eitaa logo
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
7.5هزار دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
144 فایل
🌐کانال‌رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 🌸زیر نظر خانواده شهید🌸 هم زیبا بود😎 هم پولدار💸 نفر7دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ‌ تموم‌ مادیات پشت پا زد❌ و فقط بہ یک نفر بلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعوتت کرده بمون @Hanin101 ادمین شرایط: @AHMADMASHLAB1374 #ڪپے‌بیوحـرام🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
👇👇👇
لبنانی که به واقعیت پیوست 💠🕊💠🕊💠🕊💠🕊 شهید « حلاوی» فرزند حلمی ⚪️ در جنوب لبنان در تاریخ 13-10-1991 به دنیا آمد در سنین پایین به مقاومت پیوست و آموزش‌های نظامی و عقیدتی را پشت سر گذاشت. ⚫️ وقتی صهیونیست‌های ترسو نتوانستند از پس مقاومت مردم لبنان بر بیایند و مفتضحانه فرار کردند، نوچه‌های داعشی خود را به سوریه فرستادند تا کمر مقاومت خرد شود. 🔴 همراه جوانان دیگر راهی سوریه شد تا از حرم عمه سادات حضرت زینب علیها سلام دفاع کند. پس از مدتی، ماموریت یوسف تمام شد. رفت از مسئولین خواهش کرد ماموریتش تمدید شود و او را به لبنان برنگردانند. 🔵 به یکی از همرزماش گفته بود خجالت می‌کشم از حضرت زینب(س) که از اینجا بروم و یک خراش هم برنداشته باشم. خواسته قلبی یوسف را خداوند پذیرفت و با جزو حامیان حرم و حریم اهل بیت اطهار علیهم السلام درآمد. ⚪️ خواهر شهید می‌گوید یک بار مادر جلوی در او را نگه داشت و گفت خیلی دوست دارم سرباز حضرت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف شوی. یوسف گفت: مگر می‌شود کسی دعای عهد بخواند و برنگردد تا در رکاب بجنگد؟ ⚫️ برادران دو قلو حلاوی یکبار با دوستشان محمد جواد الزین به دریا رفته بودند. محمد جواد و یوسف چاله کندند و در آن خوابیدند و برادر دوقلوی یوسف، روی آن‌ها خاک ریخت. گفتند: « » با هم شوخی می‌کردند. اما این شوخی به واقعیت پیوست. 🔵 محمد جواد در تاریخ 22-4-2013 در تپه نبی مند و در حوالی دمشق به شهادت رسید و یوسف هم در 16-09-2013 بال در بال ملائک کشید. 🔴 او در دانشگاه اسلامیه درس خوانده و لیسانس مدیریت خود را دریافت کرده بود. اما او نیازی به گواهی دانشگاه پیدا نکرد. خدا خود گواه است که او وظیفه خود را به درستی انجام داد. @AhmadMashlab1995
🔹سر مزار نشسته بودم که یه جوون اومد👤 و گفت: شما با این شهید نسبتی دارید⁉️ گفتم: بله ، من برادرش هستم. گفت: راستش من نبودم، بنا به دلایلی اما به زور مسلمون شدم ولی اسلام نیوردم❌ 🔹تا اینکه یک روز اتفاقی عکس رو دیدم، حالت عجیبی بهم دست داد. انگار عکسش باهام حرف میزد با دیدنش اسلام شدم😍 و قلــ❤️ـبا آوردم. 🕊 @AhmadMashlab1995
به قلم✍ شهیدمدافع حرم 3⃣ : خداحافظ بچه ها نفهمیدم چطوری خودم رو به بیمارستان رسوندم … قفل در شل شده بود … چند بار به مادرم گفته بودم اما اون هیچ وقت اهمیت نمی داد … . بچه ها در رو باز کرده بودن و از خونه اومده بودن بیرون … نمی دونم کجا می خواستن برن … توی راه یه ماشین با سرعت اونها رو زیر گرفته بود … ناتالی درجا کشته شده بود … زمان زیادی طول کشیده بود تا کسی با اورژانس تماس بگیره … آدلر هم دیر به بیمارستان رسیده بود … بچه هایی که بدون سرپرست مونده بودن … هیچ کس مسئولیت اونها رو قبول نکرده بود … . زمانی که من رسیدم، قلب آدلر هم تازه از کار ایستاده بود … داشتن دستگاه ها رو ازش جدا می کردن …😭 نمی تونستم چیزی رو که می دیدم باور کنم … شوکه و مبهوت فقط از پشت شیشه به آدلر نگاه می کردم … حس می کردم من قاتل اونهام … باید خودم در رو درست می کردم … نباید تنهاشون می گذاشتم … نباید … . مغزم هنگ کرده بود … می خواستم برم داخل اتاق اما دکترها مانعم شدن … داد می زدم و اونها رو هل می دادم … سعی می کردم خودم رو از دست شون بیرون بکشم … تمام بدنم می لرزید … شقیقه هام می سوخت و بدنم مثل مرده ها یخ کرده بود … التماس می کردم ولم کنن اما فایده ای نداشت … . خدمات اجتماعی تازه رسیده بود … توی گزارش پزشک ها به مامورین خدمات اجتماعی شنیدم که آدلر بیش از ۴۵ دقیقه کنار خیابون افتاده بوده … غرق خون … تنها ... ... @AhmadMashlab1995
✍به قلم شهید مدافع حرم 4⃣ : خشونت از نوع درجه B تمام وجودم آتش گرفته بود … برگشتم خونه … دیدم مادرم، تازه گیج و خمار داشت از جاش بلند می شد … اصلا نفهمیده بود بچه هاش از خونه رفتن بیرون … اصلا نفهمیده بود بچه های کوچیکش غرق خون، توی تنهایی جون دادن و مردن … .😔 زجر تمام این سال ها اومد سراغم … پریدم سرش … با مشت و لگد می زدمش … بهش فحش می دادم و می زدمش … وقتی خدمات اجتماعی رسید، هر دومون زخمی و خونی بودیم … . بچه ها رو دفن کردن … اجازه ندادن اونها رو برای آخرین بار ببینم … توی مصاحبه خدمات اجتماعی، روان شناس ازم مدام سوال می کرد … دلم نمی خواست باهاش حرف بزنم … تظاهر می کرد که من و دیلمون، برادر دیگه ام، براش مهم هستیم اما هیچ حسی توی رفتارش نبود … .😏 فقط به یه سوالش جواب دادم … الان که به زدن مادرت فکر می کنی چه حس و فکری بهت دست میده؟ … فکر می کنی کار درستی کردی؟ … درست؟ … باورم نمی شد همچین سوالی از من می کرد … 😒 محکم توی چشم هاش زل زدم و گفتم … فقط به یه چیز فکر می کنم … دفعه بعد اگر خواستم با یه هیکل بزرگ تر درگیر بشم؛ هرگز دست خالی نرم جلو … .😏 من و دیلمون رو از هم جدا کردن و هر کدوم رو به یه پرورشگاه فرستادن و من دیگه هرگز پیداش نکردم …😔 بعد از تحویل به پرورشگاه، اولین لحظه ای که من و مسئول پرورشگاه با هم تنها شدیم … یقه ام رو گرفت و منو محکم گذاشت کنار دیوار …😕 با حالت خاصی توی چشم هام نگاه کرد و گفت: "… توی پرونده ات نوشتن خشونت از نوع درجه B…. توی پرورشگاه من پات رو کج بزاری یا خلاف خواسته من کاری انجام بدی ؛ جهنمی رو تجربه می کنی که تا حالا تجربه نکرده باشی … ."😡😠 من یه بار توی جهنم زندگی کرده بودم … قصد نداشتم برای دومین بار تجربه اش کنم … این قانون جدید زندگی من بود …☝️ به خودت اعتماد کن و خودباوری داشته باش چون چیزی به اسم عدالت و انسانیت وجود نداره …😏 اینجا یه جنگل بزرگه … برای زنده موندن باید قوی ترین درنده باشی … .😈 از پرورشگاه فرار کردم … من … یه نوجوان ۱۳ساله … تنها … وسط جنگلی از دزدها، قاتل ها، قاچاقچی ها و فاحشه ها… ... @AhmadMashlab1995
🍃🌸 •┄❁#قرار‌هرشب‌ما❁┄• فرستـادن پنج #صلواتــ بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در #فرج‌آقا‌امام‌زمان«عج» هدیہ ‌بہ‌ روح ‌مطهر #شهیداحمدمشلب 🌸🍃 @Ahmadmashlab1995
༻﷽༺ 🌷 💠سلام بر تو ڪه صبح مرا سلام تویے سلام بر تو ڪه آغاز هر ڪلام تویے 💠سلام بر تو ڪه ازصبح نور تا شب حشر تو بوده‌اے و تو هستےو والسّلام تویے ❤️ @ahmadmashlab1995
شهدا هم گاهی تخلف مےکردند!😳 و از تابلوهای اطرافشان بےهوا رد مےشدند...😒 مخصوصا" اگر در عملیاتی روی تابلویی نوشته شده بود: ❌ #خطر_میدان_مین ❌ 😔 🍃🌸🍃 @AhmadMashlab1995
#شهادت ... در راہِ #آرمانِ_الهی #معشوق ماست ، آیا شنیدہ‌ای #عاشقی را از معشوق بترسانند؟! #شهیداحمدمشلب @AhmadMashlab1995
🌸🍃| شخصیت و خاصی داشت گاهی حاج قاسم برای بازدید به می آمد👌 می گفتیم : مرتضی تو هم یک عکس با سردار بگیر!📸 می گفت : وقت برای عکس گرفتن زیاد ✋ قصد ظاهر نداشت واقعا به این کارها علاقه ای نداشت ...‼️ وقتی فرماندهان دیگر برای بررسی منطقه می امدند به دلایل مختلف به های دیگر شهر می رفت🙁 می گفتیم : تو به منطقه داری بهتر است بمانی و راهنمایی کنی🔝 می گفت : عراقی هستند...آن ها بهتر از من منطقه را می شناسند✌️ این روحیاتش را نکردیم😞‼️ |🌸🍃 🕊|🌹 @AhmadMashlab1995
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📖 بمناسبت ۹دی؛ کتاب فتنه تغلب منتشر شد. 📥 معرفی و خرید کتاب👇 http://book-khamenei.ir/index.aspx?pageid=208&description=639051
🍃🌸 •┄❁#قرار‌هرشب‌ما❁┄• فرستـادن پنج #صلواتــ بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در #فرج‌آقا‌امام‌زمان«عج» هدیہ ‌بہ‌ روح ‌مطهر #شهیداحمدمشلب 🌸🍃 @Ahmadmashlab1995