هدایت شده از تبلیغات گسترده ترابایت
مادرم #دخترزا بوددو توی روستا هرروز کنایه میشنید
من ثریام،نوه ی اسم و رسم دار روستا
مادرم و زن عموم به خاطر چشم و هم چشمی یکسال درمیون #زایمان میکردند
مادر من هرسال دختر بدنیا میاورد و زن عموم #پسر...
روزها گذشت تا اینکه ما شش دخترپشت سرهم بزرگ شدیم ..
توی همون روزها بود که به یکباره به خاطر نه گفتن به عشق پسر عموم سر زبون ها افتادم👇
https://eitaa.com/joinchat/394723744Cf4ef57f64d
هدایت شده از 🥀من و دنیام مدح حسین🥀
⭕️خدا کریمه... بچه خمیره⭕️
تاجری بود که هرچه زن می گرفت بچه دار نمی شد و زنها را به زور طلاق می داد. تا اینکه دختری را عقد کرد.
این دختر مادری داشت آتشپاره و خیلی زرنگ.
بعد از چندی تاجر به مسافرت رفت بعد از آن مادر دختر قدری خمیر درست کرد و روی #شکم دخترش گذاشت و رویش پوست کشید و به دختر گفت:« تاجر که از مسافرت آمد به او بگو من بچه دار هستم.»😳‼️
زمانی که #تاجر_برگشت دختر گفت من باردارم
بعد چند ماه زمان #زایمان فرا رسید ناگهان...😳👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1144914193C283d282194
هدایت شده از 🥀من و دنیام مدح حسین🥀
⭕️خدا کریمه... بچه خمیره⭕️
تاجری بود که هرچه زن می گرفت بچه دار نمی شد و زنها را به زور طلاق می داد. تا اینکه دختری را عقد کرد.
این دختر مادری داشت آتشپاره و خیلی زرنگ.
بعد از چندی تاجر به مسافرت رفت بعد از آن مادر دختر قدری خمیر درست کرد و روی #شکم دخترش گذاشت و رویش پوست کشید و به دختر گفت:« تاجر که از مسافرت آمد به او بگو من بچه دار هستم.»😳‼️
زمانی که #تاجر_برگشت دختر گفت من باردارم
بعد چند ماه زمان #زایمان فرا رسید ناگهان...😳👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1144914193C283d282194