✳️ #داستانعجیب
شیخ جعفر شوشتری
کنار جویی نشسته بود و
بلند بلند ........ گریه میکرد
شاگردان شیخ
با دیدن نالههای شیخ
نگران شدند و پرسیدند:
جناب شیخ!
چه پیش آمده که
اینگونه اشك میريزيد؟
آيا کسی به شما چیزی گفته؟!
شیخجعفرشوشتری درحالگریه گفت:
بله یکی از لاتهای این اطراف
حرفی به من زد که مرا پریشان کرد!
شاگردان با نگرانی پرسیدند:
مگر به شما چه گفته است که
اینگونه گریه میکنید؟!
شیخ درجواب گفت؛
آن جوانِلات به من گفت:
شیخ جعفر!!
من همانی هستم که
همه در مورد من میگویند
آیا تو هم
همانی هستی که همه میگویند؟!
"خدایا
ما را بهتر از آنچه که
مردم گمان میکنند قرار بده"
#آخوندهمراه محمدتقی حسینزاده
http://eitaa.com/Akhondehamrah110
✅ یاعلی(علیهالسلام)