم_و_سوم "آدم خسته هيچ نمى خواهد فقط دلش مى خواهد دست خودش را بگيرد و فقط
#رمان_حورا
#قسمت_بیست_و_چهارم
زن دایے با اشاره چشم به مهرزاد فهماند ڪه حرفے از مونا نزند.
_چرا نگم؟ هان؟ چرا ڪثافت ڪاریاے دخترتو رو نڪنم؟ اون ڪه دیگه شورشو درآورده. شبا دیر میاد. صبح ها زود میره. شما ڪه پدر و مادرشین خبر دارین از ڪاراش؟
فقط بلدین به متهم ڪردن دختر مردم.
_مهرزاد خفه شو و برو تو.
_نه دیگه این دفعه فرق داره مامان. نمیزارم حورا رو اذیت ڪنین.
_من هزار بار به رضا گفتم پنبه و آتیش رو با هم نگه ندار تو خونه. اما به گوشش نرفت اینم شد نتیجه اش. ڪه پسرم جلوم وایسته از این دختره بے همه چیز دفاع ڪنه.
خون حورا به جوش آمده بود. با حرص گفت:بسههههه دیگه. ڪاش...ڪاش منم با پدر مادرم مرده بودم ڪه انقدر بے ڪسیم رو به روم نیارین.
بعد هم با گریه دوید و وارد خانه شد.
مهرزاد با تاسف نگاهے به مادرش ڪرد و گفت:واقعا متاسفم براتون مامان.
او هم بیرون ازخانه رفت و در را به هم ڪوبید. چقدر از آن لحظه اے متنفر بود ڪه حورا اشک بر گونه هایش روان شد.
دلش قدم زدن هاے تنها را نمے خواست.
همراه مے خواست آن هخ نه هر ڪسی...حورا..
ڪاش مے شد دستانش را بگیرد و تا ته دنیا برود.
"تنهايى صرفا به این منظور نیست
ڪه ڪسے را نداری!
گاهى اطرافت را
آدم هاى متفاوت پُر مى كنند
اما نداشتنِ همان يك نفر
تمامِ تنهايى هارا
بر سرت خراب مى كند!
مشكلِ همه ما
"همان يك نفر" است
كه نيست..."
#نویسنده_زهرا_بانو
#کپی_با_ذکر_لینک
#ادامه_دارد
╔═...💕💕...══════╗
@AhmadMashalb1995
╚══════...💕💕...═╝
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#رمان_حورا #قسمت_بیست_و_چهارم زن دایے با اشاره چشم به مهرزاد فهماند ڪه حرفے از مونا نزند. _چرا نگ
#رمان_حورا
#قسمت_بیست_و_پنجم
تا نیمه هاے شب، خیابان ها را طے ڪرد و به دستان یخ زده اش، ها مے ڪرد.
وقتی به خانه رسید ڪه ڪفش هاے غریبه اے را پشت در دید.
حدس زد چه ڪسے به خانه شان آمده براے همین خونش به جوش آمد.
_مرتیکه پیر خجالت نمیڪشه میاد خاستگارے حورا. الان حسابشو میرسم.
اےن بار خیلے جدے وارد خانه شد و قدم هاے محڪمش را سمت پزیرایے به زمین ڪوباند.
مادر، پدرش و سعیدے از جا پریدند و به مهرزاد عصبانے خیره شدند.
_اینجا چه خبره؟
_صداتو بیار پایین مهرزاد. چه خبرته؟
رو ڪرد به پدرش و گفت:دیگه اون مهرزاد همیشه مطیع و فرمان بر مُرد. من مے خوام بدونم این مرتیڪه اینجا چه غلطے مے ڪنه.
ابروهای هر سه نفر بالا پرید و صداے در اتاق آمد.
مهرزاد فهمید ڪه مونا و مارال بیرون امدند و حورا از پشت در شاهد گفتگوے او هست بنابرین تمام جرات و جسارتش را یک جا جمع ڪرد و گفت: چرا خشڪتون زده؟ دارم میگم این مرتیڪه اینجا چه غلطے مے ڪنه؟
سعیدی با چشماتچن از خشم قرمزش او را نگاه مے ڪرد و پدرش جلو امد.
_حرف دهنتو بفهم پسره بے خاصیت. صداتو بیار پایین واسه من صدا بلند مے ڪنه. احترام خودتم نگه دار. یڪم شعور خوب چیزیه آقاے سعیدے مهمون ما هستن.
به اخم پدرش توجهے نڪرد و گفت:من بے شخصبتم، بے خاصیتم، بے شعورم، اصلا من خود ڪثافتم اما شما ڪه پاک و طاهرے چشمات ڪور شده از ثروت این مرتیڪه. براے همین راضے شدے ڪه حورا رو دو دستے تقدیمش ڪنے بره.
صدای سیلے ڪه به گوشش خورد نه تنها او را ساڪت نڪرد، بلڪه جرے تر شد و ادامه داد:خوبه آفرین.. باریڪلا پدر نمونه. جلو مهمون میزنے تو گوش پسرت.. پاره تنت.. هه
_تو..
_آره من تن پرورم و هیچ ڪارے بلد نیستم. بے عرضه و تنبلم میدونم اما دیگه تحمل رفتاراتون رو ندارم.
برگشت سمت مادرش و گفت:حورا به ما هیچ بدے نڪرده مامان ڪه این جورے باهاش رفتار مے ڪنے. یا اینڪه خوشحالے از این ڪه اون به زودے از این خونه بره.
چرا؟ چون دختر خواهرشوهرته.. اگه دختر خاله ام بود رو چشمات میزاشتیش.
مرےم خانم به اوج انفجار رسیده بود اما مهرزاد به ڪسے حق حرف زدن نمے داد.
باز برگشت سمت پدرش و گفت:شما چرا به دختر خواهرت بد ڪردی...نمیدونم..
چرا گذاشتے زن و دخترت این همه ازارش بدن.. برام سواله..
ڪاش یڪم.. فقط یڪم احساس مسئولیت میڪردے و میفهمیدے حورا جز ما ڪسے رو نداره.
صورتش را ڪج ڪرد و با چشمان خیسش گفت:اگه مے خواے بازم بزن.. بزن دیگه.
ڪاش به جاے ڪتک زدن اون دختر بے چاره منو میزدین..
داد زد:انقدر میزدین ڪه بمیرممم چون حقم بود.
عقب عقب رفت و گفت:اما..اما حق حورا.. نه ڪتک بود نه توهین نه تهمت نه تحقیر..
حقش آرامش بود
با دل دریایے ڪه اون داره
با خداے مهربونے ڪه اون داره
لیاقتش بهترین هاست..
#نویسنده_زهرا_بانو
#کپی_با_ذکر_لینک
#ادامه_دارد
╔═...💕💕...══════╗
@AhmadMashlab1995
╚══════...💕💕...═╝
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#رمان_حورا #قسمت_بیست_و_پنجم تا نیمه هاے شب، خیابان ها را طے ڪرد و به دستان یخ زده اش، ها مے ڪرد.
#رمان_حورا
#قسمت_بیست_و_ششم
همان طور ڪه عقب عقب مے رفت خندید و گفت:من..من همینم..ےه پسر لاابالے و بے ڪار ڪه همش الاف ڪوچه و خیابونه..
لیاقت من ڪتک و توهینه نه حوراے پاک و مظلومے ڪه زبون جواب دادنم نداره..
من باید تنبیه مے شدم هر دفعه اے ڪه مامانم بخاطر پاره شدن دفتراے مونا، حورا رو مے زد..چون من پارشون مے ڪردم.
من باید ڪتک میخوردم وقتے از سیب زمینے سرخ ڪرده ها ڪم میشد چون من میخوردمشون.
من باید توهین میشدم وقتے نمره هام ڪم میشد نه حورایے ڪه همه نمره هاش بیست بود و مایه افتخار معلما و مدیرا..
هر وقت نمره اش خوب مے شد ڪتک مے خورد.. هه چرا؟ چون به مونا ڪمک نڪرده بود تا اونم بیست شه.
همیشه مامان بهش مے گفت بے همه چیز.. در صورتے ڪه نمے دونست پسر خودش از همه بے همه چیز تره..
اشڪهاےش را پاک ڪرد و با خنده گفت: نه پدر و مادر به فڪرے داشتم نه مهر و محبتے دیده بودم. اما..اما حورا پدر و مادرش.. حتے اگه مرده بودن.. دوسش داشتن.
بلند داد زد:من بے همه چیزم..من
من احمقے ڪه هیچوقت نتونستم مردونگے ڪنم و جلوے ڪتک زدناے مامانمو بگیرم.
من بے همه چیزم..
با چشمان سرخش قدم برداشت سمت سعیدے. او هم ترسید و عقب رفت.
شانه اش را گرفت و گفت:نترس ڪاریت ندارم. فقط مے خوام دو تا چیز بهت بگم.
اولے این ڪه راه دادنت تو این خونه و این همه عذت و احترام بخاطر مال و منالته. عاشق چشم و ابروت نیستن ڪه دختر جوون رو بهت بدن... هرچند بدشونم نمیاد حورا رو از سرشون باز ڪنن.
دوم اینڪه.. حورا ازت متنفره مثل من. حتے اگ بمیره هم زن تو نمیشه برو پے زندگیت. بالا سر این قبرے ڪه تو دارے فاتحه میخونے مرده اے نیست عمو.
راه افتاد سمت در ولے برگشت و رو به همه گفت:بابامو اخراج نڪن مگر نه منو از خونه اش اخراج میڪنه.. بزار به پاے دیوونگے هاے من..
با پوزخند از خانه بیرون زد و آن شب تا صبح در خیابان ها قدم مے زد و سیگار مے ڪشید.
نمی دانست ڪے سیگار به دست گرفت اما دیگر دست خودش نبود.
انگار تب داشت، حالش خوب نبود و نمے دانست چه ڪند آن هم تنها!؟
شب برفے و عرق پیشانے و تب سرد..
چقدر حس مے ڪرد در این دنیا اضافے است.
ڪاش مے توانست شر خود را از زندگے حورا و بقیه ڪم ڪند.
ناگهان به یاد چادر سفید حورا و جانماز گل گلے و سخن گفتنش با خدا افتاد.
برای اولین بار روے برف ها زانو زد و مقابل خدا صورتش را خم ڪرد.
زار زد و داد زد و تمام غرور مردانه اش را شڪست.
_خدااااا
دیگه نمیتونم بدون حورا.. دیگه نمیتونم ببینم دارم هر روز ازش دور میشم و از دستش میدم.
برام نگهش دار.. اصلا من ڪه به درک براے خودت نگهش دار.
من بنده خوبے نبودم اما براے اولین بار دارم جلوت زانو میزنم و ازت مے خوام حورا رو حفظش ڪنے از تمام بدے هاے دنیاے بے رحمت.
"زندگی ڪردن در این دنیاے بے رحم مانند داد زدن درون چاه است.
ڪسی صدایت را نمیشنود.
تو را نمے بیند.
فقط گلویت از داد پاره میشود.
اما ڪاش همه ما بفهمیم،خداےی هم هست.
که میان تمام نادیدنے ها و ناشنیدنے ها
ما را مے بیند و صدایمان را مے شنود."
#نویسنده_زهرا_بانو
#کپی_با_ذکر_لینک
#ادامه_دارد
╔═...💕💕...══════╗
@AhmadMashlab1995
╚══════...💕💕...═╝
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
أَيْنَ مُحْيِي مَعَالِمِ الدِّينِ ... کجاست آنکه دين و ايمان و اهل ايمان را زنده گرداند...؟! #یا
دیگر از دوری تـ❤️ـو ...
مانده مگر تاب و توان
وقت آن است که ...
ای راحتـ❤️ـ جان باز آیی
#یاایهاالعزیز🌱
❤️اَللّٰهُمَعَجْللوَلِیِّکَاَلفَرَج❤️
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#شناخت_لاله_ها #ابو_مهدی_المهندس این شهید سرافراز پس از مشارکت در وقایع رجب در سال ۱۹۷۹ و دستگیری آی
#شناخت_لاله_ها
#ابو_مهدی_المهندس
ماهها قبل از سقوط صدام حسین ، وی مسئولیت خود را در سپاه بدر و همچنین در شورای عالی رها و به عنوان یک چهره مستقل کار کرد، در حالی که وی از روابط خود با همه چشم پوشی نکرد.
سپس در عراق وارد کار سیاسی شد ، جایی که وی در تشکیل اتحاد ملی موحد نیز نقش مهمی ایفا کرد.
وی از پایه گذران فراکسیون ائتلاف وطنی عراق و سپس ائتلاف وطنی کنونی است.
ابومهدی در واشنگتن به اتهام عملیات نظامی علیه نیروهای آمریکایی از سمت خود در پارلمان منصرف شد.
پس از تشکیل الحشد الشعبی، المهندس به عنوان جانشین فرمانده انتخاب شد، جایی که دائم در همه جبهه های نبرد در شرکت می کرد.
شهید ابو مهدی المهندس در برنامه ریزی و اجرای عملیات نابودی گروه تروریستی داعش در عراق نقش برجسته ای داشت.
این شهید سرافراز بامداد جمعه به همراه سپهبد سردار قاسم سلیمانی در فرودگاه بغداد توسط نظامیان تروریست آمریکایی به شهادت رسید.
#هر_روز_با_یک_شهید🌾
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#پای_درس_ولایت🔥 🔰 سخننگاشت | رهبر انقلاب: گریه در مجالس عزاداری، گریه اراده و عزم است. ۹۸/۱۱/۲۶ @
#پای_درس_ولایت🔥
💫امام خامنه ای؛
🌸اگر بخواهیم سبک زندگی را به صورت درست در مقابل موج جبههی دشمن به حالت اسلامی برگردانیم، راهش این است؛
یعنی باید فرهنگسازی بشود.
🌸ببینید شما در دعا میگویید: اَللّهُمَّ اجعَل مَحيایَ مَحيا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ مَماتی مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد؛
🌸خب، محیا یعنی چه؟ محیا یعنی زندگی من را شبیه زندگی آنها قرار بده؛ یعنی سبک زندگی؛ ما این را میخواهیم؛ این را از ما خواستهاند که بگوییم و بخواهیم و انجام بدهیم. این مسئلهی سبک زندگی باید دنبال بشود.
. ۹۸/۱۱/۲۶
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#حدیث_معنوی🌸 🌹پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله: مثل امام همچون کعبه است که بر گردش می چرخند و او بر
🔅امام على عليه السلام:
🔺موعظه ها، مايه حيات دل هاست.
#Masaf
@AHMADMASHLAB1995