◾️به یاد یحیی؛ روایت علی بن زید از توجه حسین بن علی (ع) به مقتل یحیی بن زکریا (ع)
علی بن زَید بن جُدْعان (د. حدود 129ق) از مهمترین شیعیان بصره بوده (نگر: الضعفاء الکبیر، 3/ 229؛ الکامل لابن عدي، 6/ 335، 344) و از نزدیکترین شاگردان حسن بصری به او بوده است (تاریخ ابن معین، روایة ابن محرز، 1/ 162). وی همچنین روایات متعددی از انس بن مالک و سعید بن مسیّب نقل کرده است.
علی بن زید با امام سجاد (ع) ملاقات داشته (المعرفة والتاریخ، 2/ 741) و از ایشان سماع کرده است (نمونه: الطبقات الکبیر، 7/ 27؛ التاریخ الکبیر لابن أبي خیثمة، س3، 1/ 363)؛ همچنانکه گاه سخنان دیگران را به ایشان عرضه کرده است (چهار مورد عرضه: تفسیر یحیی بن سلام، 2/ 729؛ مصنف عبد الرزاق، 4/ 223؛ تفسیر ابن أبي حاتم، 9/ 3137؛ تفسیر إسحاق البستي، 1/ 523).
از جمله احادیث علی بن زید از امام سجاد (ع)، روایتی است که توجه امام حسین (ع) به مقتل یحیی بن زکریا (ع) را نشان میدهد. این روایت به نقل از سه نفر از اصحاب علی بن زید از او باقی مانده است:
ا) سلیمان بن مغیرة (165ق) از علی بن زید:
علی بن حسین (ع) روایت کرد برای ما، گفت: همراه حسین بن علی (ع) [از مکه به عراق] روی آوردیم، پس کم پیش میآمد که در منزلی فرود آییم جز اینکه برای ما داستان یحیی بن زکریا (ع) را بگوید آن هنگام که کشته شد... (الخطب والمواعظ لأبي عبید، 169).
در ادامۀ این نقل داستان قتل یحیی (ع) آمده است: پادشاهِ وقت میخواست با زن سابق برادرش که زنی بدکاره بود، ازدواج کند. یحیی (ع) از این کار نهی کرد. آن زن دخترش را واداشت که پیش عمویش پادشاه برود. پادشاه پیش روی بزرگان به دختر گفت: هرچه میخواهی از من درخواست کن که به تو میدهم! دختر هم سر یحیی (ع) را خواست و پادشاه یحیی (ع) را کشت.
پس از نقل متقل یحیی (ع)، علی بن زید گفته که این روایت را برای سعید بن مسیب نقل کرد و سعید هم داستان قتل خودِ زکریا (ع) را برای او گفت.
ب) حماد بن سلمة (د. 167ق) از علی بن زید:
علی بن الحسین (ع): حسین بن علی (ع) یک روز پیش از قتلش برایم روایت کرد، گفت: «بنیاسرائیل پادشاهی داشتند[...]»، پس حدیثی طولانی در خصوص قتل یحیی بن زکریا (ع) گفت (الآحاد والمثاني، 1/ 310؛ مشابه: المعجم الکبیر، 3/ 107).
این نقل اگرچه مختصر است، در آن اشاره شده که اصل حدیث طولانی و شامل داستان قتل یحیی (ع) بوده است.
ج) سفیان بن عیینه (د. 197ق) از علی بن زید:
علی بن الحسین (ع) گفت: با حسین (ع) [از مکه به سوی عراق] بیرون آمدیم، پس در هیچ منزلی فرود نیامد و از آن کوچ نکرد، جز اینکه یحیی بن زکریا (ع) و قتلِ او را یاد کرد. یک روز گفت: از پستی دنیا نزد خدا است که سر یحیی بن زکریا (ع) هدیه شد به بدکارهای از بدکارههای بنیاسرائیل! (الإرشاد، 2/ 132).
نگر: نمودار اسناد حدیث علی بن زید
گفتنی است در احادیث مختلفی میان حسین بن علی (ع) و یحیی بن زکریا (ع) ارتباط برقرار شده؛ از جمله حسین بن علی (ع) «شبیه یحیی بن زکریا» خوانده شده و گفته شده که آسمان بر هر دو گریسته و قاتل هر دو زنازاده بوده است (قرب الإسناد، 100؛ کامل الزیارات، 77-79، 89-93، 291).
@Al_Meerath
نمودار اسناد حدیث علی بن زید دربارۀ توجه امام حسین (ع) به یحیی بن زکریا (ع)
حدثنا أبو عبيد قال حدثنا أبو النضر عن سليمان بن المغيرة عن علي بن زيد بن جدعان قال حدثنا علي بن حسين قال أقبلنا مع الحسين بن علي فكان قلما نزلنا منزلا إلا حدثنا بحديث يحيى بن زكرياء حيث قتل قال: كان ملك من هذه الملوك مات... (الخطب والمواعظ، 169).
حدثنا هدبة بن خالد، ثنا حماد بن سلمة، عن علي بن زيد، عن علي بن الحسين، حدثني الحسين بن علي رضي الله عنهما، قبل قتله بيوم، قال: إن بني إسرائيل كان لهم ملك، فذكر في قتل يحيى بن زكريا عليه السلام حديثا طويلا (الآحاد والمثاني، 1/ 310).
حدثنا عبد الله بن أحمد بن حنبل، ثنا هدبة، ثنا حماد بن سلمة، عن علي بن زيد، عن علي بن الحسين، قال: قال لي الحسين بن علي قبل قتله بيوم: إن بني إسرائيل كان لهم ملك. وذكر الحديث (المعجم الکبیر، 3/ 107).
وروى سفيان بن عيينة عن علي بن زيد عن علي بن الحسين ع قال: خرجنا مع الحسين ع فما نزل منزلا ولا ارتحل منه إلا ذكر يحيى بن زكريا وقتله وقال يوما ومن هوان الدنيا على الله أن رأس يحيى بن زكريا ع أهدي إلى بغي من بغايا بني إسرائيل (الإرشاد، 2/ 132).
@Al_Meerath
◾️شبیه یحیی بن زکریا (ع)
به چند سند روایت شده از حنان بن سدیر از امام صادق (ع) که دربارۀ زیارت امام حسین (ع) فرمود:
زُرْهُ وَ لَا تَجْفُهُ فَإِنَّهُ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ وَ سَيِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ شَبِيهُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا وَ عَلَيْهِمَا بَكَتِ السَّمَاءُ وَ الْأَرْضُ
حسین را زیارت کن و به او جفا نکن! چه او سرور شهیدان و سرور جوانان اهل بهشت و شبیه یحیی بن زکریا است و بر آن دو آسمان و زمین گریست!
📚 کامل الزیارات، 91، 291؛ مشابه: قرب الإسناد، 100؛ کامل الزیارات، 109، به اختصار؛ ثواب الأعمال، 97، به اختصار.
نیز نگر: روایت علی بن زید از توجه حسین بن علی (ع) به مقتل یحیی بن زکریا (ع)
@Al_Meerath
مصعب بن عبدالله زبیری (د. ۲۳۶ق) دربارهٔ حضرت عباس بن علی (ع) مینویسد:
والعباس بن علي؛ ولده يسمونه "السقاء"، ويكنونه "أبا قربة"... (نسب قریش، ۴۳).
عباس بن علی؛ فرزندانش او را «سَقّاء» مینامند و با کنیهٔ «ابوقِربَة: پدرِ مشک» صدا میزنند.
@Al_Meerath
◾️ حضرت عباس بن علی (ع) در نوشتهٔ ابوالفرج اصفهانی (د. ۳۵۶ق)
عباس بن علی بن ابیطالب (ع)؛ کنیهاش ابوالفضل بود و مادرش امالبنین بود. عباس بزرگترین فرزند امالبنین بود...
و دربارهٔ عباس بن علی (ع) شاعر گفته است:
أحق الناس أن يبكی عليه * فتى أبكى الحسين بكربلاء
أخوه وابن والده علي * أبو الفضل المضرج بالدماء
ومن واساه لا يثنيه شئ * وجاد له على عطش بماء
شایستهترین مردم به گریه بر او * جوانمردی است که حسین را در کربلا گریان کرد
برادر او و پسر پدرش علی * ابوالفضل که به خون آغشته شد
کسی که همراه او بود و هیچ چیز مانعش نشد * و در حالی که خود تشنه بود، به او آب بخشید
... عباس... پرچمدار حسین بن علی (ع) در روزی بود که کشته شد.
احمد بن سعید برایم روایت کرد و گفت: یحیی بن حسن برایم نقل کرد، گفت: بَکر بن عبدالوهّاب برایم نقل کرد، گفت: ابن ابیاویس از پدر از جعفر بن محمد (ع) نقل کرد که گفت: حسین بن علی (ع) یارانش را آرایش جنگی داد و پرچم خود را به برادرش عباس بن علی (ع) سپرد.
احمد بن عیسی برایم روایت کرد، گفت: حسین بن نصر برایم نقل کرد، گفت: پدرم برایم نقل کرد، گفت: عمرو بن شمر از جابر از ابوجعفر [باقر] (ع) نقل کرد که زید بن رُقَاد جنبی و حکیم بن طفیل طائی، عباس بن علی (ع) را کشتند.
امالبنین، مادر این چهار برادر کشتهشده، به بقیع میآمد و بر فرزندانش با سوزناکترین و جانگدازترین شیوه نوحهسرایی میکرد. مردم گرد او جمع میشدند تا نوحههایش را بشنوند، و مروان نیز در میان آنان میآمد و همواره در حالی که نوحهاش را میشنید، میگریست. این را علی بن محمد بن حمزه از نوفلی از حماد بن عیسی جهنی از معاویه بن عمار از جعفر بن محمد (ع) نقل کرده است.
📓 مقاتل الطالبیین، 55-56
@Al_Meerath
هدایت شده از میراث امامان
◾️دعای امام حسین (ع) در صبح عاشورا
نقل شده که صبح عاشورا هنگامی که سواران دشمن به سوی امام حسین (ع) هجوم آوردند، ایشان دستهایشان را به سوی آسمان بلند کرده، فرمودند:
اللَّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتِي فِي كُلِ كَرْبٍ وَ رَجَائِي فِي كُلِّ شِدَّةٍ، وَأَنْتَ لِي فِي كُلِّ أَمْرٍ نَزَلَ بِي ثِقَةٌ وَعُدَّةٌ، كَمْ مِنْ هَمٍّ يَضْعُفُ فِيهِ الْفُؤَادُ، وَتَقِلُّ فِيهِ الْحِيلَةُ وَيَخْذُلُ فِيهِ الصَّدِيقُ وَيَشْمَتُ فِيهِ الْعَدُوُّ، أَنْزَلْتُهُ بِكَ وَشَكَوْتُهُ إِلَيْكَ، رَغْبَةً مِنِّي إِلَيْكَ عَمَّنْ سِوَاكَ، فَفَرَّجْتَهُ وَكَشَفْتَهُ، وَأَنْتَ وَلِيُّ كُلِّ نِعْمَةٍ وَصَاحِبُ كُلِّ حَسَنَةٍ وَمُنْتَهَى كُلِّ رَغْبَةٍ.
خدایا! تو تکیهگاه من در هر اندوهی، و امیدم در هر سختی هستی! تو در هر کاری که بر من وارد شود، اعتماد و پشتوانهام هستی! چه بسیار اندوهی که در آن دل ناتوان میشود، چاره کم میآید، دوست یاری نمیکند، و دشمن شادمان میشود! آن را نزد تو فرود آوردم، و به تو شکایت کردم؛ به امید تو، نه غیر تو! پس تو آن را گشودی و برطرف کردی! پس تویی وَلیِّ هر نعمتی، صاحب هر نیکی، و نهایتِ هر آرزو!
📚 تاریخ الطبري، 5/ 423 و تاریخ دمشق، 14/ 217، از ابوخالد کاهلی [کابلی؟] از امام حسین (ع)؛ الإرشاد للمفید، 2/ 96 و المصابیح للحسني، 372، از امام سجاد (ع) از امام حسین (ع)؛ الطبقات الکبیر، 6/ 437، به صورت مختصر از امام حسین (ع)
مشابه این دعا از امام صادق (ع) نیز روایت شده (الکافي، 2/578 و تهذیب الأحکام، 3/ 94، از بکر بن محمد ازدی) و گفته شده که هنگامی که امام صادق (ع) دچار امر دشواری میشدند، وضو میگرفتند و دو رکعت نماز میخواندند و پس از آن مشابه این دعا را میخواندند (الدعاء للطبراني، 316، از محمد بن جعفر بن محمد). همچنانکه از ریان بن صلت روایت شده که مشابه همین دعا را از امام رضا (ع) شنید و پس از آن در هر سختی آن را خواند و گشایش برایش حاصل شد (أمالي المفید، 273). این دعا ضمن روایات دیگری هم آمده است (الکافي، 2/ 593؛ تهذیب الأحکام، 3/ 83-84).
@Al_Meerath
◾️ عاشورا؛ روزی شوم نزد اهل بیت (ع) و اهل اسلام
عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ عِيسَى أَخُوهُ قَالَ: سَأَلْتُ اَلرِّضَا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ صَوْمِ عَاشُورَاءَ وَ مَا يَقُولُ اَلنَّاسُ فِيهِ فَقَالَ عَنْ صَوْمِ اِبْنِ مَرْجَانَةَ تَسْأَلُنِي ذَلِكَ يَوْمٌ صَامَهُ اَلْأَدْعِيَاءُ مِنْ آلِ زِيَادٍ لِقَتْلِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ هُوَ يَوْمٌ يَتَشَأَّمُ بِهِ آلُ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ يَتَشَأَّمُ بِهِ أَهْلُ اَلْإِسْلاَمِ وَ اَلْيَوْمُ اَلَّذِي يَتَشَأَّمُ بِهِ أَهْلُ اَلْإِسْلاَمِ لاَ يُصَامُ وَ لاَ يُتَبَرَّكُ بِهِ وَ يَوْمُ اَلْإِثْنَيْنِ يَوْمُ نَحْسٍ قَبَضَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ نَبِيَّهُ وَ مَا أُصِيبَ آلُ مُحَمَّدٍ إِلاَّ فِي يَوْمِ اَلْإِثْنَيْنِ فَتَشَأَّمْنَا بِهِ وَ تَبَرَّكَ بِهِ عَدُوُّنَا وَ يَوْمُ عَاشُورَاءَ قُتِلَ اَلْحُسَيْنُ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ وَ تَبَرَّكَ بِهِ اِبْنُ مَرْجَانَةَ وَ تَشَأَّمَ بِهِ آلُ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِمْ فَمَنْ صَامَهُمَا أَوْ تَبَرَّكَ بِهِمَا لَقِيَ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مَمْسُوخَ اَلْقَلْبِ وَ كَانَ حَشْرُهُ مَعَ اَلَّذِينَ سَنُّوا صَوْمَهُمَا وَ اَلتَّبَرُّكَ بِهِمَا (الکافي، 4/ 146).
روایت شده از جعفر بن عیسی بن عبید که گفت: از امام رضا (ع) دربارهٔ روزهٔ عاشورا و آنچه مردم در مورد آن میگویند پرسیدم. فرمود: از روزهٔ ابن مرجانه (عبیدالله بن زیاد) از من میپرسی؟! این روزی است که حرامزادگان از آل زیاد بهخاطر کشتن حسین (ع) آن را روزه گرفتند. این روز، روزی است که آل محمد (ص) آن را شوم میدانند و اهل اسلام نیز آن را شوم میدانند. روزی که اهل اسلام آن را شوم بدانند، نه روزه گرفته میشود و نه طلب برکت از آن میشود. دوشنبه نیز، روز نحسی است که خداوند عزّوجلّ پیامبرش (ص) را در آن قبض روح کرد، و آل محمد (ص) جز در این روز مصیبت ندیدند، پس ما آن را شوم دانستیم، و دشمن ما آن را روز را مبارک دانست. در روز عاشورا نیز، حسین صلواتاللهعلیه به قتل رسید، و ابن مرجانه آن روز را مبارک شمرد و آل محمد (ص) آن را شوم دانستند. پس هر کس آن دو روز (عاشورا و دوشنبه) را روزه بدارد یا مبارک بداند، خداوند تبارک و تعالی را در حالی دیدار میکند که قلبش مسخ شده است، و محشور میشود با کسانی که این سنتِ روزه گرفتن و طلب برکت در آن دو روز را پایهگذاری کردند.
@Al_Meerath
◾️ السلام علیك یا أبا عبد الله؛ وداع اصحاب با اباعبدالله الحسین (ع)
قَالَ: فلما رَأَى أَصْحَاب الْحُسَيْن أنَّهُمْ قَدْ كثروا، وأنهم لا يقدرون عَلَى أن يمنعوا حسينا وَلا أنفسهم، تنافسوا فِي أن يقتلوا بين يديه، فجاءه عَبْد اللهِ وعبد الرَّحْمَن ابنا عزرة الغفاريان، فقالا: يَا أَبَا عَبْد اللهِ عَلَيْك السلام، حازنا العدو إليك، فأحببنا أن نقتل بين يديك، نمنعك وندفع عنك...
هنگامی که یاران حسین (ع) دیدند که سپاهیان دشمن بسیار زیاد شدهاند و آنها توانایی دفاع از حسین (ع) و حتی از خود را ندارند، در سبقت گرفتن برای کشته شدن در پیشروی او با یکدیگر رقابت کردند. پس عبدالله و عبدالرحمن، دو پسر عزرة غفاری، نزد او آمدند و گفتند: ای اباعبدالله، سلام بر تو! دشمن ما را به سوی تو رانده است، و ما دوست داریم در پیش روی تو کشته شویم تا از تو دفاع کنیم و تو را از آسیب حفظ نماییم...
وجاء حنظلة بن أسعد الشبامي فقام بين يدي حُسَيْن... قَالَ:... أفلا نروح إِلَى الآخرة ونلحق بإخواننا؟ فَقَالَ: رح إِلَى خير من الدُّنْيَا وما فِيهَا، وإلى ملك لا يبلى، فَقَالَ: السلام عَلَيْك أبا عَبْد اللهِ، صلى الله عَلَيْك وعلى أهل بيتك، وعرّف بيننا وبينك فِي جنته، فَقَالَ: آمين آمين، فاستقدم فقاتل حَتَّى قتل.
و حنظلة بن اسعد شبامی آمد و در برابر حسین (ع) ایستاد... گفت:... به آخرت نرویم و به برادرانمان نپیوندیم؟ حسین (ع) فرمود: برو بهسوی چیزی بهتر از دنیا و آنچه در آن است، و به سوی پادشاهیای که نابود نمیشود. پس گفت: السلام علیک یا اباعبدالله، درود خدا بر تو و بر خاندان تو باد، و خداوند ما را در بهشتش با تو آشنا و همراه گرداند. حسین (ع) فرمود: آمین، آمین! پس جلو رفت و جنگید تا به قتل رسید.
قَالَ: ثُمَّ استقدم الفتيان الجابريان يلتفتان إِلَى حُسَيْن ويقولان: السلام عليك يابن رَسُول اللهِ، فَقَالَ: وعَلَيْكُمَا السلام ورحمة الله، فقاتلا حَتَّى قتلا...
سپس دو جوان جابری آمدند، در حالی که به سوی حسین مینگریستند و میگفتند: السلام علیک یابن رسول الله. حسین فرمود: وعلیکما السلام ورحمة الله. آنگاه آن دو جنگیدند تا کشته شدند...
ثُمَّ قَالَ عابس بن أبي شبيب: يَا أَبَا عَبْد اللهِ، أما وَاللهِ مَا أمسى عَلَى ظهر الأرض قريب وَلا بعيد أعز علي وَلا أحب إلي مِنْكَ، ولو قدرت عَلَى أن أدفع عنك الضيم والقتل بشيء أعز علي من نفسي ودمي لفعلته، السلام عَلَيْك يَا أَبَا عَبْد اللهِ، أشهد الله أني عَلَى هَدْيك وهَدْي أبيك، ثُمَّ مشى بالسيف مصلتا نحوهم وبه ضربة عَلَى جبينه.
سپس عابس بن ابیشبیب گفت: ای اباعبدالله! به خدا سوگند، هیچکس چه نزدیک و چه دور، برایم عزیزتر و دوستداشتنیتر از تو نیست. اگر میتوانستم با چیزی عزیزتر از جان و خونم، از تو خواری و کشته شدن را دفع کنم، هر آینه چنین میکردم. السلام علیک یا اباعبدالله! گواهی میدهم نزد خدا که بر روش تو و روش پدرت هستم. سپس با شمشیری برهنه به سوی دشمن رفت، در حالی که ضربهای بر پیشانیاش بود...
📓 تاریخ الطبري، 5/ 442-444
@Al_Meerath
جاؤُوا بِرَأْسِكَ يا ابْنَ بِنْتِ مُحَمّدٍ * مُتَرَمِّلاً بِدِمائِهِ تَرْمِيلا
وكَأَنَّما بِكَ يا ابْنَ بنتِ مُحَمّدٍ * قَتَلوا جِهاراً عامِدِينَ رَسُولا
قَتَلُوكَ عَطْشَاناً ولَمّا يَرْقُبُوا * في قَتْلِكَ التنِّزيلَ والتّأْويلا
ويُكَبِّرونَ بِأَنْ قُتِلْتَ وإِنَّما * قَتَلوا بكَ التّكْبيرَ والتَّهْليلاَ
(دیك الجن)
آنان سرِ تو را آوردند، ای فرزند دختر محمد، در حالیکه به خونت آغشته و غلتان بود.
گویی با کشتن تو، ای فرزند دختر محمد، آشکارا و عامدانه پیامبر را کشتند.
تو را در حالی کشتند که تشنه بودی، و در کشتن تو نه قرآن نازلشده را رعایت کردند، نه تأویل آن را.
و تکبیر میگویند از اینکه تو را کشتند، حال آنکه با تو، خود تکبیر و تهلیل را کشتند.
@Al_Meerath
◾️خبر گرفتن حسین بن علی (ع) از وضعیت جوانان عرب و عجم
روایتی مهم از گفتگویی از امام حسین (ع) در مسیر مکه به کربلا در دسترس است که دو نقل کهن دارد که به دغدغهٔ ایشان نسبت به جوانان عرب و عجم و تأسف ایشان نسبت به فساد این دو گروه اشاره میکند:
▪️نقل جعید همدان
قنان بن عبدالله نهمی روایت میکند از جعید همدان که گفت:
نزد حسین بن علی (ع) آمدم، در حالی که سکینه دختر حسین (ع) در دامنش نشسته بود. حسین (ع) [به همسرش رباب که از قبیلهٔ بنیکلب بود]، گفت: «ای زن کلبی دخترت را بگیر».
سپس از من پرسید و گفت: «برایم از جوانان عرب یا از عرب بگو». گفتم: «آنان اهل جلاهقات [بازیای با محوریت گلوله پرتکردن] و شبنشینی هستند». فرمود: «از [جوانانِ] موالی [عجم] برایم بگو». گفتم: «یکی رباخوار است و دیگری حریص بر دنیا».
پس فرمود:
«إنا لله وإنا إلیه راجعون! به خدا سوگند، این دو گروه همانهایی هستند که ما میگفتیم (/به ما گفته میشد) که خداوند تبارک و تعالی دینش را بهوسیلهٔ آنها یاری خواهد داد!
ای جعید همدانی! مردم چهار دستهاند:
کسی که اخلاق (رفتار نیک) دارد ولی بهرهای (از دین یا آخرت) ندارد،
کسی که بهرهای دارد ولی اخلاق ندارد،
کسی که هم اخلاق دارد و هم بهره، و او برترینِ مردم است،
و کسی که نه اخلاق دارد و نه بهرهای، و او بدترین مردم است»
(الطبقات الکبیر، 6/ 411؛ مشابه: العقل وفضله لابن أبي الدنیا، 58؛ الخصال للصدوق، 236).
▪️نقل بشر بن غالب
نقل شده از بشر بن غالب که گفت:
حسین بن علی (ع) از من دربارهٔ اهل کوفه پرسید: «پسران عرب در آنجا چه میکنند؟». گفتم: «پردهها را میافکنند و شرابها میخورند و جلاهقات پرت میکنند».
فرمود: «پسران موالی [عجم] چه میکنند؟». گفتم: «صبح و شب به بازارها میروند و روی صندلی مینشینند و قسم دروغ میخورند».
پس فرمود: «روزها نمیگذرد تا آنکه آنها چون دو جلد مصحف شوند؛ هیچ یک از آنها ما را دوست نمیدارد مگر آنکه همراه ماست در روز قیامت و نوری دارد که با آن شناخته میشود تا آنکه نزد پدرمان علی (ع) برده شوند و او به آنان از حوض آب دهد، سپس ما و آنان وارد بهشت شویم و پدرمان پیامبر خدا (ص) پیش روی ما باشد»
(شرح الأخبار، 3/ 488-489).
با تشکر از محمدحسین توکلی بابت معرفی این نقل
این دو نقل باید مربوط به یک گفتگو باشد؛ چه پرسش امام حسین (ع) و پاسخ طرف مقابل در هر دو نقل بسیار به هم نزدیک است؛ در حالی که دستکم ظرفیت تفاوت شدید در پاسخ به چنین پرسشی بسیار بالا است. نکتهٔ قابل توجه برای اتحاد این دو گفتگو، حضور واژهٔ «جلاهقات» (گلولههایی که در شکار تفریحی پرندگان استفاده میشود) در پاسخ هر دوی جعید و بشر است. بر این اساس باید نقل بشر یا جعید متکی بر دیگری باشد.
این گفتگو باید در آخرین ماه عمر امام باشد؛ زیرا در نقل بشر امام از جوانان اهل کوفه سؤال میکنند؛ همچنانکه در نقلی دیگر جعید از امام دربارهٔ بنیامیه پرسش میکند (الكنى والأسماء للدولابي، 1/ 235). به نظر میرسد این پرسشها مربوط به بعد از نامهنگاری کوفیها با امام باشد و مرتبط با قیام ضدّاموی امام باشد (برای پرسش دیگر امام از وضعیت کوفه، نگر: تاریخ الطبري، 5/ 386). مؤید اینکه در سندی گفته شده که جعید از جمله کسانی بود که همراه امام حسین (ع) به [سمت] کربلا بیرون آمد (بصائر الدرجات، 1/ 452). بشر بن غالب نیز امام را تنها در آخرین ماه عمرشان دید (دفاع از اصالت ادعیه اهل بیت...، 74).
در آغاز دو نقل جعید و بشر آمده بود که امام از جوانان عرب و موالی پرسش میکنند و در نقل جعید در ادامه آمده بود که امام میگویند که به ما خبر داده شده بود که خدا دینش را با این دو گروه یاری میکند. این مطلب میتواند ارتباط با
پیشگوییای نسبت به قیام قائم آل محمد (ص) و برپایی دولت حق در همراهی این دو گروه داشته باشد؛ چنانکه در دو نقل از امیرالمؤمنین (ع) اشاره به ارتباط این دو گروه با قیام حق شده است (کتاب سلیم، 2/ 716؛ الجامع الکبیر للسیوطي، 17/ 770).
در نقل بشر به جای این توضیح، آمده که در آینده جوانان عرب و موالی مانند دو جلد مصحف میشوند... این عبارت نیز در فضای پیشگویی است، احتمالاً بدین معنی که جوانان عرب و عجم در آینده همسان هم خواهند بود (با وجود آنکه در دورهٔ خلفای سهگانه و بنیامیه عجم جایگاه فروتر داشته) و هرکس از آنان اهل بیت (ع) را دوست بدارد، همراه ایشان خواهد بود.
نکتهٔ قابل توجه دیگر در ادامهٔ نقل جعید از امام، تفکیک اجمالی بهرهٔ دینی/اخروی از اخلاق و فضیلت همراهی هر دو و بدتر بودن فقدان هر دو است. مشابه همین دیدگاه را میتواند در این کلام مروی از امام دید: «ويلكم! إن لم يكن لكم دين، وكنتم لا تخافون يوم المعاد، فكونوا في أمر دنياكم أحراراً» (تاریخ الطبري، 5/ 450).
@Al_Meerath
📗خدا داناتر است که رسالت خویش را کجا نهد
هشام بن اسماعیل مخزومی والی مدینه از طرف عبدالملک بن مروان (د. 86ق) در سالهای 82 تا 86ق بود و در زمان ولایتش، امام سجاد (ع) را بسیار آزار میداد. با مرگ عبدالملک، پسر او ولید به حکومت رسید و هشام را برکنار کرد و او را در برابر مردم گذاشت تا مردم با او تسویه حساب کنند! در این میان، برخورد شگفت و کریمانهٔ امام سجاد (ع) با او در نقلهای کهنی بازتاب یافته است:
أخبرنا محمد بن عمر قال: حدثنى ابن أبي سبرة عن سالم مولى أبي جعفر قال: كان هشام بن إسماعيل يؤذى على بن حسين وأهل بيته، يخطب بذلك على المنبر. وينال من علي، رحمه الله، فلما ولى الوليد بن عبد الملك عزله وأمر به أن يوقف للناس، قال فكان يقول: لا والله ما كان أحد من الناس أهم إلي من علي بن حسين، كنت أقول رجل صالح يسمع قوله، فوقف للناس. قال فجمع علي بن حسين ولده وحامته ونهاهم عن التعرض. قال وغدا علي بن حسين مارا لحاجة فما عرض له، قال فناداه هشام بن إسماعيل «الله أعلم حيث يجعل رسالته» (الطبقات الکبیر، 7/ 218).
نقل شده از سالم مولی ابیجعفر که گفت: هشام بن اسماعیل، علی بن الحسین (ع) و خاندان او را آزار میداد و بر روی منبر خطبهای میگفت که او را آزار دهد و به علی [بن ابیطالب] -رحمه الله- دشنام میداد. هنگامی که ولید بن عبدالملک والی شد، او را عزل کرد و دستور داد که دربرابر مردمان [بسته شود و] نگاه داشته شود. هشام میگفت: به خدا هیچیک از مردمان بیشتر از علی بن الحسین برایم نگرانکننده نیست. بر آن بودم که او مردی صالح است که اگر سعایت کند، نظرش را میپذیرند. پس هشام را پیش روی مردمان نگاه داشتند. علی بن الحسین (ع) فرزندان و خویشانش را جمع کرد و آنان را نهی کرد از اینکه متعرّض هشام شوند. علی بن الحسین (ع) برای کاری بامداد از آنجا عبور کرد، ولی به او رو نکرد. هشام بن اسماعیل او را ندا داد: «خدا داناتر است که رسالت خویش را در کجا نهد!».
أخبرنا محمد بن عمر قال: حدثنى ابن أبى سبرة عن عبد الله بن علي بن حسين قال: لما عزل هشام بن إسماعيل نهانا أن ننال منه ما نكره فإذا أبي قد جمعنا فقال: إن هذا الرجل قد عزل وقد أمر بوقفه للناس، فلا يتعرضن له أحد منكم. فقلت: يا أبت ولم؟ والله إن أثره عندنا لسيئ وما كنا نطلب إلا مثل هذا اليوم. قال: يا بني نكله إلى الله. فوالله ما عرض له أحد من آل حسين بحرف حتى تصرم أمره (الطبقات الکبیر، 7/ 218).
نقل شده از عبدالله پسر علی بن الحسین (ع) که گفت: هنگامی که هشام بن اسماعیل عزل شد، [علی بن الحسین] ما را نهی کرد از اینکه به او چیزی بگوییم که خوش ندارد. پدرم ما را جمع کرد و گفت: «این مرد عزل شده و دستور داده شده که پیش روی مردمان نگاه داشته شود. هیچیک از شما متعرّض او نشود!». گفتم: «ای پدر! برای چه؟ به خدا که پیشینۀ او نزد ما بد بود و ما فقط دنبال چنین روزی بودیم!». پدرم فرمود: «پسرکم! او را به خدا واگذار میکنیم». به خدا هیچ کس از خاندن حسین (ع) با سخنی متعرّض او نشد تا آنکه او را رها کردند.
... ابن المبارك أنا معمر قال كان هشام بن إسماعيل عزل ووقف للناس بالمدينة فمر به علي بن الحسين فأرسل إليه استعن بنا على من شئت فقال هشام الله أعلم حيث يجعل رسالاته وقد كان ناله أو بعض أهله بشئ يكرهه إذا كان أميرا (تاریخ دمشق، 41/ 394).
نقل شده از عبدالله بن مبارک از معمر بن راشد (د. 153ق) که گفت: هشام بن اسماعیل عزل شد و در برابر مردم در مدینه نگاه داشته شد. علی بن الحسین از کنار او عبور کرد و کسی را فرستاد که به او بگوید: «از ما در برابر هرکه خواستی، کمک بگیر». هشام گفت: «خدا داناتر است که رسالت خویش را در کجا نهد!». هشام [پیشتر] هنگامی که امیر بود به علی بن الحسین یا برخی از خاندان او دشنام میداد.
قال وحدثني محمد بن عبد الله بن محمد بن عمر عن أبيه قال كان هشام بن إسماعيل يسيء جوارنا ويؤذينا ولقي منه علي بن الحسين أذى شديدا فلما عزل أمر به الوليد أن يوقف للناس فقال ما أخاف إلا من على بن الحسن فمر به علي وقد وقف عند دار مروان وكان علي قد تقدم إلى خاصته الا يعرض له أحد منهم بكلمة فلما مر ناداه هشام بن إسماعيل الله أعلم حيث يجعل رسالاته (تاریخ الطبري، 6/ 428).
نقل شده از نوۀ عمر بن علی که گفت: هشام بن اسماعیل بد همسایهای برای ما بود و ما را آزار میداد و علی بن الحسین (ع) از او سخت آزار دید. هنگامی که او عزل شد، ولید دستور داد که در برابر مردمان نگه داشته شود، پس او گفت: «تنها از علی بن الحسین میترسم!». علی بن الحسین (ع) از کنار او رد شد در حالی که نزد خانۀ مروان او را نگه داشته بودند، به او سلام کرد، علی بن الحسین (ع) پیشتر به خویشان خود گفته بود که هیچیک با سخنی متعرّض او نشوند! چون عبور کرد، هشام بن اسماعیل به او گفت: «خدا بهتر داناتر است که رسالت خویش را در کجا نهد!»
@Al_Meerath
أَخَذَ اللهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَلَا سَغَبِ مَظْلُومٍ
خدا عهد گرفت از عالمان که دربرابر شکمبارگی ستمگر و گرسنگی مظلوم ساکت نمانند (نهج البلاغه، خطبهٔ شقشقیه)
پویش کمک به اطعام مسلمانان غزه که از طریق شیعیان غزه و لبنان پیگیری میشد همچنان برقرار است.
دغدغهمندان میتوانند کمکهای خود را به حساب شیخ علی یعقوب یوسف در قم واریز کنند:
شماره کارت:
6037697516068803شبا:
IR 19 0190 0000 0021 1879 8070 02به نام علی یوسف _ بانک صادرات این کارت بانکی مخصوص گردآوری کمک است و اعلام مبالغ واریزشده لازم نیست. ................. شماره کارت برای واریز در عراق: (حساب الأخ حسين رضا ببغداد - ماستر كارد) رقم الحساب للتبرع بالبطاقة مباشرة:
7139947498رقم الكارت للتبرع عن طريق المنفذ:
5556960167150160@Al_Meerath