باران که شدی مپرس این خانه ی کیست
سقف حرم و مسجد و میخانه یکیست
باران که شدی، پیاله ها را نشمار
جام و قدح و کاسه و پیمانه یکیست
باران! تو که از پیش خدا می آیی
توضیح بده عاقل و فرزانه یکیست
بر درگه او چونکه بیفتند به خاک
شیر و شتر و پلنگ و پروانه یکیست
با سوره ی دل، اگر خدارا خواندی
حمد و فلق و نعره ی مستانه یکیست
این بی خردان، خویش خدا می دانند
اینجا سند و قصه و افسانه یکیست
از قدرت حق، هرچه گرفتند به کار
در خلقت حق، رستم و موریانه یکیست
گر درک کنی خودت خدا را بینی
درکش نکنی، کعبه و بتخانه یکیست..
#مولانا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💓لحظه هاتون به زیبایی گل
💐امیدوارم زندگی تون
💓سرشـار از
💐عشق و مهربانی باشید
✨الهی...
💐خوشبختی بالاترین
💓حس زیبای زندگیتون باشه
تقدیم به دوستان گلم 💐💓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در این دنیای بی حاصل چرا مغروری...
هدایت شده از اطلاع رسانی گسترده مدال
#تست_هوش
کدام ماشین دزدیده شده؟!
99% افراد نمیتوانند پاسخ صحیح بدهند!
آیا شما جزو 1% هستید؟!
پاسخ صحیح😱🔞👇
https://eitaa.com/joinchat/506331187Cf18a645147
هدایت شده از تبلیغات 🌹عکسپروفایل..
فیلم های لو رفته از سحر قریشی🔞🔻
https://eitaa.com/joinchat/1595998262C8bd50b41d5
♨️ کانال اخبار داغ هنرمندان 🔺♨️
حکایت👌👇👇
روزی اسب پیرمردی فرار کرد، مردم گفتند: چقدر بدشانسی!
پیرمرد گفت: از کجا معلوم!
فردا اسب پیرمرد با چند اسب وحشی برگشت.
مردم گفتند: چقدر خوش شانسی!
پیرمرد گفت: از کجا معلوم!
پسر پیرمرد از روی یکی از اسبها افتاد و پایش شکست.
مردم گفتند: چقدر بدشانسی!
پیرمرد گفت: از کجا معلوم!
فرداش از شهر آمدند و تمام مردهای جوان را به جنگ بردند به جز پسر پیرمرد که پایش شکسته بود.
مردم گفتند: چقدر خوش شانسی!
پیرمرد گفت: از کجا معلوم!
+ زندگی پر از خوش شانسی ها و بدشانسی های ظاهری است، شاید بدترین بدشانسی های امروزتان مقدمه خوش شانسی های فردایتان باشد.
از کجا معلوم؟!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
احاديث عن الامام المهدي(عجله الله تعالي فرجه الشريف)
ای شیعه ما
از آنچه خوش آيند ما نيست اجتناب کنيد. چرا که خداوند بطور ناگهاني انسان را برانگيخته مي کند آن هم در وقتي که توبه سودي به حال او ندارد و پشيماني، او را از کيفر ما نجات نمي دهد.
#منبع
توقيع به شيخ مفيد
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از پست آشپزی
#بهلول_عاقل
🔻 آورده اند روزی حاکم شهر بغداد از بهلول پرسید: آیا دوست داری که همیشه سلامت و تندرست باشی؟
بهلول گفت: خیر! زیرا اگر همیشه در آسایش به سر برم، آرزو و خواهش های نفسانی در من قوت میگیرد و در نتیجه، از یاد خدا غافل میمانم
خیرِ من در این است که در همین حال باشم و از پروردگار می خواهم تا گناهانم را بیامرزد و لطف و مرحتمش را از من دریغ نکند و آنچه را به آن سزاوارم به من عطا کند...🌺
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸چه زیباست که چون صبح
🌿پیام ظفر آریم
🌸گل سرخ
🌿گل نور
🌸ز باغ سحر آریم
🌿چه زیباست چو خورشید
🌸درافشان و درخشان
🌿ز آفاق پر از نور
🌸جهان را خبر آریم
🌸 ســلام صبحتون قشنگ 🌸
❣
╔═.🍃🌸.═════╗
📤 @hasht_rishtery❄️
╚═════.🍃💕.═╝
هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
مادر شوهرم هر چی #هوس کنه میاد سراغ من😅
میدونه من چله تابستون پرتقال و #انار دارم تو چله زمستون #گیلاس و توت فرنگی😂😂
تو همه دور همی ها میگه اگه یه #زن_با_سلیقه هست #فقط_عروس_خودم😍😍
هنوز نمیدونه من از خودم هیچی ندارم
همشو #مدیون_اینجام👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4034658325Ceefd999b2e
هدایت شده از تبلیغات 🌹عکسپروفایل..
اسم عشقــ💘ـــت چیه ؟
روی اولین حرف از اسم عشقت❣ ضربه بزن تا سورپرایز شی👇
💘ا 💘 ب 💘پ💘️ ت 💘ث 💘 ج 💘 چ 💘 ح 💘 ج 💘 د💘 ر 💘 ز 💘️ ژ 💘 س 💘 ش 💘 ص💘️ ض💘 ط💘 ظ 💘ع 💘 غ 💘️ ف💘️ ق 💘️ ک💘 گ 💘️ ل 💘️م 💘 ن 💘️ و 💘️ ه 💘️ ی
بدو بزن رو اولین حرف از اسم عشقت❤️ و سورپرایز شو👆🏼😍👆🏼
📚حکایت تاجر
«پنبه دزد ، دست به ریشش میکشد»
تاجری بود کارش خرید و فروش پنبه بود و کار و بارش سکه. بازرگانان دیگر به او حسودی میکردند
یک روز یکی از بازرگانها نقشه ای کشید و شبانه به انبار پنبه ی تاجر دستبرد زد.
شب تا صبح پنبه ها را از انبار بیرون کشید و در زیرزمین خانه ی خودش انبار کرد.
صبح که شد تاجر پنبه خبردار شد که ای دل غافل تمام پنبه هایش به غارت رفته است.
به نزد قاضی شهر رفت و گفت : خانه خراب شدم .
قاضی دستور داد که مامورانش به بازار بروند و پرس و جو کنند و دزد را پیدا کنند. اما نه دزد را پیدا کردند و نه پنبه ها را .
قاضی گفت:به کسی مشکوک نشدید؟
ماموران گفتند: چرا بعضی ها درست جواب ما را نمی دادند ما به آنها مشکوک شدیم.
قاضی گفت: بروید آنها را بیاورید. ماموران رفتند و تعدادی از افراد را آوردند.
قاضی تاجر پنبه را صدا کرد و گفت به کدام یک از این ها شک داری؟
تاجر پنبه گفت به هیچ کدام. قاضی فکری کرد و گفت:
ولی من دزد را شناختم.
دزد بیچاره آن قدر دست پاچه بوده و عجله داشته که وقت نکرده جلو آیینه برود و پنبه ها را از سر و ریش خودش پاک کند.
ناگهان یکی از همان تاجرهای محترم دستگیر شده دستش را به صورتش برد تا پنبه را پاک کند .
قاضی گفت: دزد همین است.
تاجر گفت: همین حالا مامورانم را می فرستم تا خانه ات را بازرسی کنند. یک ساعت بعد ماموران خبر دادند که پنبه ها در زیر زمین تاجر انبار شده است و او هم به جرم خود اعتراف کرد.
از آن به بعد می خواهند بگویند که آدم خطا کار خودش را لو می دهد می گویند :
«پنبه دزد ، دست به ریشش میکشد»
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•