eitaa logo
اخلاق و عرفان
66 دنبال‌کننده
96 عکس
21 ویدیو
12 فایل
امام علی علیه السلام: دانش، نهر است، و حکمت، دریاست. عالمان، پیرامون نهر، می‌گردند. و حکیمان، در میان دریا، کاوش می‌کنند. و عارفان، در کشتی‌های نجات، می‌گردند.
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 لذّتِ اُنس 🖌 : 🌸 در ایّام عادت ماهانه، چگونه عبادت کنیم؟ 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ عرفانی 🔻 پرسش خانمی گفته و پرسیده است: سلام علیکم استاد، سؤالی از خدمت شما دارم: من، در زمان‌های معمول، عبادت‌های خوبی دارم. با خدا مأنوسم. حالت‌های خوشی دارم. اما در ایّام عادت ماهانه، که نمی‌توانم نماز بخوانم، دلتنگ عبادت می‌شوم. ذکر می‌گویم، قرآن و دعا می‌خوانم، اما دلتنگ چادر نماز، سجّاده، نمازهای یومیّه و نماز شب می‌شوم. چه‌کاری انجام دهم که جایگزین نماز باشد تا حالت پریشانی نداشته باشم و دلتنگی‌هایم رفع شود؟ متشکرم. ♦️ پاسخ ما ۱. مرحبای‌تان می‌گوییم که چنین رابطهٔ خجسته‌ای با خدای‌مان دارید. آفرین بر شما که دلتنگی‌های‌تان از نوع دلبستگی‌های عارفانه است. خدا را بر این نعمت بی‌بدیل، سپاس گویید. قدردان این احوال فرخنده باشید. این «لذّتِ اُنس» را نیکو نگه دارید و بر آن بیفزابید. ۲. خداوند مهرورز، این نعمت لذّتِ اُنس را هیچ‌زمان از هیچ‌کس دریغ نمی‌کند. این «باب رحمت»، همیشه بر همگان گشوده است. باز باش ای باب رحمت تا ابد! و باز است. دل خوش دارید که این رحمت هرگز، بی‌سبب، به محرومیت نمی‌انجامد. خداوند، خود، فرموده است: «هُوَ مَعَكُمْ أَیْنَ مَا كُنتُمْ»؛ ۱ خدا با شماست، هرجا که باشید. شما نیز با او باشید؛ در هرحال و هرجا. ۳. در ایّام عادت ماهانه، مانند دیگر زمان‌ها، وضو بگیرید، در سجادهٔ عبادت بنشینید، نماز بخوانید، اما «نیّت عبادت واجب» نکنید. همهٔ عبادت‌های ایّام دیگر را انجام دهید، اما در نظر داشته باشید که نماز بر شما واجب نیست. ۴. قرآن را (غیر از چهار سورهٔ سجده‌دار)، هر مقدار که خواستید، بخوانید. ذکر بگویید؛ هر ذکری که دوست دارید و هرمقدار. مناجات کنید؛ هر مناجاتی که بر جانتان خوش می‌نشیند، به‌خصوص «مناجات شعبانیه» را، که مناجات حضرت امیر - علیه‌السلام - است و همهٔ امامان‌مان آن را می‌خوانده‌اند. وقتی رسیدید به: «الهی إن اَخَذْتَنی بِجُرمی اَخذْتُکَ بِعَفْوِکْ و إن اَخَذْتَنی بِذُنُوبی اَخَذْتُکَ بِمَغْفِرَتِکَ و إن أدْخَلْتَنِی النّارَ أَعْلَمْتُ أهْلَها انّی اُحِبُّکَ»؛ خدای من! اگر مرا به بدکاری‌هایم مؤاخذه کنی، من هم تو را به عفو و گذشتت مؤاخذه می‌کنم. و اگر مرا به گناهانم بگیری، تو را به بخشایش‌ات می‌گیرم. و اگر به آتشم ببری، به اهالی آنجا اعلام می‌کنم که دوستت دارم. به فرمودهٔ استاد بزرگوار ما آیت‌الله جوادی آملی: «اگر بگویی چرا گناه کردی؟ می‌گویم تو چرا نمی‌بخشی؟ تو که بزرگتری، چرا آبرویم را می‌بری؟! این نازکردن با خداست.» وقتی به اینجای مناجات شعبانیه رسیدید، اگر چشمه‌های دلتان و چشمان سرتان جوشان شد، خوشا حالتان! و هنگامی که رسیدید به: «اِلٰهى‌ هَب لى‌ کَمالَ الاِنقِطاعِ اِلَیکَ»، ای خدای من! مرا از همه‌چیز و همه‌جا جدا کن و به خودت وصل. حالتی می‌آید که به وصف نمی‌آید. در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد حالتی رفت که محراب به فریاد آمد! اگر هم چشمان‌تان بارانی و حالتان دگرگون نشد، غصه نخورید. مداومت کنید. حتماً چشمه‌ها می‌جوشد و احوال، دگرگون می‌شود. هرگز سرزمین دلتان را از این شهدهای گوارا، محروم نکنید. این زلال‌های خوشگوار را همواره بر نهال جانتان جاری بدارید. گوارای وجودتان! ۱. سورهٔ حدید، آیهٔ ۴ ۱۳ اسفند ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/Mazaheriesfahani_ir 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani
🌹 حسِّ خُجَسته 🖌 : 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ عرفانی 🔻 پرسش یکی از دانشجویان‌مان گفته و پرسیده است: سلام استاد. در کلاس‌های‌تان گاهی از «حسِّ خُجَسته» سخن می‌گفتید. آن را «حسِّ هفتم» می‌شمردید. می‌گفتید: حسِّ خُجَسته، بالاترین حسّ انسان است. لذیذترین لذّت جهان است. اندکی دربارهٔ آن سخن می‌گفتید، اما ناگهان خاموش می‌شدید. ادامه نمی‌دادید. هرگاه از آن سخن می‌گفتید، به وجد می‌آمدم‌. کنجکاو می‌شدم. اما وقتی سخن را نیمه‌تمام می‌گذاشتید، حسرت می‌خوردم. بنده و بعضی دیگر از دانشجویان می‌خواستیم که بیشتر دربارهٔ آن سخن بگویید. عذر می‌آوردید و آن را به بعدها واگذار می‌کردید. اکنون که در پست «ایمانِ مذهبی»، باز از آن حسّ خُجَسته نوشتید، عطش زمان کلاس‌ها سر برآورد، اما با ناتمام‌گذاشتن آن، حسرت آن زمان‌ها تجدید شد. تمنّا می‌کنم این موضوع را کامل کنید. عطشناک آنیم. لطفاً. 🔻 پاسخ ما سلام و نور بر شما جوان بیداردل. چشم؛ ادامه می‌دهم، اما نمی‌دانم تا کجا بتوانم. از خداوند عزیز؛ خالق و مالک این حسّ مبارک، به‌دعا، می‌طلبیم که توفیق انجام و فرجام دهد. 🌸 حسّ خُجَسته، چیست؟ همگان، حواس پنجگانهٔ انسان را می‌شناسند. این حواس، واقعی است و همگانی. همه دارند. همه آن را درک و احساس می‌کنند. دربارهٔ این حواسّ پنجگانه، سخن نمی‌گوییم. اما «حسّ ششم»، همگانی نیست. نمی‌دانیم واقعیت دارد یا نه. قابل اثبات و ادراک نیست. برخی از مردمان، داشتن آن و ادراک آن را ادعا می‌کنند. برخی دیگر، آن را انکار می‌کنند و آن را «توهم» می‌شمارند. من اما، نه آن را تأیید می‌کنم، نه رد می‌کنم. می‌گذاریم همچنان در «ابهام» بماند. به آن نیازی نداریم. اثری در زندگی‌مان ندارد. وجودداشتن یا وجودنداشتن آن، نه فایده‌ای برای ما دارد، نه زیانی می‌‌رساند. از این نیز می‌گذرید. 🌻 اما «حسِّ هفتم» بر این حس، نام «حسِّ خُجَسته» نهاده‌ام و آن را «حسِّ هفتم» می‌شمارم. این حس را تایید می‌کنم. هم قابل ادراک است، هم قابل اثبات. بیان این حس؛ به‌وصف‌آوردن آن، به‌قلم و به‌زبان‌کشیدن آن، نشان‌دادن آن، آسان نیست. حسی است وجدانی، یافتنی، چشیدنی، عرفانی. قرآن را ببینیم: «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید»؛۱ ما، از رگ گردن، به آدمی نزدیک‌تریم. چگونه؟ «اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ»؛۲ خداوند، در میان آدمی و قلب او، حائل می‌شود. چگونه؟ حسِّ خُجَسته آن است که این نزدیکی با خدا را، این حضور بی‌واسطهٔ خدا را، دریابیم. حضور دائمی خدا را ببینیم. نه فقط «بدانیم»، بلکه «ببینیم». با رؤیت این حضور، دیگر تنها نیستیم. لذّت این اُنس، بالاترین لذت‌هاست. با یافتن این حس مبارک، دیگر هیچ سختی‌ای، جانکاه نیست. انجام هیچ گناه عمدی‌ای، ممکن نیست. همهٔ پدیده‌های جهان، زیباست. به جهان خُرّم از آنم که جهان خُرّم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست ۳ با نشستن این حس در جان آدمی، دیگر با جهان و هرآنچه در آن است، در صلح‌ایم و صلح‌ایم و صلح. من که صلحم دائما با این پدر این جهان چون جنتستم در نظر ۴ وقتی حلاوت این شهد بهشتی، در دل بنشیند، دیگر تلخی‌های این جهان، چونان ذوب‌شدن برف‌های زمستان در گرمای آفتاب تابستان، ناپدید می‌شوند. 📍 این نمونهٔ زیبا را ببینیم:شکیبایی در مرگ دایجون‌رضا دایجون‌رضا، جوانی بود برازنده؛ شجاع، زیبا، خوش‌قامت، مؤدب، مؤمن. او از اصفهان به تیران آمد برای دعوت خویشان به جشن دامادی‌اش در اصفهان. در راه بازگشت، اتوبوس واژگون شد و دایجون‌‌رضا، کشته شد. به آقاجون خبر دادند و از ایشان خواستند بر جنازهٔ دایجون حاضر شود و نیز اجازهٔ‌ خاکسپاری پیکر را بدهد. آقاجون گفت: «حال رانندهٔ اتوبوس چطور است و الان کجاست؟» گفتند: «سالم است و در بازداشتگاه موقت.» آقاجون گفت: «اول راننده را آزاد کنید تا نزد خانواده‌اش برود تا من بیایم.» گفتند: «راننده باید در بازداشتگاه بماند تا تکلیف قانونی‌اش معلوم شود. شما حالا بیایید تا بعد به او برسیم.» آقاجون گفت: «اول راننده را آزاد کنید.» اصرارها، برای بردن آقاجون، اثر نکرد. راننده را، با رضایت‌نامهٔ آقاجون، آزاد کردند. آقاجون بر پیکر دایجون‌رضا حاضر شد. به سراپای آغشته به خون دایجون نگاه کرد و دست بر آسمان برداشت و گفت: «الحَمدُلله.» سه‌بار چنین کرد و برخاست و اجازهٔ تجهیز و خاکسپاری جوان رعنایش را داد. این از ثمره‌های «حسِّ خُجَسته» است. {ان‌شاءالله ادامه دارد.} ۱۸ اسفند ۱۴۰۱ ۱. سوره ق، آیه ۱۶ ۲. سورهٔ انفال، آیه ۲۴ ۳. غزلیات سعدی ۴. مثنوی مولانا 🌐 http://zil.ink/Mazaheriesfahani_ir 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani
اخلاق و عرفان
عرفان ناب (۳۰) نویسنده: #علی_اکبر_مظاهری پارسایان خویشتندار خداوند سبحان به آدمیان می‌فرماید: يَ
عرفان ناب (۳۱) نویسنده: پایدارها و ناپایدارها خداوند سبحان به انسان می‌فرماید: يَابْنَ آدَمَ! ۱. لاتَفْرَحْ بِالْغِناءِ، فَلَيْسَ بِمُخَلَّدٍ. ٢. وَ لاتَجْزَعْ مِنَ الْفَقْرِ، فَلَيْسَ عَلَيْكَ حَتْماً وَ واجِباً. ٣. وَ لاتَقْنَطُ بِالْبَلاءِ، فَإِنَّ الذَّهَبَ يُجَرَّبُ بِالنَّارِ وَ الْمُؤْمِنُ يُجَرَّبُ بِالبَلاءِ. ۴. فَإِنَّ الْغَنِيَّ عَزِيزٌ فِي الدُّنْيا وَ ذَلِيلٌ فِي الْآخِرَةِ. ۵. وَ الْفَقِيرُ ذَلِيلٌ فِي الدُّنْيا وَ عَزِيزٌ فِي الْآخِرَةِ. ۶. إِنَّ الْآخِرَةَ أَبْقَى وَ أَبْهى. ۱ ای فرزند آدم! ۱. بر ثروت و دارایی، فرحناک (و مغرور) مشو؛ زیرا جاودانه نیست. ۲. و از فقر و بینوایی، بی‌تابی مکن؛ زیرا بر تو حتمی و پایدار نیست. ۳. و هنگام بلا و سختی‌ها ناامید مشو؛ زیرا همان‌سان که طلا با آتش، آزموده (و تصفیه) می‌شود، مؤمن - نیز - با بلا و ناگواری‌ها آزموده می‌گردد. ۴. پس همانا ثروتمندِ (وظیفه ناشناس)، در دنیا (و در دیدگان ظاهربین) عزیز است و (اما) در جهان آخرت، ذلیل است. ۵. و فقیر (مؤمن و قانع و پارسا)، در دنیا (و در دیدگان سطحی‌نگر)، ذلیل می‌نماید و (اما) در جهان آخرت، عزیز است. ۶. به‌راستی که جهان آخرت، ماندگارتر و فرحبخش‌تر است. ظاهر و باطن پدیده‌ها افسوس که پرده‌های اوهام، پیش چشمان آدمیان را پوشانیده و آنان را از نگریستن به باطن پدیده‌ها و حوادث هستی، محروم ساخته است! دریغا که چشمان ظاهر ما، پُرسوتر از چشمان باطنمان است! صدحیف که درخشندگی فریبای بیرونی اشیا، دیدهٔ بنی‌آدم را چنان خیره کرده که مجال نگریستن به درون پدیده‌ها و رخدادهای جهان را از آنان ستانده است! تا اسیر رنگ و بویی، بوی دلبر نشنوی هر که این اغلال در جانش بُوَد آماده نیست ۲ اگر هواها و هوس‌های نفسانی و خیال‌های واهی، جلوی دیدگان ما را نپوشانده بودند، در می‌یافتیم که چونان کودکانی هستیم که به امور ناچیز، دل خوش کرده‌ایم و بازیچهٔ «ناپایدارها» شده‌ایم و گردوهای پوک را گوهرهایی گران‌بها می‌پنداریم و گوهرهای گرانسنگ را گردوهایی پوک می‌انگاریم! اگر غبارِ ره فرونشیند، به وضوح درمی‌یابیم که «سراب» را «آب» پنداشته‌ایم و آب را سراب! به فرموده پیامبر اکرم - صلى الله علیه و آله - : «لَوْلا أَنَّ الشَّيَاطينَ يَحُومُونَ حَوْلَ قُلُوبِ بَنِي آدَمَ، لَنَظَرُوا إِلَى مَلَكُوتِ السَّماواتِ»؛ ۳ اگر شیطان‌ها دل‌های آدمیان را فرانمی‌گرفتند و خیالات آلوده را پیرامون قلب‌هایشان نمی‌پراکندند، می‌توانستند ملکوت و باطن آسمان‌ها را نظاره کنند (و از خاک به افلاک پرکشند!). آری! قهقهه‌های مستانه و شادی‌های کودکانه در مواجهه با برخورداری‌های حقیر دنیا، و نیز خودباختن‌های بی‌تابانه و اندوه‌خوردن‌های مأیوسانه، نشان حقارت آدمی است. اگر سینه‌ای «دریاوَش» و عقلی «عاقبت‌اندیش» و دیده‌ای «باطن‌نگر» می‌داشتیم، چنین ناشکیبا نمی‌بودیم. آنان که به دنیا با دیده عبرت می‌نگرند و با بصیرتی ژرفنگر در اشیا و وقایع، نظر می‌افکنند و باطن امور را می‌کاوند و حقیقت حوادث و پدیده‌ها را می‌بینند، هرگز دل در گرو «فناپذیرها» نمی‌سپارند، بلکه به «ماناها» امید می‌بندند و همواره در پی «فناناپذیرها» هستند. مردان خدا پردهٔ پندار دریدند یعنی همه جا غیر خدا هیچ ندیدند هر دست که دادند از آن دست گرفتند هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند یک طایفه را بهر مکافات سرشتند یک سلسله را بهر ملاقات گزیدند یک فرقه به عشرت در کاشانه گشادند یک زمره به حسرت سر انگشت گزیدند جمعی به در پیر خرابات خرابند قومی به بَرِ شیخ مناجات مريدند یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند فریاد که در رهگذر آدم خاکی بس دانه فشاندند و بسی دام تنیدند همت طلب از باطن پیران سحرخیز زیرا که یکی را ز دو عالم طلبیدند زنهار مزن دست به دامان گروهی کز حق ببریدند و به باطل گرویدند چون خلق در آیند به بازار حقیقت ترسم نفروشند متاعی که خریدند کوتاه نظر غافل از آن سرو بلند است کین جامه به اندازهٔ هرکس نبریدند مرغانِ نظربازِ سبک‌سیر «فروغی» از دامگه خاک بر افلاک پریدند ۴ ۱۹ اسفند ۱۴۰۱ ۱. كلمة الله، صفحه ۴۸۰. ۲. امام خمینی، دیوان امام،صفحه ۷۰. ۳. استاد شهید مطهری، ده گفتار، صفحه ۴۱، نشر صدرا. ۴. فروغی بسطامی. 🌍 zil.ink/Mazaheriesfahani_ir 🌍 zil.ink/mazaheriesfahani
اخلاق و عرفان
عرفان ناب (۳۱) نویسنده: #علی_اکبر_مظاهری پایدارها و ناپایدارها خداوند سبحان به انسان می‌فرماید:
عرفان ناب (۳۲) نویسنده: کرامت نفس خداوند کریم به آدمی می‌فرماید: يَابْنَ آدَمَ! أُنْظُرْ إِلَى نَفْسِكَ وَ إِلَى جَمِيعِ خَلْقِي. فَإِنْ وَجَدْتَ أَحَداً أَعَزَّ إِلَيْكَ مِنْ نَفْسِكَ، فَاصْرِفْ كَرَامَتَكَ إِلَيْهِ، وَ إِلَّا فَأَكْرِمْ نَفْسَكَ بِالتَّوْبَةِ وَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ إِنْ كَانَتْ عَلَيْكَ عَزيزَةً. ۱ ای فرزند آدم! به خویشتن و نیز به همۀ آفریدگان من بنگر. پس آن‌گاه اگر کسی را نزد خویش عزیزتر از خود یافتی، اکرام و احترامت را نثار او کن، وگرنه (اگر خویشتن را عزیزترین آفریدگان دانستی و سعادت خود را بیش از همه خواستی)، جان خویش را، اگر نزدت عزیز است، با توبه و کردار شایسته، گرامی بدار (و این گوهر گرانسنگ را به ناپاکی‌ها میالای). گوهر بی‌بدیل کدامین موهبت می‌تواند همسنگ «کرامت نفس» باشد؟! چه نعمتی را می‌توان نشان داد که توان برابری با «عزّت نفس» را دارا باشد؟! کدام صفت از اوصاف ستودهٔ انسان، به پایهٔ «غنای نفس» می‌رسد؟! ردای «کرامت»، پُربهاترین خلعتی است که خداوند کریم بر قامت «آدم» پوشاند و آن‌گاه به فرشتگان فرمان داد تا بر او سجده کنند و آن هنگام، سرود «لَقَدْ كَرَّمْنا بَني‌آدم» ۲ را در شأن وی سرود و سپس بر خویش، در آفرینش او، آفرین گفت: «فَتَبارَكَ اللهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ» ۳ آری؛ گوهر گرانسنگِ «کرامت نفس»، ارزشمندترین ودیعهٔ الاهی به آدمی است و نگاهبانی آن و نیالودنش به پستی‌ها وظیفه‌ای است گران. آن که قدر خویشتن را بداند و منزلت خود را بشناسد خود را ارزان و رایگان نمی‌فروشد. «مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ، هانَتْ عَلَيْهِ شَهَواتُهُ»؛ ۴ آن که خویشتن خویش نزدش بزرگوار شد، شهوت‌هایش نزدش کوچک و حقیر می‌شوند. قدسیان را نرسد تا که به ما فخر کنند قصهٔ عَلَّمَ الأسما به زبان است هنوز ۵ ۱۵ اسفند ۱۴۰۱ ۱. كلمة الله، صفحه ۴۶۸. ۲. به راستی که بنی آدم را کرامت و بزرگواری بخشیدیم. قرآن كريم، سورة إسراء، آية ۷۰. ۳. خجسته باد خداوند که بهترین آفریدگاران است. قرآن کريم، سوره مؤمنون، آیه ۱۴. ۴. امیرالمؤمنين (ع)، غرر الحكم، صفحه ۲۱۳. ۵. امام خمینی، دیوان امام، صفحه ۱۲۷. 🌍 zil.ink/Mazaheriesfahani_ir 🌍 zil.ink/mazaheriesfahani
هدایت شده از علی‌اکبر مظاهری
مجموعه آثار این کانال حاوی برخی از آثار علی‌اکبر مظاهری اصفهانی است، با قابلیت . https://eitaa.com/Majmooe_Asaar_ostad_AM
اخلاق و عرفان
عرفان ناب (۳۲) نویسنده: #علی_اکبر_مظاهری کرامت نفس خداوند کریم به آدمی می‌فرماید: يَابْنَ آدَمَ!
عرفان ناب (۳۳) نویسنده: بیهوده‌گرایی خداوند کریم به آدمی می‌فرماید: يَابْنَ آدَمَ! إِذا وَجَدْتَ: ١. قَسَاوَةً فِي قَلْبِكَ ٢. وَ سُقْماً في جِسْمِكَ ٣. وَ نَقيصَةً في مالِكَ ۴. وَ حَرِيمَةً فِي رِزْقِكَ، ۵. فَاعْلَمْ أَنَّكَ قَدْ تَكَلَّمْتَ فيما لايَعْنيكَ. ۱ ای فرزند آدم! اگر خویشتن را چنین یافتی: ۱. در دلت، قساوتی ۲. و در بدنت، مرضی ۳. و در مالت، نقصانی ۴. و در روزی‌ات، حِرمانی، پس بدان که (در امور بیهوده وارد شده‌ای و) سخنان بیهوده بر زبان رانده‌ای! مهارکردن زبان مجموع نظام هستی، «هدفمند» است. آفریدگار حکیم، هر پدیده‌ای را بر مبنای هدفی معین آفریده است. البته هدف آفرینش، برخی از پدیده‌ها، بر ما روشن نیست، اما بنابر آنچه از معارف دینی و علوم عقلی و تجارب علمی آموخته‌ایم، به‌یقین می‌دانیم که: «در این پرده، یک رشته، بی‌کار نیست» هر چند که در پاره‌ای از موارد، «سر رشته بر ما پدیدار نیست.» و اما انسان - که موجود برتر نظام آفرینش است و دست پروردگار کریم بر او ردای کرامت پوشانیده است - هدفدارترین آفریده آفریدگار هدفمند است. او که ابر و باد و مه و خورشید و فلک برای وی در کارند، شرط انصاف نیست که بیهوده‌کار و غافل باشد. در میان اعضا و اندام‌های آدمی، آن که بیشتر از همه در معرض بیهوده‌کاری است، «زبان» است. و البته زبان، ترجمان جان است و دریچه‌ای است بر بیرون، و «از کوزه همان برون تراود که در اوست.» در فرهنگ دین، در باب زبان، سخن فراوان آمده است. اگر آنچه در این باره آمده است، یک‌ جا جمع شود، تعجب‌برانگیز و گاه وحشتزا و حیرت‌آور است. بنابرمثال: در روایات اهل عصمت - عليهم السلام - آمده است که: هیچ عضوی از اعضای آدمی، ناسپاس‌تر از زبان نیست. از اسباب اصلی ورود انسان به جهنم، زبان است. هیچ‌عضوی مانند زبان، سزاوار محبوس شدن نیست... . چه بسیار از قوای فکری و ذخائر ذهنی آدمیان که با وراجی‌های ابلهانه و سخنان بوالهوسانه، تباه می‌شوند! همان نیروهایی که می‌توانستند منشاء آثار ارزندهٔ فراوانی باشند. اشخاص پرگو، فرصتی برای تفکر و ژرف‌اندیشی نمی‌یابند و معمولاً افرادی سطحی و سبک‌مغزند. در معارف اسلامی، از بیهوده‌گویی و بیهوده‌کاری، به «لغو» تعبیر شده است. امیر مؤمنان - علیه‌السلام - برای شناختن سخن لغو، یک معیار فراگیر به دست داده‌اند. آن معیار این است: هر سخنی که «خدایی رنگ» نباشد، لغو است: «كُلُّ قَوْلٍ لَيْسَ فيهِ لِلَّهِ ذِكْرٌ فَهُوَ لَغْوُ»؛ هر سخنی که در آن یادی از خداوند نباشد، لغو است. این معیار، بر کردار و رفتار و دیگر شؤون حیات آدمی نیز قابل تطبیق است؛ یعنی هر علمی و هر اقدامی و حتی هر نیت و اندیشه‌ای که در مسیر وصول به رضا و لقای خداوند نباشد و نردبان عروج انسان به سوی کمال نشود، بیهوده است. بیهوده‌گرایی، به هر شکل و هر اندازه، در حیات آدمی و روح و جسم او و جامعهٔ انسانی، تأثیری ناخجسته دارد. مؤمنان و پارسایان، که خواهان سعادت جاودانه‌اند، از بیهوده‌گرایی دوری می‌گزینند. خداوند رحمان، مؤمنان رستگار را این‌گونه وصف فرموده است: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ... عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»؛ ۲ «راستی که مؤمنان رستگار شدند؛ آنان که ... از بیهودگی دوری می‌گزینند.» ۲۲ اسفند ۱۴۰۱ ۱. الجواهر السنية، صفحه ۶۶. ۲. ابتدای سورهٔ مؤمنون. 🌍 zil.ink/Mazaheriesfahani_ir 🌍 zil.ink/mazaheriesfahani
اخلاق و عرفان
عرفان ناب (۳۳) نویسنده: #علی_اکبر_مظاهری بیهوده‌گرایی خداوند کریم به آدمی می‌فرماید: يَابْنَ آدَ
عرفان ناب (۳۴) نویسنده: بازتاب کردار پروردگار جهانیان به آدمیان می‌فرماید: يابْنَ آدَمَ! ١. كُنْ كَيْفَ شِئْتَ، كَمَاتَدِينُ تُدانُ ٢. مَنْ رَضيَ مِنَ اللهِ بِالْقَلِيلِ مِنَ الرِّزْقِ، قَبِلَ اللَّهُ مِنْهُ الْيَسِيرَ مِنَ الْعَمَلِ. ٣. وَ مَنْ رَضيَ بِالْيَسيرِ مِنَ الْحَلالِ، خَفَّتْ مَؤُونَتُهُ وَ زَكَتْ مَكْسَبَتُهُ وَ خَرَجَ مِنْ حَدِّالْفُجُورِ. ۱ ای فرزند آدم! ۱. هرگونه که می‌خواهی باش، (اما بدان که) همان‌گونه که بدهی، می‌گیری (و هرچه بکاری همان را می‌دَرَوی و هرسان عمل کنی، به همان‌سان با تو رفتار می‌شود). ۲. کسی که از خداوند، به رزق و روزی اندک راضی باشد، خدا - نیز - عمل اندک وی را می‌پذیرد. ۳. و آن که به حلالِ اندک، راضی باشد، سنگینی دوشش و هزینهٔ زندگی‌اش سبک می‌گردد و کسب و کارش پاکیزه می‌شود و از مرز گناهان و ناپاکی‌ها بیرون می‌رود. نیکوکاران و تباهکرداران قانون کیفر و پاداش، از قوانین حتمی و پایدار نظام آفرینش است. کیفر اعمال ناشایست تبهکاران، دامن آنان را می‌گیرد و پاداش کردار خجستهٔ نیکوکاران، جان آنان را خرّمی و نزهت می‌بخشد و خداوند حکیم و رحیم، هیچ عمل نیکو و یا کردار ناشایست را بی‌پاداش و کیفر نمی‌گذارد، منتها، این جهان، گنجایش کافی ندارد و آدمیان، در دنیا، ظرفیت و تحمل پذیرش پاره‌ای از کیفرها و پاداش‌ها را ندارند. از این رو، در مرحلهٔ بعدی زندگانی، در جهان آخرت، پاداش و کیفر کامل خویش را درمی‌یابند. اگر: این جهان کوه است و فعل ما ندا سوی ما آید نداها را صدا ۲ جهان دیگر کوهی است بزرگ‌تر و انعکاس رفتار و کردار و حتی نیت‌های ما، در مقیاسی بزرگ‌تر، به سویمان باز می‌گردد. ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ۱. الجواهر السنية، صفحه ۴۵. ۲. مولوی، مثنوی. 🌍 zil.ink/Mazaheriesfahani_ir 🌍 zil.ink/mazaheriesfahani