eitaa logo
میراث امامان
209 دنبال‌کننده
60 عکس
3 ویدیو
21 فایل
مطالعاتی در خصوص روایات برجای‌مانده از امامان اهل بیت علیهم السلام در تراث اسلامی کانال در تلگرام: https://t.me/Al_Meerath https://t.me/Alasar_1 ارتباط با ادمین: @KhorvashAmirhasan
مشاهده در ایتا
دانلود
«المسجد الأقصی» در روایات امامیه؛ مکانی در آسمان یا در سرزمین شام؟ ✍ امیرحسن خوروش «المسجد الأقصی» در قرآن کریم در آغاز سورۀ اسراء به عنوان مقصد سیر شبانۀ پیامبر (ص) معرفی شده است. غالب مسلمانان بر این نظرند که این مسجد در شام (و در فلسطین کنونی) واقع شده است؛ با این حال برخی از روایات موجود در میراث امامیه از این می‌گویند که این مسجد، نه مکانی در زمین، که محلّی در آسمان است. این نوشتار به ارزیابی این روایات پرداخته و در برابر روایاتی در منابع امامی را ارائه می‌دهد که از آن‌ها برمی‌آید این مسجد در بیت المقدس است. https://deraayaat.ir/al-aqsa/
مستضعفان و حدودی از ولایت نسبت به ایشان لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِين‏ (الممتحنة: 8). در روایتی معتبر در مورد مستضعفان که معرفت به ولایت اهل بیت علیهم السلام ندارند و البته عناد و مخالفت نسبت به ایشان نیز ندارند، آمده: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ حُجْرِ بْنِ زَائِدَةَ عَنْ حُمْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ قَالَ هُمْ أَهْلُ الْوَلَايَةِ قُلْتُ وَ أَيُّ وَلَايَةٍ فَقَالَ أَمَا إِنَّهَا لَيْسَتْ بِوَلَايَةٍ فِي الدِّينِ وَ لَكِنَّهَا الْوَلَايَةُ فِي الْمُنَاكَحَةِ وَ الْمُوَارَثَةِ وَ الْمُخَالَطَةِ وَ هُمْ لَيْسُوا بِالْمُؤْمِنِينَ وَ لَا بِالْكُفَّارِ وَ هُمُ الْمُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل (معاني الأخبار، ص202؛ مشابه: تفسیر العیاشي، ج1، ص257، 269؛ الکافي، ج2، ص405). حمران گويد: از امام صادق عليه السّلام درباره فرموده خداى عزّ و جلّ إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ پرسيدم، فرمود: آنان اهل ولايت هستند، گفتم: چه نوع ولايتى؟ فرمود: بدرستى كه آن ولايت در دين نيست، بلكه ولايت (و همبستگى) در زناشوئى و ارث و معاشرت است. اين افراد نه مؤمنند و نه كافر. ایشان آن كسانى هستند که به امر خدا واگذار شده‌اند. شرح: منظور ولايت ائمّه حقّ نيست؛ چون اگر اين گونه بودند در زمره مؤمنين قرار داشتند، بلكه مقصود آنست كه در مرام خود متعصّب نيستند، و با شما نيز كينه‌‏توزى نمى‏‌نمايند، و براى شما ازدواج و آميزش با ايشان جايز است، آنان از شما ارث برند و شما از ايشان، بنا بر اين سئوال‏‌كننده در باره حكم آنان پرسيده نه در مورد وصفشان، يا اينكه امام حكمشان را بيان نموده و سپس معرّفى كرده است كه اينان مؤمن نيستند و كافر هم نيستند. گفتنی است در روایات زکات مقصود از «أهل الولایة» ظاهراً مؤمنان -در مقابل مستضعفان و نواصب- است (نمونه: الأصول الستة عشر، ط دار الحدیث، ص199؛ الکافي، ج3، ص545). @Al_Meerath
نام ناشناختۀ امیرالمؤمنین (ع) در قرآن ذُكِرَ عَنْ عَبَّادِ بْنِ يَعْقُوبَ ثنا عَلِيُّ بْنُ هَاشِمٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ حَكِيمِ بْنِ حُمَيْدٍ[1] قَالَ‌: قَالَ لِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ‌، أَنَّ لِعَلِيٍّ فِي كِتَابِ اللَّهِ اسْمًا و لَكِنْ لَا تَعْرِفُونَهُ قُلْتُ‌: مَا هُوَ؟ قَالَ‌: أ لَمْ تَسْمَعُ قَوْلَ اللَّهِ و أَذَانٌ مِنَ اللَّهِ و رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يوم الحج الأكبر ؟ هو - و اللهِ – الأذانُ (تفسیر ابن أبي حاتم، ج6، ص1747). از حکیم بن جبیر نقل شده که گفت: علی بن الحسین (ع) به من فرمود: برای علی (ع) در کتاب خدا نامی است، اما شما آن را نمی‌شناسید. گفتم: چیست آن نام؟ فرمود: نشنیده‌ای سخن خداوند را: «و اعلامی است از جانب خدا و رسول او به سوی مردم در روز حجّ بزرگ». او -به خدا سوگند- آن اعلام بود [2]. 1. «حمید» تصحیفِ «جبیر» است. این روایت در دیگر منابع از حکیم بن جبیر نقل شده است (تفسیر القمي، ج1، ص282؛ تفسیر فرات، ص159-160، ح198، 199، 201؛ تفسیر العیاشي، ج2، ص76، ح12، 14؛ شواهد التنزیل، ج1، ص303-304)؛ از جمله شیخ صدوق نقل کرده است: «أبي رحمه الله قال حدثنا سعد بن عبد الله عن أحمد بن محمد عن الحسين بن‏ سعيد عن فضالة بن أيوب عن أبان بن عثمان عن أبي الجارود عن حكيم بن جبير عن علي بن الحسين ع في قول الله عز و جل و أذان من الله و رسوله قال الأذان علي ع» (معاني الأخبار، ص297). 2. ظاهراً در آیه (مانند آیهٔ «ولکن البرّ من...») «أذان» به «مُؤَذِّن» یا «ذو أذان» تأویل شده است به این دلیل که علی (ع) شخصی بود که برای این اعلانِ مهم برگزیده شده بود؛ چنانکه در نقلی آمده است: «عن حكيم بن الحسين [کذا. والصحیح: جبیر] عن علي بن الحسين ع قال و الله إن لعلي لأسماء [کذا. والصحیح: لإسماً] في القرآن ما يعرفه الناس، قال: قلت: و أي شي‏ء تقول جعلت فداك فقال لي "و أذان من الله و رسوله إلى الناس يوم الحج الأكبر" قال: فبعث رسول الله ص أمير المؤمنين و كان علي هو و الله المؤذن‏» (تفسیر العیاشي، ج1، ص76، ح12). @Al_Meerath
25.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عذاب قاتلان سفّاک از حمران بن اعین نقل شده که گفت: به امام باقر عليه السلام گفتم كه معناى سخن خداى -عزّ وجلّ- چيست كه می‌فرمايد: «از اين رو بر بنى اسرائيل نوشتيم كه هر كه كسى‏ را بكشد بى‏آنكه آن مقتول كسى را كشته و يا تباهى در زمين كرده باشد چنان است كه همه مردم را كشته است»؟ گفتم: چگونه است در حالى كه تنها یک نفر را كشته است؟ امام فرمود: او را در جايگاهى از دوزخ نهند كه سخت‏ترين عذاب دوزخيان در آنجاست. اگر همه مردم را کشته بود، بى‏ترديد به آن جايگاه می‌رفت. پرسيدم: اگر شخص ديگرى را هم بكشد چه؟ فرمود: عذابش دو چندان گردد (الکافي، ج7، ص271). اللهم علیك بنتانیاهو وشیعته اللهم اقتلهم بدداً وأحصهم عدداً ولا تدع علی ظهر الأرض منهم أحداً ولا تغفر لهم أبداً @Al_Meerath
🔸 معنی استضعاف در روایات دربارۀ دسته‌ای از مردم که نه مؤمنند و هدایت‌یافته، و نه کافرند و اهل عناد، در اخبار معتبر چند ملاک آمده است: 1. ایشان توان یافتن راهی برای ایمان ندارند: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: الْمُسْتَضْعَفُونَ الَّذِينَ لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا. قَالَ لَا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً إِلَى الْإِيمَانِ وَ لَا يَكْفُرُونَ الصِّبْيَانُ وَ أَشْبَاهُ عُقُولِ الصِّبْيَانِ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ (الکافي، ج2، ص404). از امام باقر عليه السّلام: مستضعفان كسانى‌اند كه قدرتی ندارند و راه بجائى نبرند. آنها كسانى‌اند كه نه راهى به سوى ايمان دارند و نه كفر می‌ورزند، مانند كودكان و اشخاصى كه از نظر عقلی شبیه کودکانند؛ زنان و مردانی که عقلشان مانند کودکان ضعیف و ناتوان است (قدرت تشخیص حق و باطل ندارند). در این معنا و با تعابیر مشابه و با استناد به آیات سوره مبارکه نساء و توبه اسناد دیگری نیز وجود دارد (برای نمونه: معاني الأخبار، ص201-203، ح4-6، 8، 9، 11) 2. نرسیدن حجت به شخص و معرفت نداشتن به اختلاف (حق و باطل) در مجموعه اخباری، هرکس معرفت به اختلاف داشته باشد، مستضعف نیست، و از جزئیات آن بر می‌آید اتمام حجت شرط است. بنا بر این معلوم نیست از معرفت به اختلاف، صرف اطلاع اجمالی از وجود اختلاف باشد: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَنْصُورٍ الْخُزَاعِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الضُّعَفَاءِ فَكَتَبَ إِلَيَّ الضَّعِيفُ مَنْ لَمْ تُرْفَعْ إِلَيْهِ حُجَّةٌ وَ لَمْ يَعْرِفِ الِاخْتِلَافَ فَإِذَا عَرَفَ الِاخْتِلَافَ فَلَيْسَ بِمُسْتَضْعَفٍ. عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ مَنْ عَرَفَ اخْتِلَافَ النَّاسِ فَلَيْسَ بِمُسْتَضْعَفٍ. عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ عَرَفَ اخْتِلَافَ النَّاسِ فَلَيْسَ بِمُسْتَضْعَفٍ (الكافي، ج‏2، ص406-407، ح11 و 10 و 7؛ مشابه: المحاسن، ج‏1، ص278). لَا يَقَعُ‏ اسْمُ‏ الِاسْتِضْعَافِ عَلَى مَنْ بَلَغَتْهُ الْحُجَّةُ فَسَمِعَتْهَا أُذُنُهُ وَ وَعَاهَا قَلْبُه‏ (نهج البلاغة، ص280). اخبار دیگری نیز این معنا را تأیید می‌کند: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ عَنْ سُفْيَانَ بْنِ السِّمْطِ الْبَجَلِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَا تَقُولُ فِي الْمُسْتَضْعَفِينَ فَقَالَ لِي شَبِيهاً بِالْفَزِعِ فَتَرَكْتُمْ أَحَداً يَكُونُ مُسْتَضْعَفاً وَ أَيْنَ الْمُسْتَضْعَفُونَ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ مَشَى بِأَمْرِكُمْ هَذَا الْعَوَاتِقُ إِلَى الْعَوَاتِقِ فِي خُدُورِهِنَّ وَ تُحَدِّثُ بِهِ السَّقَّايَاتُ فِي طَرِيقِ الْمَدِينَةِ (الكافي، ج‏2، ص404). سفیان بن سمط گويد: به امام صادق عليه السّلام عرض كردم: چه مى‌گوئید دربارۀ مستضعفين‌؟ حضرت در پاسخِ من با چهره‌ای مضطرب فرمودند: مگر گذاشتید کسی مستضعف باشد؟ كجايند مستضعفان؟ بخدا سوگند كه عقيدۀ شما را دوشيزه‌ها در پشت پرده بهم مى‌رسانند و همۀ زنانِ سَقا در راه مدينه پيرامون مذهب شما باهم گفتگو مى‌كنند. علامه مجلسی رحمه الله ذیل این روایت می‌نویسد: اضطرابِ امام علیه السلام نشانه غضب و خشم ایشان بر کسانی است که ترکِ تقیه کرده و احادیث شیعه را برای نااهلان و عوام فاش می‌کنند! تا جایی که همه مردم از اسرار و جزئیات شیعه باخبر گشتند، حتی دختران و کنیزانِ خانه نشینی که از پسِ پرده‌ها خارج نمی‌شدند و زنانی که در راه مدينه سقایی می‌کردند و اهل جستجو و تفحص نبودند، بر اسرار شیعه آگاه شدند؛ حاصل آنکه این افشای احادیث، بر ضرر اهل بیت علیهم السلام و شیعه است؛ زیرا بخاطرِ سنگین بودن برخی از معارف، مردم آن را نمی‌پذیرند و انکار می‌کنند، لذا از استضعاف خارج شده و بواسطهٔ انکار و تضعیفشان، بحالت دشمنیِ با اهل بیت علیهم السلام در می‌آیند (مرآة العقول، ج11، ص209). @Al_Meerath
3. نداشتن دشمنی با امامان در مجموعه روایاتی دشمنی‌نورزیدن شخص از موجبات حکم استضعاف برای او است، و در بیشتر این اخبار علم نداشتن چنین شخصی شرط شده است: حُميد بن زياد عن الحسن بن محمد الكِندي عن غير واحد عن أبان بن عثمان عن الفُضيل عن زُرارَةَ عن أبي جَعفَرٍ ع قالَ: إنَّ النّاسَ لَمّا صَنَعوا ما صَنَعوا إذ بايَعوا أبا بَكرٍ لَم يُمنَع أميرُ المُؤمِنينَ ع مِن أن يَدعو إلَى نَفسِهِ إلّا نَظَراً لِلنّاسِ وَ تَخَوُّفاً عَلَيهِم أن يَرتَدّوا عَنِ الإسلامِ فَيَعبُدوا الأوثانَ وَ لا يَشهَدوا أن لا إلَهَ إلّا اللَّهُ وَ أنَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللَّهِ ص وَ كانَ الأحَبَّ إلَيهِ أن يُقِرَّهُم عَلَى ما صَنَعوا مِن أن يَرتَدّوا عَن جَميعِ الإسلامِ وَ إنَّما هَلَكَ الَّذينَ رَكِبوا ما رَكِبوا فامّا مَن لَم يَصنَع ذَلِكَ وَ دَخَلَ فيما دَخَلَ فيهِ النّاسُ عَلَى غَيرِ عِلمٍ وَ لا عَداوَةٍ لِأميرِ المُؤمِنينَ ع فانَّ ذَلِكَ لا يُكفِرُهُ وَ لا يُخرِجُهُ مِنَ الإسلامِ- وَ لِذَلِكَ كَتَمَ عَلي ع أمرَهُ وَ بايَعَ مُكرَهاً حَيثُ لَم يَجِد أعواناً (الكافي، ج‏8، ص296). زرارة از امام باقر عليه السّلام روايت كند كه فرمود: همين كه مردم (پس از رحلت رسول خدا ص) كردند آنچه را كردند و با ابوبكر بيعت نمودند، چيزى مانع امير مؤمنان عليه السّلام نشد از اينكه مردم را به امامت خويش دعوت كند، جز صلاح انديشى براى خود مردم و ترس از اينكه مبادا از اسلام برگردند و بت‏ها را بپرستند و گواهى بيگانگى خداوند و رسالت محمد ص ندهند، و اين مطلب كه آنها را بدان كارى كه كرده بودند واگذارد نزد او بهتر بود از اينكه مردم در اثر مقاومت او يكسره از اصل دين اسلام برگردند، و آنان كه دانسته مرتكب آن اعمال شدند به هلاكت رسيدند، و اما كسانى‏ كه چنین را نكردند (و در غصب خلافت دست نداشتند) و ندانسته و بدون دشمنى با امير مؤمنان ع، از ديگران پيروى كردند، اين كارشان موجب كفر آنان نشد و آنها را از اسلام بيرون نبرد. از اين جهت بود كه على ع كار خود را پوشيده داشت (و از خلافتى كه حق او بود چشم پوشيد) و چون ياورى نيافت از روى اكراه و اجبار بيعت كرد. (در این روایت تعبیر «ارتداد عن جمیع الإسلام» نشانگر نگاه نسبی به این مقوله است). - حدثنا أبي و محمد بن الحسن بن أحمد بن الوليد رحمهما الله قالا حدثنا عبد الله بن جعفر الحميري عن محمد بن الحسين بن أبي الخطاب قال حدثنا نضر بن شعيب عن عبد الغَفّار الجازي عن أبي عَبدِ اللهِ ع أنَّهُ ذَكَرَ أنَّ المُستَضعَفينَ ضُروبٌ يُخالِفُ بَعضُهُم بَعضاً وَ مَن لَم يَكُن مِن أهلِ القِبلَةِ ناصِباً فَهو مُستَضعَفٌ (معاني الأخبار، ص200). مستضعفان دسته‌های گوناگونی دارند که با یکدیکر مخالف‌اند، و هر کس از اهل قبله ناصب نباشد مستضعف است. چنانکه روشن است این روایت در توضیح حدود مستضعف است؛ نه ناصب. بنابراین ظاهراً معنای ناصب را نزد مخاطب معلوم فرض گرفته، و با آن مستضعف را توضیح می‌دهد. معنای متداول ناصب نیز دشمن (یکی از) اهل بیت ع و خاصه امیرالمؤمنین ع است. و در خبر مسلمینی که عداوتی با اهل بیت ندارند، مستضعف به حساب آمده‌اند. - علي بن إبراهيم عن صالح بن السندي عن جعفر بن بشير عن أبي سلمة عن أبي عَبدِ اللَّهِ ع قالَ سَمِعتُهُ يَقولُ نَحنُ الَّذينَ فَرَضَ اللَّهُ طاعَتَنا لا يَسَعُ النّاسَ إلّا مَعرِفَتُنا وَ لا يُعذَرُ النّاسُ بِجَهالَتِنا مَن عَرَفَنا كانَ مُؤمِناً- وَ مَن أنكَرَنا كانَ كافِراً وَ مَن لَم يَعرِفنا وَ لَم يُنكِرنا كانَ ضالًّا حَتَّى يَرجِعَ إلَى الهُدَى الَّذي افتَرَضَ اللَّهُ عَلَيهِ مِن طاعَتِنا الواجِبَةِ فان يَمُت عَلَى ضَلالَتِهِ يَفعَلِ اللَّهُ بِهِ ما يَشاءُ (الكافي، ج‏1، ص187). ابوسلمه گويد: از امام صادق ع شنيدم مى‌‏فرمود: ما هستيم كه خدا طاعت ما را فرض كرده است. به مردم روا نيست جز اينكه ما را بشناسند، و در جهل به ما معذور نيستند. هركه ما را بشناسد مؤمن است و هر كه عمداً منكر مقام ما باشد كافر است؛ هركه نسبت به ما بيطرف باشد، نه ما را به امامت بشناسد و نه مقام ما را انكار كند، گمراه است تا به راه حق برگردد و آنچه را خدا از حق طاعت ما واجب كرده است بفهمد و اگر در همان حال گمراهى خود بميرد، خدا با او هرچه خواهد عمل كند. - عن داوُد بنِ فَرقَد قالَ: قُلتُ لِأبي عَبدِ اللَّهِ ع المُرجَونَ قَومٌ ذُكِرَ لَهُم فَضلُ عَلي فَقالوا ما نَدري لَعَلَّهُ كَذَلِكَ وَ ما نَدري لَعَلَّهُ لَيسَ كَذَلِكَ قالَ أرجِه قالَ تَعالَى وَ آخَرونَ مُرجَونَ لِأمرِ اللَّهِ الآيَة (عياشي، ج‏2، ص111). واگذارشدگان (به امر خدا، نک: توبه: 106) چون فضل علی ع برایشان یاد شود، گویند: نمی‌دانیم شاید چنین است و شاید چنین نیست... @Al_Meerath
... به جهت اهمیت این شاخصه، مجموعه روایات مرتبط دیگر نیز ذکر می‌شود: - قالَ جابِرٌ: وَ سَمِعتُهُ يَقولُ: إنَّ عَلياً وَ ابنَي عَلي بابٌ مِن أبوابِ الأمنِ، فَمَن دَخَلَ في بابِ عَلي كانَ مُؤمِناً، وَ مَن خَرَجَ مِنهُ كانَ كافِراً، وَ مَن لَم يَدخُل فيهِ وَ لَم يَخرُج مِنهُ كانَ في الطّائِفَةِ الَّتي لِلَّهِ فيها المَشيئَةُ (الأصول الستة عشر، ص221). و برخی روایات باب الکفر در الکافی: 18- الحسين بن محمد عن معلى بن محمد عن الوشاء قال حدثني إبراهيم بن أبي بكر قالَ سَمِعتُ أبا الحَسَنِ موسَى ع يَقولُ إنَّ عَلياً ع بابٌ مِن أبوابِ الهُدَى فَمَن دَخَلَ مِن بابِ عَلي كانَ مُؤمِناً وَ مَن خَرَجَ مِنهُ كانَ كافِراً وَ مَن لَم يَدخُل فيهِ وَ لَم يَخرُج مِنهُ كانَ في الطَّبَقَةِ الَّذينَ لِلَّهِ فيهِمُ المَشيئَةُ. 19- محمد بن يحيى عن أحمد بن محمد عن محمد بن سنان عن ابن بكير عن زرارة عن أبي عَبدِ اللَّهِ ع قالَ: لَو أنَّ العِبادَ إذا جَهِلوا وَقَفوا وَ لَم يَجحَدوا لَم يَكفُروا. 20- علي بن إبراهيم عن محمد بن عيسى عن يونس عن فضيل بن يسار عن أبي جعفر ع قالَ: إنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ نَصَبَ عَلياً ع عَلَماً بَينَهُ وَ بَينَ خَلقِهِ فَمَن عَرَفَهُ كانَ مُؤمِناً وَ مَن أنكَرَهُ كانَ كافِراً وَ مَن جَهِلَهُ كانَ ضالًّا وَ مَن نَصَبَ مَعَهُ شَيئاً كانَ‏ مُشرِكاً وَ مَن جاءَ بِوَلايَتِهِ دَخَلَ الجَنَّةَ وَ مَن جاءَ بِعَداوَتِهِ دَخَلَ النّارَ. 21- يونُس عن موسى بن بَكرٍ عن أبي إبراهيمَ ع قالَ: إنَّ عَلياً ع بابٌ مِن أبوابِ الجَنَّةِ فَمَن دَخَلَ بابَهُ كانَ مُؤمِناً وَ مَن خَرَجَ مِن بابِهِ كانَ كافِراً وَ مَن لَم يَدخُل فيهِ وَ لَم يَخرُج مِنهُ كانَ في الطَّبَقَةِ الَّتي لِلَّهِ فيهِمُ المَشيئَةُ (الکافي، ج2، ص388-389). در روایتی طولانی (و نیازمند اعتبارسنجی) در کتاب سلیم نقل شده که امیر المؤمنین (ع) به 73 فرقه شدن امت، و اینکه تنها یک فرقه اهل حقیقی بهشت است، اشاره کرده و سپس می‌گویند بیشتر مردم از هیچ یک از این فرق نیستند؛ نه در فرقۀ ناجیه و نه در دشمنان و اهل باطل که به خود دعوت می‌کنند و از غیر خود برائت می‌جویند. این گروه چنین‌اند: «قَد وَقَفَ فَلَم ياتَمَّ بِكُم وَ لَم يُعادِكُم‏ وَ لَم يَنصِب لَكُم وَ لَم يَتَعَصَّب‏ وَ لَم يَتَوَلَّكُم‏ وَ لَم يَتَبَرّا مِن عَدوكُم ... مَن وَحَّدَ اللَّهَ وَ آمَنَ بِرَسولِ اللَّهِ ص وَ لَم يَعرِف وَلايَتَنا وَ لا ضَلالَةَ عَدونا وَ لَم يَنصِب شَيئاً ... هَذِهِ الطَّبَقَةُ بَينَ المُؤمِنينَ وَ بَينَ المُشرِكينَ هُم أعظَمُ النّاسِ وَ أجَلُّهُم وَ هُم أصحابُ الحِسابِ...» سپس آیات مستضعفون و مرجون را ذکر می‌کند (کتاب سلیم، ص607-609). @Al_Meerath
غیبتی از صاحب این امر عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنْ بَلَغَكُمْ عَنْ صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَةٌ فَلَا تُنْكِرُوهَا... عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنْ بَلَغَكُمْ عَنْ صَاحِبِكُمْ غَيْبَةٌ فَلَا تُنْكِرُوهَا (الکافي، ج1، ص340؛ الغیبة للنعماني، ص188، به نقل از کلینی). مرحوم کلینی به دو سند صحیح نقل می‌کند از ابوایوب خرّاز از محمد مسلم که گفت: از امام صادق (ع) شنیدم که می‌فرمود: اگر خبر غیبتی از صاحبِ این امر/ صاحبتان به شما رسید، آن غیبت را انکار نکنید! @Al_Meerath
☀️شیوۀ برخورد با غیر شیعه (1) مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: قُلْتُ لَهُ كَيْفَ يَنْبَغِي لَنَا أَنْ نَصْنَعَ فِيمَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَ قَوْمِنَا وَ بَيْنَ خُلَطَائِنَا مِنَ النَّاسِ مِمَّنْ لَيْسُوا عَلَى أَمْرِنَا قَالَ تَنْظُرُونَ إِلَى أَئِمَّتِكُمُ الَّذِينَ تَقْتَدُونَ بِهِمْ فَتَصْنَعُونَ مَا يَصْنَعُونَ فَوَ اللَّهِ إِنَّهُمْ لَيَعُودُونَ مَرْضَاهُمْ وَ يَشْهَدُونَ جَنَائِزَهُمْ وَ يُقِيمُونَ الشَّهَادَةَ لَهُمْ وَ عَلَيْهِمْ وَ يُؤَدُّونَ الْأَمَانَةَ إِلَيْهِمْ. (الكافي، ط الإسلامية، ج‏2، ص636، ح4؛ مشابه به سند صحیح از صفوان بن یحیی از معاویة بن وهب: الکافي، ج2، ص635، ح2). مرحوم کلینی به سند صحیح نقل می‌کند که معاویة بن وهب گفت: به ایشان [= امام صادق (ع)] عرض کردم: شایسته است با قوم خود و مردمی که با آنان مرتبطیم ولی بر امر ما [= تشیّع] نیستند چگونه برخورد کنیم؟ فرمود: به امامان خود که به آنان اقتدا می‌کنید، نگاه کنید و همان‌گونه که آنان برخورد می‌کنند، شما نیز برخورد کنید. به خدا سوگند امامان شما به عیادت بیماران آن‌ها می‌روند و بر جنازۀ آنان حاضر می‌شوند و به سود یا زیان آن‌ها [در دادگاه] شهادت می‌دهند و امانت را به آنان باز می‌گردانند. @Al_Meerath
☀️شیوۀ برخورد با غیر شیعه (2) شیعیان نخستین به چه اوصافی شناخته می‌شدند؟ أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي أُسَامَةَ زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اقْرَأْ عَلَى مَنْ تَرَى أَنَّهُ يُطِيعُنِي مِنْهُمْ وَ يَأْخُذُ بِقَوْلِيَ السَّلَامَ وَ أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْوَرَعِ فِي دِينِكُمْ وَ الِاجْتِهَادِ لِلَّهِ وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ طُولِ السُّجُودِ وَ حُسْنِ الْجِوَارِ فَبِهَذَا جَاءَ مُحَمَّدٌ ص أَدُّوا الْأَمَانَةَ إِلَى مَنِ ائْتَمَنَكُمْ عَلَيْهَا بَرّاً أَوْ فَاجِراً فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ يَأْمُرُ بِأَدَاءِ الْخَيْطِ وَ الْمِخْيَطِ- صِلُوا عَشَائِرَكُمْ وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ إِذَا وَرِعَ فِي دِينِهِ وَ صَدَقَ الْحَدِيثَ وَ أَدَّى الْأَمَانَةَ وَ حَسُنَ خُلُقُهُ مَعَ النَّاسِ قِيلَ هَذَا جَعْفَرِيٌّ فَيَسُرُّنِي ذَلِكَ وَ يَدْخُلُ عَلَيَّ مِنْهُ السُّرُورُ وَ قِيلَ هَذَا أَدَبُ جَعْفَرٍ وَ إِذَا كَانَ عَلَى غَيْرِ ذَلِكَ دَخَلَ عَلَيَّ بَلَاؤُهُ وَ عَارُهُ وَ قِيلَ هَذَا أَدَبُ جَعْفَرٍ فَوَ اللَّهِ لَحَدَّثَنِي أَبِي ع أَنَّ الرَّجُلَ كَانَ يَكُونُ فِي الْقَبِيلَةِ مِنْ شِيعَةِ عَلِيٍّ ع فَيَكُونُ زَيْنَهَا آدَاهُمْ لِلْأَمَانَةِ وَ أَقْضَاهُمْ لِلْحُقُوقِ وَ أَصْدَقَهُمْ لِلْحَدِيثِ إِلَيْهِ وَصَايَاهُمْ وَ وَدَائِعُهُمْ تُسْأَلُ الْعَشِيرَةُ عَنْهُ فَتَقُولُ مَنْ مِثْلُ فُلَانٍ إِنَّهُ لآَدَانَا لِلْأَمَانَةِ وَ أَصْدَقُنَا لِلْحَدِيثِ. (الكافي ط - الإسلامية، ج‏2، ص636) مرحوم کلینی به سند صحیح نقل می‌کند که زيد شحام گفت: امام صادق عليه السلام به من فرمود: به هر كس كه می‌بینی مرا پیروی می‌كند و به‌گفتار من عمل می‌كند، سلام مرا برسان، و [بگو] من شما را سفارش كنم تقوا نسبت به خداوند عز و جل و ورع در دین و کوشش در راه خدا و راستگویى و اداء امانت و طول‌دادن سجده‌ها و نيكى با همسايه؛ زيرا محمد (ص) همين دستورات را آورده است. هر كه به شما امانت سپرد به او پس بدهيد، نيك‌رفتار باشد يا بدكردار؛ زيرا رسول خدا (ص) دستور می‌داد كه سوزن و نخ را نيز بصاحبش پس دهيد. با خویشاوندانتان پيوند داشته باشيد، و نزد جنازه‏ مرده‌‏هاشان حاضر شويد، و بيمارانشان را عيادت كنيد، و حقوقشان را بپردازيد؛ زيرا هر كس از شما هنگامی كه در دينش پارسا باشد و راستگو باشد و امانت را برگرداند و اخلاقش با مردم خوب باشد، گويند: اين جعفرى است و اين مرا شاد كند و از جانب او شادی در (دل) من آيد و گويند اين روش پسنديده جعفر است... به خدا سوگند پدرم براى من حديث كرد كه مرد از شيعيان على (ع) در قبيله‏‌اى بود و زينت قبيله به شمار می‌رفت، از همه آنها در پرداخت امانت بهتر بوده، و حقوقشان را بهتر مراعات می‌كرد، و در گفتار راستگوتر بود، و وصيت‌ها و سپرده‌هاشان را بدو می‌‏سپردند و چون دربارۀ او از آن عشیره پرسیده می‌شد، می‌گفتند: كيست مثل فلان كس؟ او در پرداخت امانت و راستگوئى از همه ما بهتر است. این توصیفات دربارۀ شیعه در احادیث دیگری مانند حدیثی از امام باقر -علیه السّلام- خطاب به جابر بن یزید جعفی و غیر آن نیز آمده است. درود بی‌کران خداوند بر آن امام بزرگوار که خود زینت آفرینش بود. @Al_Meerath
🔸 آقا و سرور در دنیا و آخرت حَدَّثَنَا أَبُو الْفَضْلِ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْمُزَكِّي، ثَنَا أَحْمَدُ بْنُ سَلَمَةَ، وَالْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْقِتْبَانِيُّ، وَحَدَّثَنِي أَبُو الْحَسَنِ أَحْمَدُ بْنُ الْخَضِرِ الشَّافِعِيُّ، ثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ أَبِي طَالِبٍ، وَمُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ، وَحَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ بْنِ أُمَيَّةَ الْقُرَشِيُّ، بِالسَّاقَةِ ثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ إِسْحَاقَ الْحُلْوَانِيُّ، قَالُوا: ثَنَا أَبُو الْأَزْهَرِ، وَقَدْ حَدَّثَنَاهُ أَبُو عَلِيٍّ الْمُزَكِّي، عَنْ أَبِي الْأَزْهَرِ، قَالَ: ثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، أَنْبَأَ مَعْمَرٌ، عَنِ الزُّهْرِيِّ، عَنْ عُبَيْدِ اللهِ بْنِ عَبْدِ اللهِ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ - رَضِيَ اللهُ عَنْهُمَا - قَالَ: نَظَرَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ إِلَى عَلِيٍّ فَقَالَ: يَا عَلِيُّ، أَنْتَ سَيِّدٌ فِي الدُّنْيَا، سَيِّدٌ فِي الْآخِرَةِ، حَبِيبُكَ حَبِيبِي، وَحَبِيبِي حَبِيبُ اللهِ، وَعَدُوُّكَ عَدُوِّي، وَعَدُوِّي عَدُوُّ اللهِ، وَالْوَيْلُ لِمَنْ أَبْغَضَكَ بَعْدِي. صَحِيحٌ عَلَى شَرْطِ الشَّيْخَيْنِ، وَأَبُو الْأَزْهَرِ بِإِجْمَاعِهِمْ ثِقَةٌ، وَإِذَا تَفَرَّدَ الثِّقَةُ بِحَدِيثٍ فَهُوَ عَلَى أَصْلِهِمْ صَحِيحٌ (المستدرك علی الصحیحین، ج3، ص127). حاکم نیشابوری نقل می‌کند به اسنادش از ابوالأزهر از عبد الرزاق صنعانی از معمر از زهری از عبید الله بن عبد الله بن عتبة بن مسعود از ابن عباس که گفت: پیامبر (ص) نگاه کرد به علی (ع). پس فرمود: «ای علی! تو سروری در دنیا هستی. سروری در آخرت هستی. دوست تو، دوست من است و دوست من، دوست خداست و دشمن تو، دشمن من است و دشمن من، دشمن خداست. وای بر کسی که پس من بغض تو را داشته باشد! خطیب بغدادی نیز این حدیث را به چند طریق از عبد الله بن العباس، إسماعیل بن الفضل البلخي، الحسن بن محمد ابن الحسن بن صالح بن شيخ بن عميرة الأسدى، أبو حاتم مكي بن عبدان النيسابوري، أبو عمران موسى بن العباس الجويني، و أحمد بن الحسن بن عبد الجبار از ابوالأزهر (د. 258ق یا پس از آن) نقل کرده است. @Al_Meerath
دیگر صحابه را با علی (ع) شریک کن! حدثنا جعفر بن محمد بن حجاج القطان، قال: سمعت عبيد بن زياد يقول: سمعت عطاء بن مسلم الخفاف يقول: قدمت الرقة، فجلست في سوق الأحد، فذكرت فضائل علي رضي الله عنه؛ ثم غدوت على جعفر بن برقان، فقال: يا عطاء، بلغني أنك جلست مجلساً ذكرت رجلاً من أصحاب محمد عليه السلام [1] بفضيلةٍ لم تشرك معه غيره. فقلت: يرحمك الله؛ إن أخاك سفيان بن سعيد الثوري قال لي: إذا قدمت الرقة، فاجلس في سوق الأحد، واذكر فضائل علي، فإن الإباضية بها كثيرٌ. فقال جعفر: يا عطاء، إذا جلست مجلساً، فذكرت رجلاً من أصحاب محمد صلى الله عليه وسلم بفضيلةٍ، فأشرك معه غيره (تاریخ الرقة، ص88-89). محمد بن سعید قشیری (د. 334ق) نقل می‌کند به اسنادش از عطاء بن مسلم خَفّاف (د. 190ق) که گفت: وارد رَقّه شدم و در بازار احد نشستم. پس فضائل علی (ع) را یاد کردم. فردا بامداد نزد جعفر بن برقان [د. 154ق] رفتم. جعفر گفت: ای عطاء! به من خبر رسیده که در مجلسی نشستی که در آن مردی از اصحاب محمد (ص) را به فضیلتی یاد کردی که غیرِ او را با او شریک نکردی! [2] گفتم: خداوند رحمتت کند! برادرت سفیان بن سعید ثوری [د. 161ق] به من گفت: چون وارد رقّه شدی، در بازار احد بنشین و فضائل علی (ع) را یاد کن! زیرا اِباضیّه در آنجا فراوان‌اند [3]. جعفر گفت: ای عطاء! چون در مجلسی نشستی و مردی از اصحاب محمد (ص) را با فضیلتی یاد کردی، غیر از او را با او شریک کن! 1. تعبیر «رجلاً من أصحاب محمد» احتمالاً نشان‌دهندۀ اکراهِ جعفر بن برقان از ذکر نام امیرالمؤمنین علی علیه السلام است و ممکن است این تعبیر را به قصد تصغیر ایشان به کار برده باشد. 2. این اعتراض یا به آن است که چرا مجلسی به فضائل علی (ع) اختصاص داده شده و باید علی (ع) -حتی هنگامی که غرض، کاستنِ از نصب خوارج است- صرفاً در کنار دیگر صحابه یاد شود و یا بالاتر از آن، اشاره دارد به اینکه نقل خصائص علی (ع) ممنوع است و باید هر فضیلتی برای علی (ع) بیان می‌شود عدّۀ دیگری نیز در آن فضیلت یا مشابهِ آن شریک شوند! اصل این نگاه که نباید فضائل علی (ع) به تنهایی یاد شود و باید او را در پس دیگر صحابه قرار داد، در عامه، نگاهِ شایعی است؛ به عنوان نمونه، خطیب بغدادی به اسنادش از وهیب بن الورد (د. 153ق) نقل کرده که گفته است: «إذا أردت أن تذكر فضائل على بن أبي طالب، فابدأ بفضائل أبي بكر وعمر، ثم اذكر فضائل علي» (تاریخ بغداد، ج1، ص276). 3. از عطاء بن مسلم از سفیان ثوری نقل شده است: «إذا كنت فى الشام فاذكر مناقب على، وإذا كنت بالكوفة فاذكر مناقب أبى بكر وعمر» (حلیة الأولیاء، ج7، ص27). همچنین از یوسف بن اَسباط (د. 195ق) از سفیان نقل شده است: «إذا كنت في الشام فحدّث بفضائل علي. وإذا كنت بالکوفة فحدّث بفضائل عثمان» (الجامع لأخلاق الراوي والسامع، ج2، ص166). دربارۀ خودِ سفیان ثوری نقل شده که گاه اکراه داشته فضائل علی (ع) را بیان کند، مبادا که شیعه سوء استفاده کند: «حدثنا جعفر بن محمد بن العباس البابيافي، أخبرنا محمد بن عباد بن آدم، أخبرنا المؤمل قال: سمعت سفيان الثوري يقول: منعتني الشيعة أن أحدث بفضائل علي بن أبي طالب» (الکامل لابن عدي، ج1، ص82). @Al_Meerath