پدرم محمد بن علی؛ برترین شخص در خاندان پیامبر (ص)
حدثني الحسين بن أحمد الجشمي، ثنا الوليد، عن ابن عيينة قال: دخلت المدينة فإذا أنا يعني برجل يتهادى بين رجلين، فقلت: من هذا؟ فقالوا: جعفر بن محمد قلت: من الذي على يمينه؟ قالوا: أيوب السختياني قلت: من الذي عن يساره؟ قالوا: عمرو بن دينار، فقمت بين يديه، فقلت: حدثني فقال: حدثني أبي محمد بن علي وكان خير محمدي على وجه الأرض، عن أبيه علي بن الحسين، أن النبي صلى الله عليه وسلم بصر برجل يصلي في المسجد، ينقر كما ينقر الغراب، فقال: «لو مات هذا لمات على غير دين محمد» (المحدث الفاصل بين الراوي والواعي، ص198).
مشابه این تعبیر از امام صادق (ع) دربارهٔ پدرشان در روایت دیگری نیز نقل شده است (الکافي، ج13، ص92).
#امام_باقر
@Al_Meerath
محمد بن علی؛ سرور فقهای حجاز
قالوا: كان محمد إبن علي بن الحسين لا يسمع المبتلى الاستعاذة، وكان ينهى الجارية والغلام أن يقولا للمسكين: يا سائل، وهو سيد فقهاء الحجاز، ومنه ومن ابنه جعفر تعلم الناس الفقه، وهو الملقب بالباقر، باقر العلم، لقبه به رسول الله صلى الله عليه وسلم ولم يخلق بعد، وبشر به ووعد جابر بن عبد الله برؤيته وقال: ستراه طفلا فإذا رأيته فأبلغه عني السلام، فعاش جابر حتى رآه وقال له ما وصى به (الرسائل السیاسیة، ص452، رسالة فضل هاشم علی عبد شمس).
ابوعثمان جاحظ (د. 255ق) در مقام بیان دیدگاههای هاشمیان در مقابل امویان میگوید: «گفتند محمد بن علی بن الحسین... سرور فقهای حجاز بود. مردمان از او و از پسرش جعفر، فقه آموختند. او به "الباقر؛ شکافندۀ دانش" ملقّب بود. پیامبر خدا (ص) این لقب را بدو داده بود؛ در زمانی که هنوز او به دنیا نیامده بود. پیامبر (ص) به وجود او بشارت داد و به جابر بن عبد الله وعده داد که او را خواهد دید و فرمود: "به زودی او را در حال طفولیت میبینی. پس چون او را دیدی، از جانب من بدو سلام برسان!" پس جابر زندگی کرد تا آنکه او را دید و آنچه را که بدو سفارش شده بود، بدو گفت.
حدیث رساندن سلام پیامبر خدا (ص) توسط جابر بن عبد الله به امام باقر (ع) توسط ابن قتبیه دینوری نیز نقل شده (عیون الأخبار، ج1، ص312). همچنین در دیگر مصادر، از مفضل از ابان بن تغلب از امام باقر (ع) (تاریخ الطبري، ج11، ص642)؛ از عبد الله بن میمون از امام صادق (ع) از پدرشان (ع) (شرح الأخبار، ج3، ص276؛ الإرشاد، ج2، ص158؛ غیة الطلب في تاریخ حلب، ت زکار، ج6، ص2800)؛ از سعید بن محمد از ابوزبیر (تاریخ دمشق، ج54، ص276)، از سفیان بن عیینه از ابوزبیر (تاریخ دمشق، ج54، ص276)، از ابان بن تغلب از امام صادق (ع) (الکافي، ج1، ص469؛ اختیار الرجال، ص41؛ الاختصاص، ص62)، و از عمرو بن شمر از جابر بن یزید (علل الشرائع، ج1، ص233) این روایت با تحریرهای مختلفی آمده است.
#امام_باقر
@Al_Meerath
صحیفهای به خط علی (ع) به املای پیامبر (ص)
وحدثني محمد بن الفرج بمدينة جرجان في المحلة المعروفة ببئر أبي عنان قال: حدثني أبو دعامة، قال أتيت علي بن محمد بن علي بن موسى عائداً في علته التي كانت وفاته منها في هذه السنة، فلما هممت بالانصراف قال لي: يا أبا دعامة قد وجب حقك، أفلا أحدثك بحديث تسر به؟ قال: فقلت له: ما أحوَجَنِي إلى ذلك يا ابن رسول الله، قال: حدثني أبي محمد بن علي، قال: حدثني أبي علي بن موسى، قال: حدثني أبي موسى بن جعفر، قال: حدثني أبي جعفر بن محمد قال: حدثني أبي محمد بن علي، قال: حدثني أبي علي بن الحسين، قال: حدثني أبي الحسين بن علي، قال: حدثني أبي علي بن أبي طالب، رضي الله عنهم! قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم «أكتب يا علي» قال: قال: قلت: وما أكتب؟ قال لي: «اكتب بسم الله الرحمن الرحيم، الإيمان ما وقرته القلوب، وصدقته الأعمال، والإسلام ما جري به اللسان، وحلت به المناكحة» قال أبو دعامة: فقلت: يا ابن رسول الله، ما أدري والله أيهما أحسن: الحديث أم الإسناد؟ فقال: انها لصحيفة بخط علي بن أبي طالب بإملاء رسول الله صلى الله عليه وسلم نتوارثها صاغراً عن كابر (مروج الذهب، ج4، ص85-86).
#امام_هادی #کتاب_علی
@Al_Meerath
امام هادی علیه السلام و داستان زینبِ کذّابه
ابن حجر عسقلانی مینویسد:
زينب الكذابة. قال المسعودي: ادعت في عهد المتوكل العباسي أنها بنت الحسين بن علي بن أبي طالب [1] وأنها عمرت إلى ذلك الوقت في خبر مكذوب ادعته، فأحضر المتوكّلُ عليَّ بن محمد بن علي بن موسى بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب، فكذّبها عليٌّ فيما ادعت، فجرت له معها قصة، ذكرها المسعودي في مروج الذهب.
ثم وجدت قصتها في "شرف المصطفى" صلى الله عليه وسلم لأبي سعد النيسابوري [2] قال: ذكر محمد بن عاصم التميمي المعروف بالحزنبل عن أحمد بن أبي طاهر، عَن عَلِيّ بن يحيى المنجم قال: لما ظهرت زينبُ الكذّابة وزعمت أنها بنتَ فاطمةَ وعليٍّ، قال المتوكل لجلسائه بعد أن أحضرت إليه: كيف لنا أن نعلم صحة أمر هذه؟ فقال له الفتح بن خاقان: أحضر ابنَ الرضا يخبرك حقيقةَ أمرها. فحضر فرحّب به، وسأله، فقال: «المحنة في ذلك قريبة. إن الله حرّم لحم جميع ولد فاطمة على السباع. فألقها للسباع. فإن كانت صادقة، لم تتعرض لها. وإن كانت كاذبة، أكلتها». فعرض ذلك عليها فأكذبت نفسها فأديرت على جمل في طرقات سرّ من رأى، ينادي عليها بأنها "زينب الكذابة" وليس بينها وبين رسول الله صلى الله عليه وسلم رحم ماسة. فلما كان بعد أيام، قال عليُّ بن الجهم [3]: يا أمير المؤمنين، لو جرّبت قولَه في نفسه لعرفنا حقيقتَه. فجرّبه وألقاه في مكان فيه السباع مطلقة، فلم تتعرض له. فقال المتوكل: والله، لئن ذكرتم هذا لأحدٍ من الناس لأضربنَّ أعناقَكم (لسان المیزان، ت أبي غدة، ج3، ص566).
1. در دیگر مصادر از جمله نقل شرف المصطفی خرگوشی گفته شده که زینب دروغگو، مدعی بوده که دختر علی بن ابی طالب (ع) است. در اینجا ممکن است «بنت» تصحیف «أخت» باشد. البته این اشکال مربوط به متن ابن حجر نیست و به نظر میرسد در کتاب ابوالحسن مسعودی (د. 346ق) «أخت» آمده است؛ چه مسعودی در در مروج الذهب (ج4، ص86) اشارهای به این داستان میکند و در آنجا ادعای زینب را آن میداند که «ابنة الحسین بن علي بن أبي طالب» بوده است.
2. جمال الدین زرندی (د. 758ق) نیز در نظم درر السمطین (ص301) این داستان را از شرف النبي (ص) ابوسعد خرگوشی نقل کرده است. در ترجمۀ نجم الدین محمود راوندی (قرن ششم) از شرف النبي خرگوشی نیز این داستان آمده است (ت محمد روشن، ص279).
3. علی بن الجهم بن بدر؛ ذهبی دربارۀ او میگوید: «الشاعر المشهور، صاحب الديوان المعروف... وله اختصاص زائد بالمتوكل... وكان ناصبيا منحرفا عن علي عليه السلام... وقد ذكر المسعودي عنه أنه كان يسب أباه الذي سماه عليا بغضا منه لعلي، رضي الله عنه ولا رضي عن باغضه» (تاریخ الإسلام، ت بشار، ج5، ص1184-1185).
داستان زینب دروغگو و امام هادی (ع) در منابع دیگری از علی بن مهزیار (الثاقب في المناقب، ص454؛ مناقب آل أبي طالب، ج4، ص416)، ابوالهلقام، عبد الله بن جعفر حمیری، صقر جبلی، ابوشعیب حناط (مناقب آل أبي طالب، ج4، ص416)، و ابوهاشم جعفری (الخرائج والجرائح، ج1، ص404) نقل شده است. شلمغانی (إثبات الوصیة، ص237) و ابوالصلاح حلبی (تقریب المعارف، ص177؛ در این اشاره به اشتباه داستان متعلّق به امام حسن عسکری (ع) دانسته شده) نیز به این داستان اشاره کردهاند. البته این داستان در مفاخر الرضا ابوعبدالله نیشابوری (الثاقب في المناقب، ص456)، و در کتابی از حاکم به نقل از علی بن محمد بن یحیی از ابو الفضل ابن ابی نصر از کتاب عیسی بن مریم عمانی (فرائد السمطین، ج2، ص208)، و در الفرج بعد الشدة (ج4، ص172-173) نوشتۀ تنوخی (د. 384ق) دربارۀ امام رضا (ع) و زینب دروغگو مطرح شده، اما به نظر میرسد اصل داستان دربارۀ امام هادی (ع) بوده و میان ایشان که «ابن الرضا» بودهاند با امام رضا (ع) خلط شده است.
#امام_هادی
@Al_Meerath
زهد امام هادی علیه السلام در بیان جاحظ
قالوا: وأما ما ذكرتم من نساك الملوك، فلنا علي بن أبي طالب، وبزهده وبدينه يضرب المثل. وإن عددتم النساك من غير الملوك، فأين أنتم عن علي بن الحسين زين العابدين الذي كان يقال له: علي الخير وعلي الأغر وعلي العابد، وما أقسم على الله بشيء إلا وأبر قسمه؟ وأين أنتم عن علي بن عبد الله بن العباس؟ وأين أنتم عن موسى بن جعفر بن محمد؟ وأين أنتم عن علي بن محمد الرضا، لابس الصوف طول عمره مع سعة أمواله وكثرة ضياعه وغلاته؟ (الرسائل السیاسیة، ص449؛ نیز نگر: شرح نهج البلاغة، ج15، ص273).
ابوعثمان جاحظ (د. 255ق) که خود معاصر امام هادی (ع) (د. 254ق) است، در رسالهٔ فضل هاشم علی عبد شمس در مقام بیان پاسخ هاشمیان در مقابل مفاخر امویان، عابدان سرشناس هاشمی را نام میبرد و در میان هاشمیانی که حکمران نبودند، تنها از چهار نفر نام میبرد: امام سجاد (ع)، علی بن عبد الله بن عباس، امام کاظم (ع)، و امام هادی (ع). توصیف او از امام هادی (ع) چنین است: «با وجود گستردگی اموالش و فراوانی کشتزارهایش و درآمدش از زمینها، در تمام عمرش لباس پشمین پوشید». گفتنی است در خصوص فضائل علی بن عبد الله بن عباس برخی تردید دارند و گفته میشود که بسیاری از فضائل وی بر اساس فضائل امام سجاد (ع) پرداخته شده و محتمل است جاحظ در راستای سیاست عباسی نام او را در میان نامهای دیگر آورده باشد.
#امام_هادی
@Al_Meerath
سنّت پیامبر خدا (ص) در خصوص روزهٔ مستحب
🔸علي بن إبراهيم عن أبيه عن ابن أبي عمير عن أبي أيوب عن محمد بن مسلم عن أبي عبد الله ع قال: كان رسول الله ص أول ما بعث يصوم حتى يقال ما يفطر و يفطر حتى يقال ما يصوم ثم ترك ذلك و صام يوما و أفطر يوما و هو صوم داود ع ثم ترك ذلك و صام الثلاثة الأيام الغر ثم ترك ذلك و فرقها في كل عشرة أيام يوما خميسين بينهما أربعاء فقبض عليه و آله السلام و هو يعمل ذلك (الکافي، ج4، ص90).
🔹نقل شده که امام صادق (ع) فرمود: پیامبر خدا (ص) در آغاز بعثتش روزه میگرفت تا آنکه گفته میشود افطار نخواهد کرد و افطار میکرد تا آنکه گفته میشد روزه نخواهد گرفت. سپس آن روش را رها کرد و یکروز را روزه میگرفت و روز دیگر را افطار میکرد و این شیوه، روزۀ داود (ع) بود. سپس آن روش را رها کرد و سه روزِ ایام البیض را [در هر ماه] روزه میگرفت. سپس رها کرد آن روش را و روزههایش را جدا کرد در هر ده روز: [در هر ماه] دو پنجشنبۀ [اول و آخر ماه] و میان آن دو پنجشنبه، یک چهارشنبه. پس او (ص) از دنیا رفت؛ در حالی که این کار را میکرد.
🔸محمد بن يحيى عن أحمد بن محمد عن ابن فضال عن ابن بكير عن زرارة قال: سألت أبا عبد الله ع عن أفضل ما جرت به السنة في التطوع من الصوم فقال ثلاثة أيام في كل شهر- الخميس في أول الشهر و الأربعاء في وسط الشهر و الخميس في آخر الشهر قال قلت له هذا جميع ما جرت به السنة في الصوم فقال نعم (الکافي، ج4، ص93).
🔹نقل شده که زراره گفت: از ابوعبدالله (ع) دربارۀ برترین چیزی که سنّت در خصوص روزه مستحبّی بر آن بوده، پرسیدم. فرمود: سه روز در هر ماه -پنجشنبه در اول ماه و چهارشنبه در وسط ماه و پنجشنبه در آخر ماه-. زراره گفت: عرض کردم: این، تمام آن چیزی است که سنّت در روزه بر آن بوده است؟ فرمود: آری.
🔸أحمد بن محمد عن علي بن الحسن عن أحمد بن صبيح عن عنبسة العابد قال: قبض النبي ص على صوم شعبان و رمضان و ثلاثة أيام في كل شهر أول خميس و أوسط أربعاء و آخر خميس و كان أبو جعفر و أبو عبد الله ع يصومان ذلك (الکافي، ج4، ص91).
🔹از عنبسۀ عابد نقل شده که گفت: پیامبر (ص) بر این سنّت درگذشت که ماه شعبان و ماه رمضان و سه روز در هر ماه -نخستین پنجشنبۀ ماه و چهارشنبۀ وسط ماه و آخرین پنجشنبۀ ماه- را روزه میگرفت. ابوجعفر (ع) و ابوعبدالله (ع) نیز این روزها را روزه میگرفتند.
@Al_Meerath
حرمت روز جمعه و فضیلت آن
علي بن محمد، عن سهل بن زياد، عن ابن أبي نصر: عن أبي الحسن الرضا عليه السلام، قال: «قال رسول الله صلى الله عليه و آله: إِنَّ يَوْمَ الْجُمُعَةِ سَيِّدُ الْأَيَّامِ يُضَاعِفُ اللهُ فِيهِ الْحَسَنَاتِ وَ يَمْحُو فِيهِ السَّيِّئَاتِ وَ يَرْفَعُ فِيهِ الدَّرَجَاتِ وَ يَسْتَجِيبُ فِيهِ الدَّعَوَاتِ وَ يَكْشِفُ فِيهِ الْكُرُبَاتِ وَ يَقْضِي فِيهِ الْحَوَائِجَ الْعِظَامَ وَ هُوَ يَوْمُ الْمَزِيدِ لِلهِ فِيهِ عُتَقَاءُ وَ طُلَقَاءُ مِنَ النَّارِ مَا دَعَا بِهِ أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ وَ عَرَفَ حَقَّهُ وَ حُرْمَتَهُ إِلَّا كَانَ حَقّاً عَلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَجْعَلَهُ مِنْ عُتَقَائِهِ وَ طُلَقَائِهِ مِنَ النَّارِ فَإِنْ مَاتَ فِي يَوْمِهِ وَ لَيْلَتِهِ مَاتَ شَهِيداً وَ بُعِثَ آمِناً وَ مَا اسْتَخَفَّ أَحَدٌ بِحُرْمَتِهِ وَ ضَيَّعَ حَقَّهُ إِلَّا كَانَ حَقّاً عَلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُصْلِيَهُ نَارَ جَهَنَّمَ إِلَّا أَنْ يَتُوب» (الکافي، ط دار الحدیث، ج6، ص445).
از بزنطی نقل شده که امام رضا علیه السلام فرمود: پیامبر خدا صلی الله علیه وآله فرمود: روز جمعه، سرور روزهاست. خداوند در آن [پاداش] خوبیها را چندبرابر میکند و رتبهها را در آن بالا میبرد و دعاها را در آن میپذیرد و اندوهها را برطرف میکند و دلخواههای بزرگ را عملی میکند. روز جمعه، روزیست که خداوند آزادشدگان از آتش را در آن زیاد میکند. هیچ کسی از مردم در آن روز خداوند را نمیخواند در حالی که حقّ روز جمعه و حرمت آن را بشناسد، مگر اینکه بر خداوند -عزّ وجلّ- حقّ است که او را از آزادشدگان از آتش قرار میدهد؛ پس اگر در آن روز یا شبش بمیرد، شهید میمیرد و با ایمنی [از قبر] برانگیخته میشود و هیچ کسی نیست که حرمت جمعه را کوچک بشمارد و حقّ آن را ضایع کند مگر اینکه بر خداوند -عزّ وجلّ- حقّ است که او را به آتش جهنم برساند، مگر اینکه توبه کند.
@Al_Meerath
پیامبر خدا (ص) و یاد قیامت
حَدَّثَنَا يَحْيَى، عَنْ جَعْفَرٍ، حَدَّثَنِي أَبِي، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ: أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ كَانَ يَقُولُ فِي خُطْبَتِهِ بَعْدَ التَّشَهُّدِ:
إِنَّ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابُ اللهِ [عَزَّ وَجَلَّ]، وَأَحْسَنَ الْهَدْيِ هَدْيُ مُحَمَّدٍ -قَالَ يَحْيَى: وَلَا أَعْلَمُهُ إِلَّا قَالَ:- وَشَرَّ الْأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا.
وَكَانَ إِذَا ذَكَرَ السَّاعَةَ أَعْلَى بِهَا صَوْتَهُ، وَاشْتَدَّ غَضَبُهُ؛ كَأَنَّهُ مُنْذِرُ جَيْشٍ، ثُمَّ يَقُولُ: بُعِثْتُ أَنَا وَالسَّاعَةُ كَهَاتَيْنِ، وَأَوْمَأَ: وَصَفَ يَحْيَى بِالسَّبَّاحَةِ وَالْوُسْطَى (مسند أحمد، ج6، ص3050).
یحیی بن سعید قطّان از جعفر بن محمد (ع) از پدرشان (ع) از جابر بن عبد الله نقل کرد که پیامبر خدا (ص) در خطبۀ خویش پس از گواهی [به توحید] میفرمود:
«نیکوترین سخن، کتاب خداست و نیکوترین سیرت، سیرتِ محمّد است». -یحیی گفت: در خاطرم نیست مگر اینکه [در ادامه] فرمود:- «و بدترین امور، بدعتهاست».
پیامبر (ص) چون قیامت را یاد میکرد، صدایش را بالا میبرد و سخت خشمگین میشد، گویا که هشداردهندۀ لشکری است [که هشدار میدهد نسبت به آنچه در پیشِ رو دارند]. سپس میفرمود: «مبعوث شدم من و قیامت مانند این دو» و اشاره میکرد -یحیی توصیف کرد:- به انگشت سبّاحه و انگشت میانه.
مشابه این خطبه را مسلم بن حجاج به سه سند دیگر از امام صادق (ع) نقل کرده است (صحیح مسلم، ج3، ص11). این خطبه اسناد دیگری هم به امام صادق (ع) دارد.
@Al_Meerath
همراه با دیگر مسلمانان
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ بُنْدَارَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَسِّنِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ مُعَتِّبٍ قَالَ: كَانَ أَبُو الْحَسَنِ ع يَأْمُرُنَا إِذَا أَدْرَكَتِ الثَّمَرَةُ أَنْ نُخْرِجَهَا فَنَبِيعَهَا وَ نَشْتَرِيَ مَعَ الْمُسْلِمِينَ يَوْماً بِيَوْمٍ (الكافي، ج۵، ص۱۶۶).
از معتّب خادمِ امام صادق علیه السلام روایت شده است که گفت: هر گاه میوهها میرسید، ابو الحسن (امام کاظم علیه السلام) به ما امر میفرمود که ببریم و بفروشیم و همراه با دیگر مسلمانان، روز به روز خریداری کنیم!
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ جَهْمِ بْنِ أَبِي جَهْمَةَ عَنْ مُعَتِّبٍ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ قَدْ تَزَيَّدَ السِّعْرُ بِالْمَدِينَةِ كَمْ عِنْدَنَا مِنْ طَعَامٍ قَالَ قُلْتُ عِنْدَنَا مَا يَكْفِيكَ أَشْهُراً كَثِيرَةً قَالَ أَخْرِجْهُ وَ بِعْهُ قَالَ قُلْتُ لَهُ وَ لَيْسَ بِالْمَدِينَةِ طَعَامٌ قَالَ بِعْهُ فَلَمَّا بِعْتُهُ قَالَ اشْتَرِ مَعَ النَّاسِ يَوْماً بِيَوْمٍ وَ قَالَ يَا مُعَتِّبُ اجْعَلْ قُوتَ عِيَالِي نِصْفاً شَعِيراً وَ نِصْفاً حِنْطَةً فَإِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ أَنِّي وَاجِدٌ أَنْ أُطْعِمَهُمُ الْحِنْطَةَ عَلَى وَجْهِهَا وَ لَكِنِّي أُحِبُّ أَنْ يَرَانِيَ اللَّهُ قَدْ أَحْسَنْتُ تَقْدِيرَ الْمَعِيشَةِ. (الكافي، ج۵، ص۱۶۶)
همچنین از معتّب خادمِ امام صادق (ع) روایت شده است که گفت: وقتی قیمتها در مدینه افزایش یافت، ابو عبد الله (امام صادق ع) به من فرمود: چقدر غذا داریم؟ گفتم: به اندازه چندین ماه. حضرت فرمود: ببر و بفروش! گفتم: در مدینه غذایی نیست! فرمود: بفروش. وقتی فروختم، فرمود: همراه با دیگر مردم، روز به روز خریداری کن! سپس فرمود: ای معتب غذای خانواده مرا نیمی از جو و نیمی از گندم قرار بده. خدا میداند که به خوبی میتوانم به آنها گندم بدهم، ولی دوست دارم خدا ببیند که به درستی تقدیر معیشت میکنم.
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ: أَصَابَ أَهْلَ الْمَدِينَةِ غَلَاءٌ وَ قَحْطٌ حَتَّى أَقْبَلَ الرَّجُلُ الْمُوسِرُ يَخْلِطُ الْحِنْطَةَ بِالشَّعِيرِ وَ يَأْكُلُهُ وَ يَشْتَرِي بِبَعْضِ الطَّعَامِ وَ كَانَ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع طَعَامٌ جَيِّدٌ قَدِ اشْتَرَاهُ أَوَّلَ السَّنَةِ فَقَالَ لِبَعْضِ مَوَالِيهِ اشْتَرِ لَنَا شَعِيراً فَاخْلِطْ بِهَذَا الطَّعَامِ أَوْ بِعْهُ فَإِنَّا نَكْرَهُ أَنْ نَأْكُلَ جَيِّداً وَ يَأْكُلُ النَّاسُ رَدِيّاً. (الكافي، ج۵، ص۱۶۶).
حماد بن عثمان گفت: مردم مدینه دچار گرانی و قحطی شدند تا جایی که افراد ثروتمند گندم را با جو مخلوط میکردند و میخوردند و تنها بخشی از غذای خود را میخریدند. نزد امام صادق (ع) غذای خوبی بود که در اول سال خریده بود. به یکی از خادمانش فرمود: برای ما جو بخر و با این غذا مخلوط کن یا این غذا را بفروش؛ زیرا ما خوش نداریم که غذای خوب بخوریم در حالی که مردم غذای سطح پایین میخورند.
@Al_Meerath
دعای مستجاب امام صادق (ع) در خصوص کسی که آل ابی طالب را هجو کرد
وقال شاعركم أيضا:
صلبنا لكم زيدا على جذع نخلة … ولم نر مهديّا على الجذع يصلب
وقستم بعثمان عليّا سفاهة … وعثمان خير من عليّ وأطيب
فروي أن بعض الصالحين من أهل البيت قال: اللهم إن كان كاذبا فسلط عليه كلبا من كلابك. فخرج يوما بسفر له فعرض له الأسد فافترسه (الرسائل السیاسیة، ص422).
ابوعثمان جاحظ (د. 255ق) در «رسالة فضل هاشم علی عبد شمس» از قول بنی هاشم خطاب به بنی امیه مینویسد:... شاعر شما همچنین گفت: «ما زید [بن علی] را بر روی تنۀ نخلی به دار آویختیم * و ندیدهایم که «مهدی»ای بر روی تنۀ نخل به دار آویخته شود * و شما از روی بیخردی علی را با عثمان مقایسه کردید * در حالی که عثمان برتر و پاکیزهتر از علی است». روایت شده که یکی از صالحان از اهل البیت [چون این شعر را شنید] فرمود: خداوندا! اگر [شاعر] دروغگوست، سگی از سگانت را بر او مسلّط کن! پس [شاعر] روزی به سفری رفت و شیری در برابر او آمد و او را درید.
در این نقل جاحظ که نشان از شهرت این حکایت در میان هاشمیان در نیمۀ نخست سدۀ سوم دارد، به نام آن شخص صالح از اهل البیت تصریح نشده است؛ با این حال، در نقلهای دیگر نام آن شخص آمده و معلوم میشود که آن صالح از اهل البیت، امام جعفر صادق علیه السلام است:
1. ابوحیان توحیدی (د. 414ق) نقل کرده است:
قال الحكيم بن عيّاش الكلبي: الطويل
صلبنا لكم زيداّ على جذع نخلةٍ … ولم أر مهديًّا على الجذع يصلب
وقستم بعثمان عليًّا سفاهةً … وعثمان خيرٌ من عليٍّ وأطيب
بلغ قوله جعفراً الصادق، رضي الله عنه، فرفع يديه إلى السماء وهما ترعشان فقال: اللهمّ إن كان عبدك كاذباً فسلّط عليه كلبك. فبعثه بنو أميّة إلى الكوفة، فبينما هو يدور في سككها إذ افترسه الأسد، واتصل خبره بجعفرٍ فخرّ لله ساجداً وقال: الحمد لله الذي أنجزنا ما وعدنا (البصائر والذخائر، ج8، ص16).
2. ابوسعد آبی (د. 421ق) مشابه گزارش ابوحیان توحیدی را آورده است (نثر الدر، ج1، ص243).
3. ابن عساکر (د. 571ق) این رخداد را چنین نقل میکند: «ذكر أبو علي الحسين بن القاسم الكوكبي نا أبو جعفر أحمد بن وهب نا عمر بن محمد الأزدي عن ثمامة بن أشرس عن محمد بن راشد قال جاء رجل إلى عبد الله بن جعفر عليه السلام فقال يا ابن رسول الله هذا حكيم الكلبي ينشد الناس بالكوفة هجاءكم قال هل علقت منه شئ قال نعم فأنشده * صلبنا لكم زيدا على جذع نخلة * ولم ير مهديّا على الجذع يصلب * وقستم بعثمان عليا سفاهة * وعثمان خير من علي وأطيب * فرفع عبد الله يديه إلى السماء وهما ينتفضان رعدة فقال اللهم إن كان كاذبا فسلط عليه كلبا قال فخرج حكيم من الكوفة فأدلج فافترسه الأسد فأكله وأتى البشير عبد الله وهو في مسجد رسول الله صلى الله عليه وسلم فخر لله تعالى ساجدا وقال الحمد لله الذي صدقنا وعده» (تاریخ دمشق، ج15، ص134-135؛ مشابه: معجم الأدباء، ج3، ص1195).
به نظر میرسد عبد الله بن جعفر در اصل «أبي عبد الله جعفر» بوده که به این عنوان تحریف یا تصحیف شده و پس از آن ادامۀ حدیث طبق آن اصلاح شده است؛ چه ابوحیان توحیدی صریحاً از «جعفراً الصادق رضي الله عنه» و ابوسعد آبی از «أبا عبد الله رضي الله عنه» نام برده است. همچنین عبد الله بن جعفر بن ابی طالب، قتل زید بن علی را درک نکرده و تعبیر «أهل البیت» و «یا ابن رسول الله» با او سازگار نیست.
همچنین قابل توجه است که در اختصار ابن منظور (د. 711ق) از تاریخ دمشق در ابتدای گزارش «عبد الله بن جعفر بن محمد عليهم السلام» آمده که باید «أبي عبد الله جعفر بن محمد» باشد؛ چه در ادامهٔ همین متن از «أبو عبد الله» و «أبا عبد الله» نام برده شده است (مختصر تاریخ دمشق، ج7، ص240-241). همچنین مغلطای بن قلیج (د. 762ق) این گزارش را به نقل از «کتاب ابن عساکر» در مدخل «جعفر بن محمد بن علي بن الحسین» آورده و در خود گزارش هم صرفاً از «جعفر» نام برده و در گزارش «عبد الله» را نیاورده است (إکمال تهذیب الکمال، ج2، ص114).
4. ابن حجر عسقلانی مشابه گزارش ابن عساکر را مستقیماً از فوائد کوکبی که مصدر ابن عساکر بود، نقل کرده، اما صرفاً از «جعفر الصادق» نام برده است (الإصابة في تمییز الصحابة، ج2، ص182). همچنین در دلائل الإمامة این گزارش از قاضی ابوالفرج المعافی (د. 390ق) از حسین بن قاسم کوکبی (منبع ابن عساکر) به اسنادش نقل شده و در آن صرفاً از «أبي عبد الله» و «أبو عبد الله» نام برده شده است (دلائل الإمامة، ص253). با توجه به اینکه گزارشهای ابن حجر و دلائل الإمامة مستقل از ابن عساکر، به منبع ابن عساکر -فوائد کوکبی- باز میگردد، تردیدی نمیماند که در مصدر ابن عساکر این گزارش مربوط بوده است به امام صادق علیه السلام.
@Al_Meerath
افضل امّت بعد از پیامبر (ص) در نگاه صحابه
ابوبکر باقلّانی (د. ۴۰۳ق):
برتریدادن علی -رضوان الله علیه- [بر دیگر اصحاب] مشهور است نزد بسیاری از صحابه؛ مانند آنچه از عبد الله بن عباس، حذیفة بن یمان، عمار [بن یاسر]، جابر بن عبد الله، ابوالهَیثم بن تَیِّهان، و غیر ایشان روایت شده است، هرچند روایت در خصوص برتریدادن ابوبکر [بر دیگر اصحاب] نزد «اصحاب الحدیث» مشهورتر است... اما قول به برتریدادن عمر یا عثمان یا عباس [بن عبدالمطلب] یا عبدالرحمن بن عوف بر دیگر اصحاب، اقوال تازهای است که در نزد صحابه شناختهشده نبوده است (مناقب الأئمة الأربعة، ج۱، ص۲۹۴).
باقلانی از متکلمان بزرگ اشعری مذهب است و آثار مهمی دارد که در برخی از آنها چون الانتصار و مناقب الأئمة الأربعة به رد آموزههای موجود در مصادر امامیه توجه کرده است. این گزارش و گواهی او از این جهت ارزشمند است که نشان میدهد که اعتقاد شیعه به افضلیت علی علیه السلام -بر اساس مصادر عامه- در میان صحابه نیز شایع بوده است؛ اعتقای که بعدتر نزد اهل سنت، باوری فاسد دانسته شد و معتقد به آن دستکم «شیعيٌّ جَلدٌ» خوانده شد!
#افضلیت
@Al_Meerath
اشاره به اِخبار امام کاظم (ع) از قتال مأمون و امین در گزارشی از فراء (د. 207ق) از کسائی (د. 189ق)
قال النضر بن شميل: حدّثني الفرّاء عن الكسائيّ قال: دعاني الرشيد ذات يوم و ما عنده إلاّ حاشيته فقال: يا عليّ أ تحبّ أن ترى محمّدا و عبد اللّه؟ قلت: ما أشوقني إليهما يا أمير المؤمنين و أسرّ إليّ معاينة نعمة اللّه جلّ و عزّ على أمير المؤمنين فيهما و بهما، فأمر بإحضارهما، فأقبلا كأنهما كوكبا أفق يزينهما هديهما و وقارهما، قد غضّا أبصارهما و قاربا خطوهما، حتى وقفا بباب المجلس فسلّما بالخلافة... فضمّهما إلى صدره و جمع يديه عليهما فلم يبسطهما حتى رأيت دموعه تتحادر على صدره رقّة عليهما و إشفاقا، ثمّ أمرهما بالخروج. قال: ثمّ أقبل علينا و قال: كأنّكم بهما و قد نجم القضاء و نزلت مقادير السماء و بلغ الكتاب أجله و انتهى الأمر إلى وقته المحدود و حينه المسطور الذي لا يدفعه دافع و لا يمنع منه مانع، و قد تشتّت أمرهما و اقترفت كلمتهما و ظهر تعاديهما و انقطعت الرقّة بينهما حتى تسفك الدماء و تكثر القتلى و تهتك ستور النساء و تمنّى كثير من الأحياء أنّهم بمنزلة الموتى. قلت: يا أمير المؤمنين أو كائن ذلك؟ قال: نعم. قلت: لأمر رأيته أو رؤيا أريته أو شيء تبيّن لك في أصل مولدهما أم لأثر وقع لأمير المؤمنين في أمرهما؟ قال: بل أثر واجب صحيح حملته العلماء عن الأوصياء و حملته الأوصياء عن الأنبياء، عليهم السلام (المحاسن والمساوئ، ص302-304).
در این گزارش از ابو الحسن کسائی (د. 189ق) نقل شده که هارون الرشید از جنگ میان مأمون و امین خبر میدهد و از اینکه این جنگ به خونریزی ختم میشود. پس از آن، کسائی از هارون دربارهٔ ریشۀ این اِخبار میپرسد و هارون میگوید که ریشهٔ آن، روایتی درست و قطعی است که علماء از اوصیاء از انبیاء فراگرفتهاند. باید مقصود از این سخن، روایتی باشد که عالم بزرگی که هارون بر او اعتماد کامل داشته و از گفتهٔ او برایش یقین حاصل میشده با سندی در غایت اعتبار از وصی پیامبر (ص) از پیامبر خدا (ص) نقل کرده باشد. در اینجا البته تصریح به نام آن عالم نشده، اما از نقل مرحوم ابن ابی طی از اصمعی (د. 216ق) دانسته میشود که مراد از این روایت، خبری است که امام کاظم (ع) به هارون الرشید دادهاند؛ بر این اساس ممکن است که حضرت این خبر را از پدران گرامیشان نقل کرده باشند و نیز ممکن است که حضرت بدون اسناد، برای هارون از قتال میان دو پسرش گفته باشند، اما هارون چنین برداشت کرده باشد که این گزارش حضرت بر اساس میراث علمی پدران گرامیشان از امیرالمؤمنین (ع) از پیامبر (ص) بوده است.
@Al_Meerath