eitaa logo
اخلاق و عرفان
66 دنبال‌کننده
96 عکس
21 ویدیو
12 فایل
امام علی علیه السلام: دانش، نهر است، و حکمت، دریاست. عالمان، پیرامون نهر، می‌گردند. و حکیمان، در میان دریا، کاوش می‌کنند. و عارفان، در کشتی‌های نجات، می‌گردند.
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 دعای مستجاب پدر 🖌 : در آستانهٔ جوانی بودم. با پدر قدم می‌زدیم. تنهایی با پدر را دوست دارم. گهگاه گفتگوهای پدر - دختری داریم. آن روز دو سه ساعت با ایشان بودم. صحبت‌های معمولی‌مان تمام شده بود. هر دو ساکت بودیم. فقط صدای قدم‌های‌مان به گوش می‌رسید که با صدای خش‌خش برگ‌های پاییزی برزمین‌ریخته، به هم آمیخته بود. گویی‌ هردو منتظر بودیم که دیگری چیزی بگوید. گفتم: بابا! با مهربانی جواب داد: جان بابا! گفتم: شنیده‌ام دعای پدر برای فرزند، مثل دعای پیغمبر است برای امّت. درست است؟ گفت: بله. همین‌طور است. گفتم: الان دلم خواست برایم دعایی بکنید؛دعایی از ته دل. لبخند زد. ایستاد. تٱمل کرد. در چشمانم نگاه کرد. نگاهش رنگ مهربانی و نگرانی داشت. شاد شدم و نگران. گفت: دلی‌ترین و عقلی‌ترین دعایم برایت این است که «خدا همسری نصیبت کند که بدانی مردانگی یعنی چه. ان‌شاءالله مردی داشته باشی که طعم مرد را در کنارش بچشی.» باز راه رفتیم. روی برگ‌های نیمه‌خشک پاییزی. حالا چشمان بابا، خیس اشک بود. هر دو ساکت بودیم. گفتم: ممنونم بابایی! و هر دو ساکت شدیم. شاید پنج‌دقیقه، هیچ‌کدام، هیچ نگفتیم. به دعای بابا فکر می‌کردم. هم فهمیدم چه گفت، هم نفهمیدم. خواستم توضیح بخواهم، خجالت کشیدم. بابا سکوت‌مان را شکست. گفت: «مردی که مرد باشد. همین.» اکنون پس از چند سال، دعای پدر مستجاب شده. دعای پدر مثل دعای پیامبر است. دعای بابا مستجاب شده. مردی دارم مردانه. همان مردانگی‌ای که بابا می‌گفت. الاهی شکر. ۸ بهمن ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 انقلابی‌بودن امیر مؤمنان (ع) چنین بود. هر چه امام علی (ع) دارد، از توحید او سرچشمه می‌گیرد. 🌸 سالروز ولادت عدل مجسم؛ امیر موحدان و روز پدر و روز مرد، مبارکا بادا! ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ 🌐 🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir _ 🌐 http://mazaheriesfahani.ir
اخلاق و عرفان
عرفان ناب (۲۹) نویسنده: #علی_اکبر_مظاهری فرونشاندن خشم خداوند رحمان به خشم‌آلودگان می‌فرماید: يَ
عرفان ناب (۳۰) نویسنده: پارسایان خویشتندار خداوند سبحان به آدمیان می‌فرماید: يَابْنَ آدَمَ! ١. مَنْ تَرَكَ الْحَسَدَ، اسْتَراحَ. ٢. وَ مَنِ اجْتَنَبَ الْحَرامَ، خَلَّصَ دينَهُ. ٣. وَ مَنْ تَرَكَ الْغيبَةَ، ظَهَرَتْ مَحَبَّتُهُ فِي الْقُلُوبِ. ۴. وَ مَنِ اعْتَزَلَ عَنِ النَّاسِ، سَلِمَ مِنْهُمْ. ۵. وَ مَنْ قَلَّ كَلامُهُ، كَمُلَ عَقْلُهُ. ۶. وَ مَنْ رَضيَ مِنَ اللهِ بِالْقَليلِ مِنَ الرِّزْقِ، رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ بِالْقَليلِ مِنَ الْعَمَلِ. ۱ ای فرزند آدم! ۱. کسی که «حسد» را وانهد (و از رَشک‌بردن بر دیگران دوری گزیند)، آسوده گردد و آسایش خاطر یابد. ۲. و آن که از «حرام» بپرهیزد، دینش را خلاصی بخشد (و ایمانش را از دستبرد دیوان راه وصول به خدای سبحان، برهاند). ۳. و آن کس که «غیبت» از دیگران (و بدگویی از مردمان) را ترک گوید، محبتش در دل‌ها تجلی یابد و جلوه‌گر شود. ۴. و کسی که از مردم کناره گیرد (و از درآمیختن فراوان با مردمان بپرهیزد) از آنان سلامت یابد (و از شر مردمان ناصالح، در امان ماند). ۵. و آن که سخنش اندک گردد، عقلش کمال یابد. ۶. و آن کس که به رزق اندک، از خداوند راضی شود، خدا - نیز - از او به عمل اندک راضی گردد. رهپوی هدفمند همچنان که انجام برخی اعمال، شرط وصول به کمال و سعادت است، خویشتنداری و بازداشتن خود از ارتکاب پاره‌ای از کارهای دیگر نیز شرط دیگر رسیدن به این هدف ارجمند است. کردار و گفتار و اوصاف ناصواب و نکوهیده، خارهای راه کمالند و با خلیدن در پا و چشم و دل «رهرو»، دردی جانکاه در روان وی پدید می‌آورند و از قوت و بصیرت او می‌کاهند و توان ره‌پیمودن را از وی می‌ستانند... و سرانجام، از کامیابی مطلوب و وصول به سرمنزل مقصود، بازش می‌دارند. ناخوانده الف به یا نخواهی ره یافت ناکرده سلوک، موهبت یعنی چه؟ رهپوی هدفمند، نیک می‌داند که: برچیدن خار و خاشاک راه، شرط نخستین رهپیمایی است. و سالک هوشمند، آگاه است که: زدودن موانع طریق، گام آغازین سلوک است. سرکوی تو، به جان تو قسم، جای من است به خم زلف تو، در میکده مأوای من است رخ گشا، جلوه نما، گوشهٔ چشمی انداز این هوای دل غمدیدهٔ شیدای من است مسجد و صومعه و بتکده و دیر و کنیس هر کجا می‌گذری یاد دل آرای من است در حجابیم و حجابیم و حجابیم و حجاب این حجاب است که خود راز معمای من است ۲ با کنار زدن هر پرده، نوری پرفروغ، فرادید آدمی ساطع می‌شود و با برداشتن هر مانع، افقی پهناور فراروی انسان پدیدار می‌گردد. بردار حجاب، تا جمالش بینی تا طلعت ذات بی مثالش بینی خفاش! ز جلد خویشتن بیرون آی تا جلوهٔ خورشید جلالش بینی و آن‌گاه، شوقی سرشار برای پویشی فراتر، دل را لبریز می‌کند و با فراپیش نهادن هر گام، جان انسان، پروبالی تازه می‌گیرد و همچنان به سوی پیشتر و پیشترها و بالاتر و بالاترها ره می‌پوید... تا چنان اوج گیرد که هر خار و خاشاکی و سد و مانعی را زیر پا و پشت سر می‌نهد و بال در بال ملائک، کران تا کران جهان هستی را می‌پیماید و باز بر اوج خویش می‌افزاید و آفاق «خدایی‌رنگ» را در می‌نوردد و بدانجا می‌رسد «که به جز خدا نبیند»! ۲۲ بهمن ۱۴۰۱ ۱. كلمة الله، صفحه ۴۵۵. ۲. امام خمینی، دیوان امام،صفحه ۵۹. 🌍 zil.ink/Mazaheriesfahani_ir 🌍 zil.ink/mazaheriesfahani
اخلاق و عرفان
🌹 دعای مستجاب پدر 🖌 #نویسنده: #علی_اکبر_مظاهری در آستانهٔ جوانی بودم. با پدر قدم می‌زدیم. تنهایی
🌹 مرد مردانهٔ من 🖌 : ⭕️ (ادامهٔ دعای مستجاب پدر) مرد مردانهٔ من، که محصول دعای مستجاب پدرم است، چنین است: ۱. مؤمن است به خدایمان ایمان استوار دارد. ایمانش از مغزش گذشته و به قلبش رسیده است و از قلبش تراوش کرده، و یا بگو فَوَران زده، و همهٔ هستی‌اش را فرا گرفته است. گویی خدا را همیشه می‌بیند، همان‌سان که خدا همواره او را می‌بیند. این سخن خدا را با جان و دل چشیده است که: «أَلَمۡ يَعۡلَم بِأَنَّ ٱللَّهَ يَرَىٰ»؛۱ مگر آدمی نمی‌داند که خدا می‌بیند؟! این سخن امام خمینی را که: «عالَم، محضر خداست. در محضر خدا معصیت نکنید»، از بُن جان دوست دارد و ریشهٔ آن را در همین آیه می‌داند. فرمان‌های خدا را، تا پای جان، اطاعت می‌کند. از نهی‌های خدا، تا پای جان، می‌پرهیزد. من را امانت خدا و امانت پدر و مادرم می‌داند و این امانت را، با دل و جان، تکریم می‌کند. هرگز از او گناه عمدی و ترک واجب عمدی، ندیده‌ام. مرد من، یار همراهی‌ است که دست مرا، به‌مهربانی، گرفته و داریم «پله‌پله تا ملاقات خدا»، عروج می‌کنیم. الاهی شکر. ۲. غیرتمند است هم بر من غیرت می‌ورزد، هم بر دیگران، هم بر خودش. به این سخن حضرت امیر، از سویدای قلب، باور دارد که: «مَا زَنَى غَيُورٌ قَطُّ»؛۲ آدم غیرتمند، هرگز زنا نمی‌کند. هر بی‌عفتی، کم‌عفتی، سست‌عفتی را مشمول این سخن حضرت می‌داند. چنان پاک است که گویا یوسف است. غیرت را بر خودش و همسرش و دیگران، یکسان روا می‌دارد. من که غیرت مَردَم را می‌بینم، خودم را بیشتر مراقبت می‌کنم. حواسم را شش‌دانگ جمع می‌کنم تا گوشهٔ رِدای غیرت مرد غیورم، چروکیده نشود. هیچ‌کداممان ذره‌ای از دلواپسی‌هایی را که برخی از همسران این روزگار دارند، نداریم. الاهی شکر. ۳. شجاع است   هم شجاع است، به معنای جرأت‌مندی و مردانگی، هم شجاع است، به معنای توان‌مندی و عُرضه‌داری. وقتی شجاعت مردانه‌اش را می‌بینم، این سخن باشکوه پیامبرمان در جانم طنین می‌افکند که: «المُؤمِنُ کَالجَبَلِ الرّاسِخِ لاتُحَرِّکُهُ العَواصِفُ»؛۳ مؤمن، چونان کوه استوار است که توفان‌ها او را نمی‌لرزانند. ۴. صبور است هم در ناملایمات زندگانی این‌جهانی صبور است، هم بر تلخی‌های دنیا، هم بر نامردمی‌های برخی مردمان. مَردَم را از مصداق‌های این سخن امام صادق می‌بینم که: «اَلْمُؤْمِنُ صَبُورٌ فِی اَلشَّدَائِدِ»؛۴ مؤمن، در سختی‌ها، شکیباست. اما صبوری‌هایش آن‌زمان چهرهٔ معصومانه می‌گیرد که بر بچگی‌های گهگاهی من، شکیبایی می‌ورزد. این‌گاه‌ها من بغض می‌کنم و در دامان شکیبانهٔ خودش پناه می‌گیرم. ۵. مهربان است از بیان مهربانی و مهرورزی مَردِ مردانه‌ام ناتوانم. همین‌قدر می‌گویم که اگر مهربانی، در قامت انسانی ظاهر شود، همو مردِ من است! و هفتاد و هفت صفت نیکوی دیگر دارد که بیان آن‌ها بماند برای وقتش! داریم اتوبیوگرافی (زندگی‌نامهٔ خودنوشت) دونفره می‌نویسیم. آنجا می‌خوانید. الاهی شکر. ۲۵ بهمن ۱۴۰۱ ۱. سورهٔ علق، آیهٔ ۱۴ ۲. نهج‌البلاغه، حکمت ۳۰۵ ۳. شرح اُصول الکافی، ج۹، ص ۱۸۱ ۴. مستدرک الوسائل، جلد ۲، صفحه ۴۸۸ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
هدایت شده از از زبان مشاور
🌹 ایمانِ مذهبی (بالاترین دارایی جهان) 🖌 : امروز با یکی از خویشاوندان کهنسال‌مان صِلهٔ اَرحام تلفنی کردم. گفت‌وشنود خوبی بود. او همهٔ کارهای این‌جهانی‌اش را انجام داده است؛ فرزندانش را سامان داده، کام‌هایش را از این جهان گرفته، کارهایش را به فرجام رسانده. دیگر نه کاری دارد که انجام دهد، نه غریزه‌ای دارد که از آن لذت ببرد. نه ثروتی نیاز دارد که برای به دست‌آوردنش تلاش کند. نه هدفی دارد که برای رسیدن به آن بکوشد. دیگر هیچ کاری، هیچ نیازی، هیچ انگیزه‌ای، هیچ هدفی، هیچ دل‌خوش‌کُنَکی ندارد. اما دیدم شاداب است، شادان است. امیدوار است خوشدل است. چرا؟ کاویدم. تنها یک عامل او را چنین سرزنده نگه داشته است، و آن «ایمانِ مذهبی» است. فقط دلش به خدا گرم است. اگر این دلگرمی را نداشت، هم غمگین می‌بود، هم دلمُرده می‌شد، هم افسرده. پیوند قلبی‌اش با خدا، او را برپا داشته است. 🔹 خاطره‌ای خوش‌خاطر حدود ۲۵ سال پیش، (اکنون در سال ۱۴۰۱ هستیم)، مرحوم آیت‌الله محی‌الدین حائری شیرازی، در حرم حضرت معصومه - سلام‌الله‌علیها - بر منبر، سخن می‌گفت. جمع انبوهی در آن محفل بودند. ایشان گفت: «هرکس می‌داند قبر پدربزرگ پدرش کجاست، دست بلند کند.» هیچ‌کس دست بلند نکرد. ایشان گفت: «معنای این سخن و این امتحان، این است که بعد از ۱۵۰ سال دیگر، هیچ‌کس قبر ما را هم نمی‌داند کجاست. آن‌وقت تنها ما می‌مانیم و خدا.» آری؛ ما می‌مانیم و خدا. آن‌کس که پس از هرکس برایمان می‌ماند، خداست. 🔸 سرمایهٔ کهنسالی ما، همگی‌مان، در دوران کهنسالی، همه‌چیز و همه‌کس را دیگر نداریم؛ فرزندان، رفته‌اند. غریزه‌های لذت‌دار، خُفته‌اند. یارای بهره‌گیری از دارایی‌ها را نداریم. دیگر ثروت به کارمان نمی‌آید. شهرت، یا رفته است یا دل و ذهن و توان بهره‌جویی از آن را نداریم. چرب و شیرین‌ها دیگر طعم و حلاوتی ندارند. تنها لذتی که باقی می‌ماند، «اُنس با خدا»ست. من نام این لذّت را گذاشته‌ام «حسّ خُجَسته». 🔻 حسّ خُجَسته «حسّ خُجَسته»، چیست؟ همان «لذّت اُنس» است. در این مَقال، در مجال بعد، سخن می‌گوییم. ان‌شاالله. ۸ اسفند ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
671.8K
♦️ فرزندم کاهل‌نماز است. 📞 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ تربیتی - مذهبی 📳 پرسش پدری گفته است و پرسیده است: سلام علیکم استاد، پسری ۱۷‌ساله دارم. درس‌خوان است، ولی در نماز، کاهلی می‌کند. چندبار به‌آرامی گفته‌ام، اما چیزی نمی‌گوید. نمی‌دانم. چکار کنم. لطف کنید راهنمایی بفرمایید. تشکر. 📌 پاسخ ما 🎧 پاسخ استاد علی‌اکبر مظاهری؛ نویسنده و مشاور، را می‌شنویم. ١٠ اسفند ١٤٠١ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 لذّتِ اُنس 🖌 : 🌸 در ایّام عادت ماهانه، چگونه عبادت کنیم؟ 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ عرفانی 🔻 پرسش خانمی گفته و پرسیده است: سلام علیکم استاد، سؤالی از خدمت شما دارم: من، در زمان‌های معمول، عبادت‌های خوبی دارم. با خدا مأنوسم. حالت‌های خوشی دارم. اما در ایّام عادت ماهانه، که نمی‌توانم نماز بخوانم، دلتنگ عبادت می‌شوم. ذکر می‌گویم، قرآن و دعا می‌خوانم، اما دلتنگ چادر نماز، سجّاده، نمازهای یومیّه و نماز شب می‌شوم. چه‌کاری انجام دهم که جایگزین نماز باشد تا حالت پریشانی نداشته باشم و دلتنگی‌هایم رفع شود؟ متشکرم. ♦️ پاسخ ما ۱. مرحبای‌تان می‌گوییم که چنین رابطهٔ خجسته‌ای با خدای‌مان دارید. آفرین بر شما که دلتنگی‌های‌تان از نوع دلبستگی‌های عارفانه است. خدا را بر این نعمت بی‌بدیل، سپاس گویید. قدردان این احوال فرخنده باشید. این «لذّتِ اُنس» را نیکو نگه دارید و بر آن بیفزابید. ۲. خداوند مهرورز، این نعمت لذّتِ اُنس را هیچ‌زمان از هیچ‌کس دریغ نمی‌کند. این «باب رحمت»، همیشه بر همگان گشوده است. باز باش ای باب رحمت تا ابد! و باز است. دل خوش دارید که این رحمت هرگز، بی‌سبب، به محرومیت نمی‌انجامد. خداوند، خود، فرموده است: «هُوَ مَعَكُمْ أَیْنَ مَا كُنتُمْ»؛ ۱ خدا با شماست، هرجا که باشید. شما نیز با او باشید؛ در هرحال و هرجا. ۳. در ایّام عادت ماهانه، مانند دیگر زمان‌ها، وضو بگیرید، در سجادهٔ عبادت بنشینید، نماز بخوانید، اما «نیّت عبادت واجب» نکنید. همهٔ عبادت‌های ایّام دیگر را انجام دهید، اما در نظر داشته باشید که نماز بر شما واجب نیست. ۴. قرآن را (غیر از چهار سورهٔ سجده‌دار)، هر مقدار که خواستید، بخوانید. ذکر بگویید؛ هر ذکری که دوست دارید و هرمقدار. مناجات کنید؛ هر مناجاتی که بر جانتان خوش می‌نشیند، به‌خصوص «مناجات شعبانیه» را، که مناجات حضرت امیر - علیه‌السلام - است و همهٔ امامان‌مان آن را می‌خوانده‌اند. وقتی رسیدید به: «الهی إن اَخَذْتَنی بِجُرمی اَخذْتُکَ بِعَفْوِکْ و إن اَخَذْتَنی بِذُنُوبی اَخَذْتُکَ بِمَغْفِرَتِکَ و إن أدْخَلْتَنِی النّارَ أَعْلَمْتُ أهْلَها انّی اُحِبُّکَ»؛ خدای من! اگر مرا به بدکاری‌هایم مؤاخذه کنی، من هم تو را به عفو و گذشتت مؤاخذه می‌کنم. و اگر مرا به گناهانم بگیری، تو را به بخشایش‌ات می‌گیرم. و اگر به آتشم ببری، به اهالی آنجا اعلام می‌کنم که دوستت دارم. به فرمودهٔ استاد بزرگوار ما آیت‌الله جوادی آملی: «اگر بگویی چرا گناه کردی؟ می‌گویم تو چرا نمی‌بخشی؟ تو که بزرگتری، چرا آبرویم را می‌بری؟! این نازکردن با خداست.» وقتی به اینجای مناجات شعبانیه رسیدید، اگر چشمه‌های دلتان و چشمان سرتان جوشان شد، خوشا حالتان! و هنگامی که رسیدید به: «اِلٰهى‌ هَب لى‌ کَمالَ الاِنقِطاعِ اِلَیکَ»، ای خدای من! مرا از همه‌چیز و همه‌جا جدا کن و به خودت وصل. حالتی می‌آید که به وصف نمی‌آید. در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد حالتی رفت که محراب به فریاد آمد! اگر هم چشمان‌تان بارانی و حالتان دگرگون نشد، غصه نخورید. مداومت کنید. حتماً چشمه‌ها می‌جوشد و احوال، دگرگون می‌شود. هرگز سرزمین دلتان را از این شهدهای گوارا، محروم نکنید. این زلال‌های خوشگوار را همواره بر نهال جانتان جاری بدارید. گوارای وجودتان! ۱. سورهٔ حدید، آیهٔ ۴ ۱۳ اسفند ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/Mazaheriesfahani_ir 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani
🌹 حسِّ خُجَسته 🖌 : 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ عرفانی 🔻 پرسش یکی از دانشجویان‌مان گفته و پرسیده است: سلام استاد. در کلاس‌های‌تان گاهی از «حسِّ خُجَسته» سخن می‌گفتید. آن را «حسِّ هفتم» می‌شمردید. می‌گفتید: حسِّ خُجَسته، بالاترین حسّ انسان است. لذیذترین لذّت جهان است. اندکی دربارهٔ آن سخن می‌گفتید، اما ناگهان خاموش می‌شدید. ادامه نمی‌دادید. هرگاه از آن سخن می‌گفتید، به وجد می‌آمدم‌. کنجکاو می‌شدم. اما وقتی سخن را نیمه‌تمام می‌گذاشتید، حسرت می‌خوردم. بنده و بعضی دیگر از دانشجویان می‌خواستیم که بیشتر دربارهٔ آن سخن بگویید. عذر می‌آوردید و آن را به بعدها واگذار می‌کردید. اکنون که در پست «ایمانِ مذهبی»، باز از آن حسّ خُجَسته نوشتید، عطش زمان کلاس‌ها سر برآورد، اما با ناتمام‌گذاشتن آن، حسرت آن زمان‌ها تجدید شد. تمنّا می‌کنم این موضوع را کامل کنید. عطشناک آنیم. لطفاً. 🔻 پاسخ ما سلام و نور بر شما جوان بیداردل. چشم؛ ادامه می‌دهم، اما نمی‌دانم تا کجا بتوانم. از خداوند عزیز؛ خالق و مالک این حسّ مبارک، به‌دعا، می‌طلبیم که توفیق انجام و فرجام دهد. 🌸 حسّ خُجَسته، چیست؟ همگان، حواس پنجگانهٔ انسان را می‌شناسند. این حواس، واقعی است و همگانی. همه دارند. همه آن را درک و احساس می‌کنند. دربارهٔ این حواسّ پنجگانه، سخن نمی‌گوییم. اما «حسّ ششم»، همگانی نیست. نمی‌دانیم واقعیت دارد یا نه. قابل اثبات و ادراک نیست. برخی از مردمان، داشتن آن و ادراک آن را ادعا می‌کنند. برخی دیگر، آن را انکار می‌کنند و آن را «توهم» می‌شمارند. من اما، نه آن را تأیید می‌کنم، نه رد می‌کنم. می‌گذاریم همچنان در «ابهام» بماند. به آن نیازی نداریم. اثری در زندگی‌مان ندارد. وجودداشتن یا وجودنداشتن آن، نه فایده‌ای برای ما دارد، نه زیانی می‌‌رساند. از این نیز می‌گذرید. 🌻 اما «حسِّ هفتم» بر این حس، نام «حسِّ خُجَسته» نهاده‌ام و آن را «حسِّ هفتم» می‌شمارم. این حس را تایید می‌کنم. هم قابل ادراک است، هم قابل اثبات. بیان این حس؛ به‌وصف‌آوردن آن، به‌قلم و به‌زبان‌کشیدن آن، نشان‌دادن آن، آسان نیست. حسی است وجدانی، یافتنی، چشیدنی، عرفانی. قرآن را ببینیم: «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید»؛۱ ما، از رگ گردن، به آدمی نزدیک‌تریم. چگونه؟ «اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ»؛۲ خداوند، در میان آدمی و قلب او، حائل می‌شود. چگونه؟ حسِّ خُجَسته آن است که این نزدیکی با خدا را، این حضور بی‌واسطهٔ خدا را، دریابیم. حضور دائمی خدا را ببینیم. نه فقط «بدانیم»، بلکه «ببینیم». با رؤیت این حضور، دیگر تنها نیستیم. لذّت این اُنس، بالاترین لذت‌هاست. با یافتن این حس مبارک، دیگر هیچ سختی‌ای، جانکاه نیست. انجام هیچ گناه عمدی‌ای، ممکن نیست. همهٔ پدیده‌های جهان، زیباست. به جهان خُرّم از آنم که جهان خُرّم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست ۳ با نشستن این حس در جان آدمی، دیگر با جهان و هرآنچه در آن است، در صلح‌ایم و صلح‌ایم و صلح. من که صلحم دائما با این پدر این جهان چون جنتستم در نظر ۴ وقتی حلاوت این شهد بهشتی، در دل بنشیند، دیگر تلخی‌های این جهان، چونان ذوب‌شدن برف‌های زمستان در گرمای آفتاب تابستان، ناپدید می‌شوند. 📍 این نمونهٔ زیبا را ببینیم:شکیبایی در مرگ دایجون‌رضا دایجون‌رضا، جوانی بود برازنده؛ شجاع، زیبا، خوش‌قامت، مؤدب، مؤمن. او از اصفهان به تیران آمد برای دعوت خویشان به جشن دامادی‌اش در اصفهان. در راه بازگشت، اتوبوس واژگون شد و دایجون‌‌رضا، کشته شد. به آقاجون خبر دادند و از ایشان خواستند بر جنازهٔ دایجون حاضر شود و نیز اجازهٔ‌ خاکسپاری پیکر را بدهد. آقاجون گفت: «حال رانندهٔ اتوبوس چطور است و الان کجاست؟» گفتند: «سالم است و در بازداشتگاه موقت.» آقاجون گفت: «اول راننده را آزاد کنید تا نزد خانواده‌اش برود تا من بیایم.» گفتند: «راننده باید در بازداشتگاه بماند تا تکلیف قانونی‌اش معلوم شود. شما حالا بیایید تا بعد به او برسیم.» آقاجون گفت: «اول راننده را آزاد کنید.» اصرارها، برای بردن آقاجون، اثر نکرد. راننده را، با رضایت‌نامهٔ آقاجون، آزاد کردند. آقاجون بر پیکر دایجون‌رضا حاضر شد. به سراپای آغشته به خون دایجون نگاه کرد و دست بر آسمان برداشت و گفت: «الحَمدُلله.» سه‌بار چنین کرد و برخاست و اجازهٔ تجهیز و خاکسپاری جوان رعنایش را داد. این از ثمره‌های «حسِّ خُجَسته» است. {ان‌شاءالله ادامه دارد.} ۱۸ اسفند ۱۴۰۱ ۱. سوره ق، آیه ۱۶ ۲. سورهٔ انفال، آیه ۲۴ ۳. غزلیات سعدی ۴. مثنوی مولانا 🌐 http://zil.ink/Mazaheriesfahani_ir 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani
اخلاق و عرفان
عرفان ناب (۳۰) نویسنده: #علی_اکبر_مظاهری پارسایان خویشتندار خداوند سبحان به آدمیان می‌فرماید: يَ
عرفان ناب (۳۱) نویسنده: پایدارها و ناپایدارها خداوند سبحان به انسان می‌فرماید: يَابْنَ آدَمَ! ۱. لاتَفْرَحْ بِالْغِناءِ، فَلَيْسَ بِمُخَلَّدٍ. ٢. وَ لاتَجْزَعْ مِنَ الْفَقْرِ، فَلَيْسَ عَلَيْكَ حَتْماً وَ واجِباً. ٣. وَ لاتَقْنَطُ بِالْبَلاءِ، فَإِنَّ الذَّهَبَ يُجَرَّبُ بِالنَّارِ وَ الْمُؤْمِنُ يُجَرَّبُ بِالبَلاءِ. ۴. فَإِنَّ الْغَنِيَّ عَزِيزٌ فِي الدُّنْيا وَ ذَلِيلٌ فِي الْآخِرَةِ. ۵. وَ الْفَقِيرُ ذَلِيلٌ فِي الدُّنْيا وَ عَزِيزٌ فِي الْآخِرَةِ. ۶. إِنَّ الْآخِرَةَ أَبْقَى وَ أَبْهى. ۱ ای فرزند آدم! ۱. بر ثروت و دارایی، فرحناک (و مغرور) مشو؛ زیرا جاودانه نیست. ۲. و از فقر و بینوایی، بی‌تابی مکن؛ زیرا بر تو حتمی و پایدار نیست. ۳. و هنگام بلا و سختی‌ها ناامید مشو؛ زیرا همان‌سان که طلا با آتش، آزموده (و تصفیه) می‌شود، مؤمن - نیز - با بلا و ناگواری‌ها آزموده می‌گردد. ۴. پس همانا ثروتمندِ (وظیفه ناشناس)، در دنیا (و در دیدگان ظاهربین) عزیز است و (اما) در جهان آخرت، ذلیل است. ۵. و فقیر (مؤمن و قانع و پارسا)، در دنیا (و در دیدگان سطحی‌نگر)، ذلیل می‌نماید و (اما) در جهان آخرت، عزیز است. ۶. به‌راستی که جهان آخرت، ماندگارتر و فرحبخش‌تر است. ظاهر و باطن پدیده‌ها افسوس که پرده‌های اوهام، پیش چشمان آدمیان را پوشانیده و آنان را از نگریستن به باطن پدیده‌ها و حوادث هستی، محروم ساخته است! دریغا که چشمان ظاهر ما، پُرسوتر از چشمان باطنمان است! صدحیف که درخشندگی فریبای بیرونی اشیا، دیدهٔ بنی‌آدم را چنان خیره کرده که مجال نگریستن به درون پدیده‌ها و رخدادهای جهان را از آنان ستانده است! تا اسیر رنگ و بویی، بوی دلبر نشنوی هر که این اغلال در جانش بُوَد آماده نیست ۲ اگر هواها و هوس‌های نفسانی و خیال‌های واهی، جلوی دیدگان ما را نپوشانده بودند، در می‌یافتیم که چونان کودکانی هستیم که به امور ناچیز، دل خوش کرده‌ایم و بازیچهٔ «ناپایدارها» شده‌ایم و گردوهای پوک را گوهرهایی گران‌بها می‌پنداریم و گوهرهای گرانسنگ را گردوهایی پوک می‌انگاریم! اگر غبارِ ره فرونشیند، به وضوح درمی‌یابیم که «سراب» را «آب» پنداشته‌ایم و آب را سراب! به فرموده پیامبر اکرم - صلى الله علیه و آله - : «لَوْلا أَنَّ الشَّيَاطينَ يَحُومُونَ حَوْلَ قُلُوبِ بَنِي آدَمَ، لَنَظَرُوا إِلَى مَلَكُوتِ السَّماواتِ»؛ ۳ اگر شیطان‌ها دل‌های آدمیان را فرانمی‌گرفتند و خیالات آلوده را پیرامون قلب‌هایشان نمی‌پراکندند، می‌توانستند ملکوت و باطن آسمان‌ها را نظاره کنند (و از خاک به افلاک پرکشند!). آری! قهقهه‌های مستانه و شادی‌های کودکانه در مواجهه با برخورداری‌های حقیر دنیا، و نیز خودباختن‌های بی‌تابانه و اندوه‌خوردن‌های مأیوسانه، نشان حقارت آدمی است. اگر سینه‌ای «دریاوَش» و عقلی «عاقبت‌اندیش» و دیده‌ای «باطن‌نگر» می‌داشتیم، چنین ناشکیبا نمی‌بودیم. آنان که به دنیا با دیده عبرت می‌نگرند و با بصیرتی ژرفنگر در اشیا و وقایع، نظر می‌افکنند و باطن امور را می‌کاوند و حقیقت حوادث و پدیده‌ها را می‌بینند، هرگز دل در گرو «فناپذیرها» نمی‌سپارند، بلکه به «ماناها» امید می‌بندند و همواره در پی «فناناپذیرها» هستند. مردان خدا پردهٔ پندار دریدند یعنی همه جا غیر خدا هیچ ندیدند هر دست که دادند از آن دست گرفتند هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند یک طایفه را بهر مکافات سرشتند یک سلسله را بهر ملاقات گزیدند یک فرقه به عشرت در کاشانه گشادند یک زمره به حسرت سر انگشت گزیدند جمعی به در پیر خرابات خرابند قومی به بَرِ شیخ مناجات مريدند یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند فریاد که در رهگذر آدم خاکی بس دانه فشاندند و بسی دام تنیدند همت طلب از باطن پیران سحرخیز زیرا که یکی را ز دو عالم طلبیدند زنهار مزن دست به دامان گروهی کز حق ببریدند و به باطل گرویدند چون خلق در آیند به بازار حقیقت ترسم نفروشند متاعی که خریدند کوتاه نظر غافل از آن سرو بلند است کین جامه به اندازهٔ هرکس نبریدند مرغانِ نظربازِ سبک‌سیر «فروغی» از دامگه خاک بر افلاک پریدند ۴ ۱۹ اسفند ۱۴۰۱ ۱. كلمة الله، صفحه ۴۸۰. ۲. امام خمینی، دیوان امام،صفحه ۷۰. ۳. استاد شهید مطهری، ده گفتار، صفحه ۴۱، نشر صدرا. ۴. فروغی بسطامی. 🌍 zil.ink/Mazaheriesfahani_ir 🌍 zil.ink/mazaheriesfahani