eitaa logo
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
7.5هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
144 فایل
🌐کانال‌رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 🌸زیر نظر خانواده شهید🌸 هم زیبا بود😎 هم پولدار💸 نفر7دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ‌ تموم‌ مادیات پشت پا زد❌ و فقط بہ یک نفر بلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعوتت کرده بمون @Hanin101 ادمین شرایط: @AHMADMASHLAB1374 #ڪپے‌بیوحـرام🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
هرچه به ذهنم فشار می اورم نمی توانم بفهمم دور و برم چه می گذرد ، مجهول بودن موقعیتم برترسم افزوده، اطرافم پر است از ساختمان های نمیه ویران ، صدای رگبار و تیراندازی و انفجار ، بوی دود وخون و باروت وهرم آفتاب و گرما تشنگی امانم را بریده ، اینجا کجاست که سر دراوردم؟ در معرکه کدام جنگ گیر افتاده ام؟ صدا از گلویم خارج نمی شود ، صدای غرش انفجارها انقدر بلند است که دستم را روی گوش هایم می فشارم و با چشمان کم سویم دور وبر را درجست وجوی پناهگاه یا فریاد رسی می کاوم. پاهایم سست می شود و برزمین گرم زانو می زنم، روی خاک هایی که با گلوله وخمپاره شخم خورده اند، دستان بی جانم را ستون می کنم که صورتم زمین نخورد ، بازهم چشمانم را در اطراف می چرخانم، همه جا تار شده ، آخرین رمق هایم تحلیل می رود و سرم به زمین نزدیک می شود که ناگهان ، با دیدن شبح انسان جان میگیرم . صدا ازگلویم خارج نمی شود که کمک بخواهم؛ او به طرفم می آید و من امیدوارانه نگاهش می کنم. می رسد بالای سرم ، جان می گیرم. چهره اش واضح ترشده ، پیرمردیست قد بلند و چهارشانه؛ بالباس سبز سپاه ، سربلند یا ابلفضل العباس به سرش بسته و لبخند میزند ، ازچشمانش مهربانی می بارد، خستگی و تشنگی یادم می رود، این پیرمرد نورانی به قدیس می ماند تا رزمنده ؛ ومگر نه اینکه رزمندگان ما کم از قدیس نداشته اند؟ آرام می پرسم:شما کی هستین؟ کنارم زانو میزند:تشنه ای دخترم؟ بی آنکه منتظر جوابم شود قمقمه اش را به لبانم نزدیک می کند: بیا دخترم ، همین الان از فرات برداشتم ، حالتو خوب میکنہ . فرات ؟مگر اینجا کجاست؟؟... نویسنـده:خانم فاطمه شکیبا ♥️ @AhmadMashlab1995 |√←
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
⬆معرفی شهید⬆ 😍شهید اکبر شهریاری😍 😍جزء شهدای مدافع حرم😍 🍁ولادت:1فروردین سال1363🌷 🍁محل ولادت:تهران🌷 🍁
⬆معرفی شهید⬆ 😍شهید مهدی حسینی😍 😍جزء شهدای مدافع حرم😍 ☘ولادت:27مرداد سال1359🌻 ☘محل ولادت:تهران🌻 ☘شهادت:12مهر سال1395🌻 ☘محل شهادت:دمشق_سوریه🌻 ☘نحوه شهادت: توسط عامل انتحاری در دمشق، پایتخت سوریه به فیض عظیم شهادت نائل آمد😔😔 نویسنــ✍🏻ــده:بانوےمحجبـه کپی بدون نام نویسنده ممنوع🚫 join↧ఠ_ఠ↧ ♡✿ @AhmadMashlab1995✿♡
💔 قصه قصه عجیبےستــــ هر کس به این آسـانی اهل کربـــــلا نیست کار "حسیـــــن" است و دل مشکل پسندش ؟؟!!!😭 🏴 @ahmadmashlab1995🏴
❤️ آمدنی نیست رسیدنی است، باید آن قدر بدوی تا به آن برسی، اگر بنشینی تا بیاید همه می‌شوند می‌روند... و تو جا می‌مانی...! 💡 ☑️ @AhmadMashlab1995
امام خمینی(ره): شـهــدا در قـهقـه مستـانـه شـان عنــد ربهــم یــرزقـوننـد🍀 🥀 🌺 ☑️ @AhmadMashlab1995
یه بار دیگه آدرس بدبختی ملت ایران رو مرور میکنیم، تهران_ میدان پاستور_ ریاست جمهوری؟🤔 نه نه نه! آدرس بدبختی ملت ایران فقر فکری اون ۲۴ میلیون نفریه که کاری کردند ۵۵ میلیون نفر دیگه به علاوه خودشون بدبخت بشن! تَکرار 🏴 @ahmadmashlab1995🏴
باز میخندے و میپرسی که حالت بهتر است؟ باز میخندم:که خیلی... گرچه میدانی که نیست... 🥀✨ 📲 ❌ ☑️ @AhmadMashlab1995
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
📚خاطرات شهید مدافع حرم #شهیداحمدمشلب راوی:سیده سلام بدرالدین (مادرشهید) #معنویت قسمت اول: در زندگی
📚خاطرات شهید مدافع حرم راوی:سیده سلام بدرالدین (مادرشهید) قسمت دوم: عادت های قشنگ زیادی داشت،که یکی از آن عادات،حضور همیشگی در مسجد برای نماز جماعت بود . به کوچکترین دستورات دین اهمیت می داد و به آن ها عمل می کرد،در خصوص هیچ حکمی از دستورات دین بی اعتنا و کاهل نبود . به نماز اول وقت خیلی اهمیت می داد در دل شب بیدار می شد و نماز شب می خواند . ✍ماه علقمه @AhmadMashlab1995
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آب را یک نفس می نوشم، خنکایش ارامش را در رگ هایم جاری می کند ، پیرمرد درحالی که با محبت نگاهم می کند می گوید :بگو یا حسین(ع) دخترم! زیرلب یاحسین (ع) می گویم و می پرسم شما کی هستید؟ بازهم به سوالم توجه نمی کند و می گوید:پاشو بابا ! بیا بریم من می رسونمت! بابا! چه الفاظ آرامش بخشی ! تابحال کسی این طور خطابم نکرده،چقدر این مرد آشناست! حتما اورا جایی دیده ام، پاهایم نیروی تازه می گیرد،بلند می شود و می گوید :پاشو بابا جون. می ایستم وکمر راست می کنم:انجا کجاست؟ چه خبره اینجا؟ -نترس حوراء!بیابریم، من می رسونمت! -شما اسم منو از کجا می دونید؟ چرا نمی گید اینجا کجاست وچه خبره؟ شما کی هستید؟ عمیق نگاهم می کند وبا صدایی حزین می گوید :اینجا کربلاست باباجان! -کربلا؟؟؟؟ -آره مگه همین الان آب فرات رو نخوردی؟ -فرات؟خودفرات کجاست؟حرم کجاست؟ اینجا فقط یه شهر جنگ زده است! -لبخند میزند :نشنیدی کل ارض کربلا؟ نویسنده: خانم فاطمه شکیبا ♥️ @AhmadMashlab1995 |√←
-لاقل بگید کی هستید؟ بازهم با تبسم جوابم را می دهد ، آرامش و مهربانی پدرانه اش از ترسم می کاهد و باعث می شود آرام پشت سرش راه بروم، به خیابانی می رسیم و پیرمرد می ایستد و من هم به دنبالش متوقف می شوم ، بادست به کمی جلوتر اشاره می کند : از اینجا رو باید بااونابری، برو دخترم، نترس بابا. رد انگشت اشاره اش را می گیرم و می رسم به دو رزمنده که پشت به ما در خیابان راه می روند ، برای اینکه صدایم در تیراندازی و انفجار گم نشود ، بلند فریاد می زنم : اونا کی اند؟ من نمیشناسمشون! -می شناسی باباجون، می شناسی،برو حوراء! -من ، من می ترسم. -نترس بابا، من همیشه هواتو دارم . -شما کی هستید؟ -برو دخترم! انگار کسی به سمت رزمنده ها هلم می دهد ، پیرمرد عقب می رود و می گوید : برو دخترم،برو حوراء! -وایسید شما کی هستید؟منو از کجا می شناسید؟ دست تکان می دهد و می خندد ، دیگر صدایی از گلویم خارج نمی شود و باصدای بی صدایی ، سوالاتم را فریادمی زنم، با رفتنش هم جا تار می شود.... نویسنده:خانم فاطمه شکیبا ♥️ @AhmadMashlab1995|√←
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
⬆معرفی شهید⬆ 😍شهید مهدی حسینی😍 😍جزء شهدای مدافع حرم😍 ☘ولادت:27مرداد سال1359🌻 ☘محل ولادت:تهران🌻 ☘شهاد
⬆معرفی شهید⬆ 😍شهید سیدامید حسینی😍 😍جزء شهدای مدافع‌وطن(ترور)😍 ☘ولادت:2مرداد سال1372🌻 ☘محل ولادت:خوزستان🌻 ☘شهادت:31شهریور سال1397🌻 ☘محل شهادت:اهواز🌻 ☘نحوه شهادت:در حمله تروریست‌ها به مراسم رژه نیروهای مسلح اهواز، سیدامید در سن 25 سالگی به فیض عظیم شهادت نائل آمد😔😔 نویسنــ✍🏻ــده:بانوےمحجبـه کپی بدون نام نویسنده ممنوع🚫 join↧ఠ_ఠ↧ ♡✿ @AhmadMashlab1995✿♡
از امشب به مدت 10 الی 15 شب ناگفته هایی از کربلا در کانال رسمی قرار میگیرد🌿 متن ها و داستان ها کوتاه،جالب و زیبا هستند...🌹 حتمادانلودکنید🌻 ☑️ @ahmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
از امشب به مدت 10 الی 15 شب ناگفته هایی از کربلا در کانال رسمی #شهید_احمد_مشلب قرار میگیرد🌿 متن ها
🛑 یار سیدالشهداء که عصر عاشورا فرار کرد یکی از افرادی که روز عاشورا در سپاه امام‌حسین (ع) بود ضحاک‌بن‌عبدالله بود. که در راه کوفه بهمراه پسرعمویش کاروان امام رو دید، و حضرت اونا رو دعوت کرد، پسرعموش دعوت رو قبول نکرد، ضحاک به حضرت گفت من با شما میام کربلا فقط تا جایی که حضورم براتون مفید باشه درخدمتتون هستم بعدش اجازه بدید برم، امام موافقت کرد. ضحاک تک تیرانداز بود و روز عاشورا هم خیلی برای حضرت مفید بود، در آخرین لحظات که همه یاران امام حسین شهید شدند به حضرت گفت قرارمون یادتون هست؟ حضرت گفت بله، برو فقط چجوری می‌خوای از خیل دشمن فرار کنی بری؟ حضرت نگران ضحاک بود ضحاک گفت اسبی پشت خیمه ها بستم و فرار می‌کنم، ضحاک فرار کرد و چند نفر از سپاه عمرسعد دنبالش رفتن ولی نتونستن بهش برسن. ضحا‌ک سال‌ها خاطرات خودش از کربلا رو برای دیگران تعریف می‌کرد و یکی از کسانی بود که همه وقایع رو از نزدیک دیده بود. ضحاک به فیض شهادت نرسید، ولی باز دعوت امام رو لبیک گفت و اجر اجابت دعوت امام را خواهد برد، و قابل مقایسه با سران کوفه که امام را فراخواندند ولی یاری‌اش نکردند، نیست. والبته او قابل مقایسه با شهدای کربلا نخواهد بود. ☑️ @AhmadMashlab1995
عده ای در عشق بی حد میشوند مثل سجاد، زبرجد میشوند❤️ 🔹 کلام شهید اگر ما در راه امام زمان (عج) نباشیم بهتر است شویم☝️ و اگر در راه امام زمانمان بمانیم بهتر است آرزوی ڪنیم ، زیرا شهـادت زندگی ابـدیست...🕊✨ 🏴 @ahmadmashlab1995🏴