eitaa logo
نَشرِآثارِاحمدصدرایی
422 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
977 ویدیو
39 فایل
﷽ صفحه نشر آثارمداح اهلبیت|ع| 💠 کربلایی |احمدصدرایی| 💠 ⚠️حدیث روز ⚠️اشعارناب ⚠️ویژه نامه ایّام و گزارش های تصویری و کلیپ های ویدئو مداحی 🎞 ⚠️کدهای پیشواز ⚠️عکس نوشته مذهبی •┈┈••✾••┈┈• •┈┈••✾••┈┈• 💯کد شامد: 1-1-70168-61-3-1 خوش آمدید🙏 🍂🍃🍂🍃🍂🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
، این روز هایش از روزِ شهادت مادر درد آور تر است . . . این روز های بودن را می گویم ! همین روز هایِ آخر که از چشم های خسته مادر معلوم است ماندنی نیست :(( همین روز هایِ سکوتِ خانه و بغص بچه ها وقتی نگاهشان به نگاه مادر گره میخورد ... اوج درد ها همین روز های شرمندگیِ فاتحِ خیبر است ، وقتی درد کشیدن های فاطمه را میبیند ... اهل روضه : غسلها..كفنها...ثم جلس وحيداً .. يبكيها..بعدها همس في لحدها: زهــراء..؟! أنا،علي..! غُسلِش داد...کفَنِش ڪَرد، آنگاه نِشَست و تنها برایَش گریہ کرد... بعد آرام درون قبرش گفت: زهــرا... منم علی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
، این روز هایش از روزِ شهادت مادر درد آور تر است . . . این روز های بودن را می گویم ! همین روز هایِ آخر که از چشم های خسته مادر معلوم است ماندنی نیست :(( همین روز هایِ سکوتِ خانه و بغص بچه ها وقتی نگاهشان به نگاه مادر گره میخورد ... اوج درد ها همین روز های شرمندگیِ فاتحِ خیبر است ، وقتی درد کشیدن های فاطمه را میبیند ... اهل روضه : غسلها..كفنها...ثم جلس وحيداً .. يبكيها..بعدها همس في لحدها: زهــراء..؟! أنا،علي..! غُسلِش داد...کفَنِش ڪَرد، آنگاه نِشَست و تنها برایَش گریہ کرد... بعد آرام درون قبرش گفت: زهــرا... منم علی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
، این روز هایش از روزِ شهادت مادر درد آور تر است . . . این روز های بودن را می گویم ! همین روز هایِ آخر که از چشم های خسته مادر معلوم است ماندنی نیست :(( همین روز هایِ سکوتِ خانه و بغص بچه ها وقتی نگاهشان به نگاه مادر گره میخورد ... اوج درد ها همین روز های شرمندگیِ فاتحِ خیبر است ، وقتی درد کشیدن های فاطمه را میبیند ... اهل روضه : غسلها..كفنها...ثم جلس وحيداً .. يبكيها..بعدها همس في لحدها: زهــراء..؟! أنا،علي..! غُسلِش داد...کفَنِش ڪَرد، آنگاه نِشَست و تنها برایَش گریہ کرد... بعد آرام درون قبرش گفت: زهــرا... منم علی 🏴