❌خسارات دیپلماسی التماسی
🔴جدای از آنکه بخواهیم درباره خوب و بد بودن برخی رفتارها در عرصه سیاست خارجی هرگونه قضاوتی داشته باشیم، آنچه برای منافع ملی یک کشور به مراتب ضرر و زیان آن بیشتر است، نمایاندن ضعفها و کاستیها در عرصه سیاست خارجی است. تعجب و تأسف اما زمانی است که از تجربههای تلخ روابط خارجی عبرت گرفته نشود و برخی بخواهند رندانه رفتارهای به غایت خسارتآمیز خود را در جلوی افکار عمومی بیارآیند. رهبر معظم انقلاب مدتی قبل در مقابل سیاست خارجی مبتنی بر «عزت»، از هزینهساز بودن «دیپلماسی التماسی» سخن گفتند.
🔸دیپلماسی التماسی یعنی به جای آنکه در متن توافق هستهای سازوکارهای واقعی و بازدارنده برای اجرای تضامین فراهم شود، در دیماه 1394 معتقد باشید «امضای کری تضمین است»، اما در 16 خرداد 1402 در دیدگاهی متناقض بگویید: «هرکس بگوید در روابط بینالملل میتوان تضمین گرفت، عوام است»!
🔹دیپلماسی التماسی یعنی مسئول دستگاه سیاست خارجی بعد از فروکش کردن هیجانات و احساساتش، در مهر 1400 ادعا کند: «من در مجلس گفتم در برجام کلمه «تعلیق» وجود ندارد؛ اشتباه از من بود!
🔸دیپلماسی التماسی یعنی مسئول دیپلماسی کشور دست به عمل فاجعهآمیز بزند و ذلیلانه در شورای روابطـ خارجی آمریکا بگوید مذاکرات هستهای تأثیر مستقیم بر مسائل داخلی ایران خواهد داشت و در صورت شکست مذاکرات، شرکای غرب در ایران انتخابات مجلس آینده را به جریان غربستیز واگذار خواهند کرد و سپس ناچار باشد برای اثبات این دیدگاه خود به نتایج شکست مذاکرات در سال 2005 استناد کند تا به طرف مقابل بفهماند به سود غربیهاست که او و دوستانش در ایران را تقویت کنند!
🔹دیپلماسی التماسی یعنی اردیبهشت 1392 (یک ماه مانده تا انتخابات ریاستجمهوری) در جمع دانشجویان صنعتی شریف گفته شود: «اروپاییها آقا اجازه هستند و آمریکا کدخداست؛ بستن با کدخدا راحتتر است». اما در اردیبهشت سال 1397 و پس از خروج آمریکا از برجام، «کدخدای سال 1392» به «موجود مزاحم سال 1397» تبدیل شود و مقام مسئول از نجابت مردم ایران شرم نکند و بگوید: «خوشحال هستم که یک موجود مزاحم از برجام خارج شده است!»
🔸اما خطرناکتر از «دیپلماسی التماسی» برای منافع ملی «واکنشهای انفعالی» در مقابل چنین رفتارهایی است. این واکنشها نیز لزوما از سنخ امنیتی و قضایی نیست؛ بلکه مهمتر از آن، بیتفاوتی افکار عمومی و تعصبات نابهجای برخی احزاب و چهرههای سیاسی است، اگر نخواهند از تجربیات تلخ دیپلماسی التماسی عبرت بیاموزند؛ چرا که در این صورت ملت ایران ناچار به تکرار تجربه مجدد و زیانبار آن خواهد بود.
✍🏻عزیز غضنفری
#حرفروز
#بصیرت
🎋〰☘
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
⚜#رمان_واقعی_نسل_سوخته قسمت #۴۳ اولین قدم غیر قابل وصف ترین لحظات عمرم ... رو به پایان بود ...
⚜#رمان_واقعی_نسل_سوخته
قسمت #۴۴
بچه های شناسایی
بهترین سفر عمرم تمام شده بود ...
موقع برگشت، چند ساعتی توی دوکوهه توقف کردیم ...
آقا مهدی هم رفت ... هم اطلاعات اون منطقه رو بده ... و هم از دوستانش ... و #مهمان_نوازی اون شب شون تشکر کنه ... سنگ تمام گذاشته بودن ...
ولی سنگ تمام واقعی ... جای دیگه بود ...
دلم گرفته بود و همین طوری برای خودم راه می رفتم و بین ساختمان ها می چرخیدم ... که سر و کله آقا مهدی پیدا شد ...
بعد از ماجرای اون دشت ... خیلی ازش خجالت می کشیدم ... با خنده و لنگ زنان اومد طرفم ...
_ می دونستم اینجا می تونم پیدات کنم ...
_یه صدام می کردید خودم رو می رسوندم ... گوش هام خیلی تیزه ...
_توی اون دشت که چند بار صدات کردم تا فهمیدی ... همچین غرق شده بودی که غریق نجات هم دنبالت می اومد غرق می شد ...
_شرمنده ...
بیشتر از قبل، شرمنده و خجالت زده شده بودم ...
_شرمنده نباش ... پیاده نشده بودی محال بود شهدا رو ببینم ... توی اون گرگ و میش ... نماز می خوندیم و حرکت می کردیم ... چشمم دنبال تو می گشت که بهشون افتاد ...
و سرش رو انداخت پایین ... به زحمت بغضش رو کنترل می کرد ... با همون حالت ... خندید و زد روی شونه ام ...
_بچه های شناسایی و اطلاعات عملیات ... باید دهن شون قرص باشه ... زیر شکنجه ... سرشونم که بره ... دهن شون باز نمیشه ... حالا که زدی به خط و رفتی شناسایی ... باید راز دار خوبی هم باشی ... و الا تلفات شناسایی رفتن جنابعالی ... میشه سر بریده من توسط والدین گرامی ...
خنده ام گرفت ... راه افتادیم سمت ماشین ...
_راستی داشت یادم می رفت ... از چه کسی یاد گرفتی از روی آسمون ... جهت قبله و طلوع رو پیدا کنی؟ ...
نگاهش کردم ... نمی تونستم بگم واقعا اون شب چه خبر بود ... فقط لبخند زدم ...
_بلد نیستم ... فقط یه حس بود ... یه حس که قبله از اون طرفه ...
پوستر
اتاق پر بود از پوستر فوتبالیست ها و ماشین ...
منم برای خودم از جنوب ... چند تا پوستر خریده بودم ...
اما دیگه دیوار جا نداشت ... چسب رو برداشتم ...چشم هام رو بستم و از بین پوسترها ... یکی شون رو کشیدم بیرون ...
دلم نمی خواست حس فوق العاده این سفر ... و تمام چیزهایی رو که دیدم بودم ... و یاد گرفته بودم رو فراموش کنم ...
اون روزها ... هنوز "حشمت الله امینی" رو درست نمی شناختم ...
فقط یه پوستر یا یه عکس بود ... ایستادم و محو تصویر شدم ...
یعنی میشه یه روزی ... منم مثل شماها ...
انسان بزرگی بشم؟ ...
فردا شب ... با خستگی و خوشحالی تمام از سر کار برگشتم ... این کار و حرفه رو کامل یاد گرفته بودم ... و وقتش بود بعد از امتحانات ترم آخر ... به فکر یاد گرفتن یه حرفه جدید باشم ...
با انرژی تمام ... از در اومدم داخل ... و رفتم سمت کمد ... که ...
باورم نمی شد ... گریه ام گرفت ... پوسترم پاره شده بود ... با ناراحتی و عصبانیت از در اتاق اومدم بیرون ...
کی پوستر من رو پاره کرده؟ ...
مامان با تعجب از آشپزخونه اومد بیرون ...
_کدوم پوستر؟ ...
چرخیدم سمت الهام ...
من پام رو نگذاشتم اونجا ... بیام اون تو ... سعید، من رو می زنه ...
و نگاهم چرخید روی سعید ... که با خنده خاصی بهم نگاه می کرد ...
چیه اونطوری نگاه می کنی؟ ... رفتم سر کمدت چیزی بردارم ... دستم گرفت اشتباهی پاره شد ...
خون خونم رو می خورد ... داشتم از شدت ناراحتی می سوختم ...
⚜جھتِ مطالعہے هر قسمٺ؛،،
¹1صڵواٺ بہ نیٺ ِ تعجیݪ دࢪ فࢪج الزامیست
-ادامه دارد...
-نويسنده: #شهیدسيدطاهاايمانی
#داستان_شب
#رمان
@Alachiigh
عمر کوتاه است …
فرصت نگاه کردن ،
از تمامی پنجره های زندگی را ندارم ،
تصمیم گرفته ام فقط از یک پنجره ،
به زندگی نگاه کنم …
و آن هم پنجره امید … !
⭐️⭐️⭐️
#مثبت_اندیشی
#انگیزشی
🎋〰☘
@Alachiigh
🌹شهید_عبدالقادر_سلیمانی🌹
شهيدي که قبل از شهادت اسمش جزء شهدا نوشت
بعد از کربلای ۴ بود. دیدم عبدالقادر با ناراحتی کنار سنگرش نشسته, و از ناراحتی به دست و پاش می زنه و می گه, همه رفتن و من موندم!
گفتم, بلاخره همه که نباید شهید بشن, شما باید بمونی و این بچه ها را فرماندهی کنی!
گفت این حرفا کشکه, آنقدر هستند که فرماندهی کنند...
مرا برد به سنگرش. گفت خطط خوبه؟
گفتم: اره.
یه مقوا را پانزده تکه کرد و گفت اسم دوستای شهیدمو می گم. بنویس تا بزنم جلو چشمم. گفت و نوشتم, یک مقوا زیاد آمد. هرچی فکر کرد کسی یادش نیامد. گفت خداییش بنویس شهید عبدالقادر سلیمانی!
گفتم نگو...
گفت به حضرت زهرا(س) قسمت می دم, بنویس شهید عبدالقادر سلیمانی. نوشتم. با رضایت اسمش را برداشت و گفت به زودی به درده شما می خورد!
بعد از کربلای ۵ دیدم همان مقوا را هم زدن بین اسم شهدا!
#⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🎋〰☘
@Alachiigh
🔴❌👆این بشر هر موقع خبر مهمی منتشر میشه خودش و رسانه هاش میان و فضای افکار عمومی رو منحرف میکنن یه سمت دیگه ای
🔹اون سال بشار اسد سفر مهمی به ایران داشت و کلی دهن مردم از پیروزی های پی در پی مقاومت شیرین شده بود که یک دفعه استعفا کرد و یک هفته کشور و فضای رسانه ای رو درگیر کرد.
🔸دیروز خبر موشک جدید فتاح همه جا پخش شد که یک دفعه تصمیم گرفت در کلاب هاوس حرف بزنه و رسانه هاشم یک دفعه همه پوشش بدن.
❌چیه داستان؟!
✍مکشوفات
#یار_کمکی_آمریکا...
#عموفیدل
🎋〰☘
@Alachiigh
⭕️این عکس از حاشیه مراسم امسال حرم امام خمینی گرفته شد؛ چقدر معنا و حسش خوبه...
#مثل_امام
✍️ عباس کلاهدوز
🎋〰☘
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌🎥❌انتشار این کلیپ یک واجب شرعی هست که به گردن تک تک کسانیست که بدستشان میرسد
❌جمهوری آذربایجان با ۸۵ درصد مردم شیعه چه بلایی سرشون اومد
چرا با اینکه اکثریت شیعه بودن و بعد از ایران دومین کشور شیعه جهان هستند ولی نتوانستند هیچ کاری بکنند؟؟؟؟؟🤔
حجابشون به زور از سرشون برداشته شد
مساجدشون را تخریب کردن
شبکه های تلویزیون ممنوع شد که مطالب مذهبی پخش کنند
برگزاری مراسم ها و هیئت ها ممنوع شد
همجنسگرایی آزاد و علنی شد
کاباره ها و مجالس لهو و لعب علنی شد
حتی صدور شناسنامه با حجاب را ممنوع کردن هم نابودشان کردن
♦️ دقیقا همان خوابی که برای ایران و ایرانی دیده اند
تمام مردم باید جهت احیای تذکر لسانی با برخورد شایسته و مناسب به میدان بیان و بیتفاوت ازکنار بیحجابی ها نگذرند......
کوتاهی که این چندساله شده است را الان باید با زحمت زیادی رفع کرد و اگر الان هم مردم کوتاه بیان و عقب بایستند، قطعا ضربه خواهیم خورد
🔴تذکر لسانی را هم محدود به حجاب نکنید و در تمام زمینه ها هرکجا منکری را(کم کاری، گران فروشی، تقلب، حق و ناحقی و......) مشاهده کردین تذکر دهید
از جمع های فامیلی و دوست و آشنا شروع کنید و در جامعه هم هر بیحجابی را دیدین، حتما تذکر دهید
البته محترمانه و دلسوزانه
جهاد تبیین بر همه ما واجب است
#جهاد_تبیین
#مسوولیت
🎋〰☘
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
⚜#رمان_واقعی_نسل_سوخته قسمت #۴۴ بچه های شناسایی بهترین سفر عمرم تمام شده بود ... موقع برگشت، چ
⚜#رمان_واقعی_نسل_سوخته
قسمت #۴۵
کرکر مردی( ک با اعراب ضمه )
حالم خیلی خراب بود ...
- اشتباهی دستت گرفت، پاره شد؟ ... خودت می تونی چیزی رو که میگی باور کنی؟ ... اونجایی که چسبونده بودم ... محاله اشتباهی دست بخوره پاره بشه ... اونم پوستری که رویه ی پلاستیکی داره ...
_تو که بلدی قاب درست کنی ... قاب می گرفتی، می زدیش به دیوار ... که دست کسی بهش نگیره ...
مامان اومد جلو ...
_خجالت بکش سعید ... این عوض عذرخواهی کردنته ... پوسترش رو پاره کردی ... متلک هم می اندازی؟ ...
_کار بدی نکردم که عذرخواهی کنم ... می خواست اونجا نچسبونه ...
هر لحظه که می گذشت ضربان قلبم شدید تر می شد ...
_خیلی پر رویی ... بی اجازه رفتی سر کمدم ... بعد هم زدی پوسترم رو پاره کردی ...حالا هم هر چی، هیچی بهت نمیگم و می خوام حرمتت رو نگهدارم بازم ...
_مثلا حرمت نگه ندار، ببینم می خوای چه غلطی بکنی؟ ... آره ... از عمد پاره کردم ... دلم خواست پاره کردم ... دوباره هم بچسبونی پاره اش می کنم ...
و دو دستی زد تخت سینه ام و هلم داد ...
_بگو جربزه ندارم از حقم دفاع کنم ... گریه کن، بپر بغل مامانت ...
از شدت عصبانیت، رگ گردنم می پرید ... یقه اش رو گرفتم و کوبیدمش به دیوار ... و نگهش داشتم ...
_هر بار اذیت کردی و وسایلم رو داغون کردی ... هیچی بهت نگفتم ... فکر نکن اگه کاری به کارت ندارم و نمیزنم لهت کنم ... واسه اینه که زورت رو ندارم ... یا از تو نصف آدم می ترسم ...
بدجور ترسیده بود ... سعی کرد هلم بده ... لباسش رو از توی مشتم بکشه بیرون ... اما عین میخ، چسبیده بود به دیوار ... هنوز از شدت خشم می لرزیدم ... تا لباسش رو ول کردم ... اومد خودش رو کنترل کنه اما بدتر روی سرامیک ... فرش زیر پاش سر خورد ...
_برو هر وقت پشت لبت سبز شد ... کرکر مردی بخون ...
یه قدم رفتم عقب ...
مامان ساکت و منتظر ... و الهام با ترس، دست مامان رو گرفته بود ... چشمم که به الهام افتاد، از دیدن این حالتش خجالت کشیدم ...
هنوز ملتهب بودم ... سعید، رنگ پریده ساکت و توی لاک دفاعی ...
همه توی شوک ... هیچ کدوم شون ... چنین حالتی رو به من ندیده بودن ...
جو خونه در حال آرام شدن بود ... که پدر از در وارد شد ...
در برابر چشم
پدر کلید انداخت و در رو باز کرد ...
کلید به دست ... در باز ... متعجب خشکش زد ... و همه با همون شوک برگشتن سمتش ...
_اینجا چه خبره؟ ...
با گفتن این جمله ... سعید یهو به خودش اومد و دوید سمتش ...
_اشتباهی دستم خورد پوسترش پاره شد ... حالا عصبانی شده ... می خواد من رو بزنه ...
برق از سرم پرید ...
نه به خدا ... شاهدن ... من دست روش ...
کیفش رو انداخت و با همه زور ... خوابوند توی گوشم ...
_مرتیکه آشغال ... آدم شدی واسه من؟ ... توی خونه من، زورت رو به رخ می کشی؟ ... پوسترت؟ ... مگه با پول خودت خریدی که مال تو باشه که دست رو بقیه بلند می کنی؟ ...
و رفت سمت اتاق ... دنبالش دویدم تو ... چنگ انداخت و پوستر رو از روی کمد کند ... و در کمدم رو باز کرد ...
_بازم خریدی؟ ... یا همین یکیه؟ ...
رفتم جلوش رو بگیرم ...
_بابا ... غلط کردم ... به خدا غلط کردم ...
پرتم کرد عقب ... رفت سمت تخت ... بقیه اش زیر تخت بود... دستش رو می کشیدم ... التماس می کردم ...
- تو رو خدا ببخشید ... غلط کردم ... دیگه از این غلط ها نمی کنم ...
مادرم هم به صدا در اومد ...
- حمید ولش کن ... مهران کاری نکرده ... تو رو خدا ... از پول تو جیبیش خریده ... پوستر شهداست ... این کار رو نکن ...
و پدرم با همه توانش ... پوسترها رو گرفته بود توی دستش و می کشید ... که پاره شون کنه ... اما لایه پلاستیکی نمی گذاشت ...
جلوی چشم های گریان و ملتمس من ... چهار تکه شون کرد ... گاز رو روشن کرد و انداخت روی شعله های گاز ...
پاهام شل شد ... محکم افتادم زمین ...
و پوستر شهدا جلوی چشمم
می سوخت ...
⚜جھتِ مطالعہے هر قسمٺ؛،،
¹1صڵواٺ بہ نیٺ ِ تعجیݪ دࢪ فࢪج الزامیست
-ادامه دارد...
-نويسنده: #شهیدسيدطاهاايمانی
#داستان_شب
#رمان
@Alachiigh
@hobo_lhosein_۲۰۲۳_۰۶_۰۶_۲۲_۳۸_۲۰_۵۲۸.mp3
3.39M
🙏صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِاللهِ♥️🤚
آرزومهخاکمکننباتربتِکربوبلات
🎙کربلایی جواد مقدم
"*با این دلم به درد محرم نمیخورم...
باید خودت تمام دلم را عوض کنی حسین*"
🥀چهلروزتامحرم..
#هیئت_مجازی
#شب_زیارتی_امام_حسین_علیه_السلام
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
🎋〰☘
@Alachiigh
✳️♦️خواص های درمانی سوپ پای مرغ 👇
🔸بهترین درمان برای افراد سرماخورده و افرادی ک کرونا گرفته اند
🔸 بهترین درمان برای پوکی استخوان
🔸 بهترین درمان برای راشیتیسم
🔸 بهترین جلوگیری پوسیدگی مفاصل
🔸 بهترین درمان صدای مفاصل
🔸 بهترین جایگزین قرص غضروف ساز
🔸 بهترین کمکی برای رشد کودک و نوجوان
🔸 بهترین درمان سرماخوردگی و ضعف شدید
🔸 بهترین منبع گلوکزامین و سولفات
🔸 بهترین ترمیم کننده شکستگی استخوان
🔸 بهترین بهبود دهنده کمردرد و دیسک
+سوپ پای مرغ «15» برابر سنجد کلسیم دارد و سوپ پای مرغ در درمان راشیتیسم کمک می کند.
#تغذیه
#سلامت
#سلامت_بمانید
🎋〰☘
@Alachiigh
🌹شهید_محسن_حججی🌹
✍رفیقش مۍگفت''
درخوابمحسنرادیدمکهمۍگفت:
هرآیهقرآنۍکهشمابراۍشهدامۍخوانید
دراینجاثوابیكختمقرآنرابهاو
مۍدهند
ونورۍهمبرایخوانندهآیاتقرآن
فرستادهمۍشود..
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🎋〰☘
@Alachiigh
❌ 📌نقدی بر سخنان اخیر ظریف
🔹جناب ظریف؛ ابتدا برویم سراغ تلاش شما برای استفاده از محبوبیت شهید سلیمانی. این مردم از شما نمیپذیرند. شاید همراهی و تلاشهای آقای لاریجانی را در داخل برای پوشش اقدامات شما بپذیرند، اما همراهی سردار سلیمانی در بسیاری از موارد غیر قابل قبول است و مصداق وصله ناجور است. سوال مهم اینست که چرا شما برای توجیه برجام از آقای روحانی، لاریجانی، بروجردی و ... استفاده نمیکنید و تلاش دارید سردار سلیمانی و رهبری را واسطه قرار دهید و از آنها هزینه کنید؟
🔹خاطر مبارکتان باشد در قضیه سوریه دولت کلا مخالف حضور نظامی و حتی مستشاری ایران بود و برخی از حامیان و پدر خواندههای دولت، «مذاکره با داعش» را مطرح میکردند! و میگفتند: «زمان مذاکره است، نه موشک»! آنها آگاهانه و دقیق از این لفظ استفاده میکردند. چون مذاکره کنندهایی مثل شما داشتند. شما قادر بودید با پسوند قهرمان دیپلماسی، مکانیسم ماشه را برای سالها به کشور تحمیل کنید.
خاطر مردم ما هست حاکمیت به شما اعتماد نداشت و حضور جناب بشار اسد در ایران بدون اطلاع جنابعالی و جناب روحانی اتفاق افتاد، که منجر به درخواست استعفای شما شد. سردار سلیمانی شما را کامل میشناخت و هر کجا حاکمیت با سیاست ایشان همراهی کرد، در دیپلماسی هم موفق عمل کرد و هر کجا با شما همراهی کرد، چنان زنجیری به دست و پای سیاست خارجی کشور بستید، که تا دهها سال باز شدنی نیست.
🔹جناب ظریف برجام موشکی همان سناریویی بود که در اوکراین مصیبت بوجود آورد. آنها سلاحهای هستهایی را نابود کردند تا انگلیس و آمریکا و روسیه امنیت آنها را تامین کنند. آنها هم به «امضای کری» اطمینان داشتند. و حالا نتیجه اعتماد خود را میبینند.
🔹جناب ظریف برجام یک سناریو همه جانبه داخلی و خارجی بود. کسانی در داخل از برجام حمایت کردند که آگاهانه بود. برخی از این عزیزان متهمین فساد سه هزار میلیاردی بودند و بعد برجام افکار عمومی از نتیجه رسیدگی به اتهامات آنها هرگز قانع نشد.
برخی کارشناسان معتقدند برجام در داخل یک بده بستان سیاسی_قضایی بوده است.
برجام تصمیم نظام نبود، بلکه با سناریوسازی تحمیل نظام شد.
جناب ظریف از نظر من شما کارگردان یک فیلم ناتمام هستید که اگر تمام میشد، اشک همه را در میآورد و یک تراژدی وحشتناک بود.
🔹جناب ظریف از نظر من شما یک خیانت ماهرانه بزرگ به کشور کردید. حالا تلاش میکنید با نام بردن از رهبری و سردار سلیمانی آن را تطهیر کنید. این ممکن نیست. شما، لاریجانی و روحانی طرحی را در این کشور پیادهسازی کردید که رهایی از آن تا سالها غیر ممکن است. یک تله دیپلماتیک حساب شده.
شما حتی در صدد توجیه ترکمنچای هم برآمدید تا بلکه بتوانید برجام را و ذهنیتها نسبت به برجام را پاک کنید، که غیر ممکن است.
دانش آموختگان گلاسکوی انگلیس و آمریکا نشان دادند، عرق ملی به اندازه یک اپسیلون هم ندارند.
🔹شاید به همین خاطر بود که در اواخر زمامداری شما و آنهایی که رحم سیاسی اجاره کرده بودند، رییس جمهور، تا رییس ستاد مبارزه با کرونا تقلیل جایگاه پیدا کرد و تمام کسانی که به دولت شما رای داده بودند، از مردم عذرخواهی میکردند و برخیها هم معتقد بودند، رحم اجارهایی دیو زاییده است.
🔴شوخی تلخی است نام بردن از گشایشهای اقتصادی برجام. چینیها را به بهانه برجام اخراج کردید و بعد شکست برجام و رفتن توتال، حتی چینیها هم حاضر نبودند بدون تضمین و دریافت خسارت برگردند.
🔹حتی اگر گشایشی هم در غالب روح برجام اتفاق می افتاد، اکثر قریب به اتفاق صنایع کشور ورشکسته میشدند. در پایان دولت فخیمه بیش از 8800 کارخانه تعطیل شده بود. تقریبا در تمام بخشهای کشور یک فریز همه جانبه اتفاق افتاده بود و بدترین دهه از نظر اقتصادی شکل گرفت.
👤مجید گودرزی
#ظریف
#برجام
🎋〰☘
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴❌فیلم جدید از آقای #میرسلیم در کربلا بیرون اومده که در حال قنوت نمازه و یه جوون ایرانی میاد و می گه" حاج آقا برا ما هم دعا کنید یه #لندکروز خدا به ما بده"
وقتی به خاطر منافع از یه عده مافیای ظالم دفاع و به یک ملت بزرگ و مظلوم ظلم کنی، اینجور تو مکان های مقدس مضحکه عام و خاص میشی!
یکی از دوستان می گفت یکی از اقواممون رفت عراق زیارت.
وقتی برگشت ایران شد منتقد نظام و کشور!
میگفت چرا باید جوونای کشور جنگ زده عراق این ماشینای با کلاس رو سوار بشن و ما تو کف خرید یه پراید باشیم!!!
🔴مسئول عزیز،
مردم این روزا خیلی چیزا رو می بینن!
نمی شه ماشین با پلتفرم رده خارج ۳۰ سال پیش رو با اون وضعیت مونتاژ افتضاح و قیمت بسیاااااار بالا بهشون بدیم و بگیم راضی باش!!
✍️#طلبه_دهه_شصتی
#عموفیدل
🎋〰☘
@Alachiigh
.
🔴❌ در صورت پرداخت جریمه، زنان می توانند با شورت ورزشی و نیم تنه بیرون بیایند !
🔻در بخشی از ماده 1 نسخه جدید لایحه عفاف و حجاب (اینجا) آمده است:
♦️« در صورت برهنگی بخشی از بدن و یا پوشیدن لباسهای نازک بدن نما و یا چسبان ملاً عام یا اماکن عمومی یا فضای مجازی مرتکب مطابق ترتیبات مقرر در بند (الف) در مرتبه اول مشمول جریمه ای معادل حداکثر جزای نقدی درجه هفت خواهد شد.»
آیا تدوین کنندگان لایحه در فضایی غیر از فضای جمهوری اسلامی هستند! اگر در جمهوری اسلامی، کسی به صورت نیم تنه در خیابان راه برود، با چندر غاز جریمه می خواهید مسأله تمام شود؟! میزان #حساسیت ما به این قضیه تا همین اندازه است؟!
🔻جالب اینجاست که در ادامه آمده است:
« در صورت عدم توجه به تذکر و اصرار بر ادامه تخلف یا تکرار، علاوه بر جریمه فوق، مرتکب به مرجع قضائی معرفی و به حداکثر جزای نقدی و محرومیت از حقوق اجتماعی درجه شش محکوم خواهد شد »
یعنی اگر زنی با #شورت ورزشی و #نیم_تنه بیرون آمد و مثلاً در خیابان و وسط دسته عزاداران امام حسین علیه السلام قدم زد، حتی برای بار دوم ( که اصرار هم داشته) او را جریمه نقدی می کنند و از برخی خدمات اجتماعی محروم می کنند! البته برخی از این خدمات هم شاید هیچگاه مورد نیاز او نباشد.
❌ فاجعه اینجاست که تدوین کنندگان این لایحه توجه ندارند که ما باید قانونی بنویسیم که جلوی این اتفاقات را با قاطعیت بگیرد، نه اینکه آن را #عادی نشان دهد و با پرداخت پول بتوان از آن در رفت!
#حمیدرسایی
#عفاف_و_حجاب
#لایحه_فلافلی
🎋〰☘
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
⚜#رمان_واقعی_نسل_سوخته قسمت #۴۵ کرکر مردی( ک با اعراب ضمه ) حالم خیلی خراب بود ... - اشتباهی دس
⚜#رمان_واقعی_نسل_سوخته
قسمت #۴۶
تنهایم نگذار
برگشتم توی اتاق ... لباسم رو عوض کردم و شام نخورده خوابیدم ... حالم خیلی خراب بود ... خیلی ... روحم درد می کرد ...
چرخیدم سمت دیوار و پتو رو کشیدم روی سرم ... بغض راه گلوم رو بسته بود و با همه وجود دلم می خواست گریه کنم ... اما مقابل چشمان فاتح و مغرور سعید؟ ...
یک وجب از اون زندگی مال من نبود ... نه حتی اتاقی که توش می خوابیدم ... حس اسیری رو داشتم ... که با شکنجه گرش ... توی یه اتاق زندگی می کنه ... و جز خفه شدن و ساکت بودن ... حق دیگه ای نداره ...
خدایا ... تو، هم شاهدی ... هم قاضی عادلی هستی ... تنهام نذار ...
صبح می خواستم زودتر از همیشه از اون جهنم بزنم بیرون... مادرم توی آشپزخونه بود ... صدام که کرد تازه متوجهش شدم ...
مهران ...
به زور لبخند زدم ...
- سلام ... صبح بخیر ...
بدون اینکه جواب سلامم رو بده ... ایستاد و چند لحظه بهم نگاه کرد ... از حالت نگاهش فهمیدم ... نباید منتظر شنیدن چیزهای خوبی باشم ...
چیزی شده؟ ...
نگاهش غرق ناراحتی بود ... معلوم بود دنبال بهترین جملات می گرده ...
بعد از مدرسه مستقیم بیا خونه ... می دونم نمراتت عالیه... اما بهتره فقط روی درس هات تمرکز کنی ...
برگشت توی آشپزخونه ... منم دنبالش ...
بابا گفت دیگه حق ندارم برم سر کار؟ ...
و سکوت عمیقی فضا رو پر کرد ... مادرم همیشه توی چند حالت، سکوت اختیار می کرد ... یکیش زمانی بود که به هر دلیلی نمی شد جوابت رو بده ... از حالت و عمق سکوتش، همه چیز معلوم بود ... و من، ناراحتی عمیقش رو حس می کردم ...
اشکالی نداره ... یه ماه و نیم دیگه امتحانات پایان ترمه ... خودمم دیگه قصد نداشتم برم سر کار ... کار کردن و درس خوندن ... همزمان کار راحتی نیست ...
شاید اون کلمات برای آرام کردن مادرم بود ... اما هیچ کدوم دروغ نبود ... قصد داشتم نرم سر کار ... اما فقط ایام امتحانات رو ...
نت برداری
امتحانات آخر سال هم تموم شد ... دلم پر می کشید برای مشهد و امام رضا ... تا رسیدن به مشهد، دل توی دلم نبود...
مهمانی ها و دورهمی ها شروع شد ... خونه مادربزرگ پر شده بود از صدای بچه ها ... هر چند به زحمت 15 نفر آدم... توی خونه جا می شدیم ... اما برای من ... اوقات فوق العاده ای بود ... اون خونه بوی مادربزرگم رو می داد ... و قدم به قدمش خاطره بود ...
بهترین بخش ... رفتن سعید به خونه خاله معصومه بود ... و اینکه پدرم جرات نمی کرد جلوی دایی محمد چیزی بهم بگه... رابطه پدرم با دایی ابراهیم بهتر بود ... اما دایی ابراهیم هم حرمت زیادی برای دایی محمد قائل بود ... و همه چیز دست به دست هم می داد ... و علی رغم اون همه شلوغی و کار ... مشهد، بهشت من می شد ...
شب، خونه دایی محسن دعوت بودیم ... وسط شلوغی ... یهو من رو کشید کنار ...
- راستی مهران ... رفته بودم حرم ... نزدیک حرم، پرده پناهیان رو دیدم ... فردا بعد از ظهر سخنرانی داره ...
گل از گلم شکفت ...
جدی؟ ... مطمئنی خودشه؟ ...
نمی دونم ... ولی چون چند بار اسمش رو ازت شنیده بودم با دیدن پرده ... یهو یاد تو افتادم ... گفتم بهت بگم اگه خواستی بری ...
محور صحبت درباره "جوانان، خدا و رابطه انسان و خدا " بود... سعید، واکمنم رو شکسته بود ... هر چند سعی می کردم تند نت برداری کنم ... اما آخر سر هم مجبور شدم فقط قسمت های مهمش رو بنویسم ... بعد از سخنرانی رفتم حرم ... حدود ساعت 8 بود که رسیدم خونه ...
دایی محمد، بچه ها رو برده بود بیرون ... منم از فرصت و سکوت خونه استفاده کردم ... بدون اینکه شام بخورم، سریع رفتم یه گوشه ... و سعی کردم هر چی توی ذهنم مونده رو بنویسم ... سرم رو آوردم بالا ... دیدم دایی محسن بالای سرم ایستاده ...
⚜جھتِ مطالعہے هر قسمٺ؛،،
¹1صڵواٺ بہ نیٺ ِ تعجیݪ دࢪ فࢪج الزامیست
-ادامه دارد...
-نويسنده: #شهیدسيدطاهاايمانی
#داستان_شب
#رمان
@Alachiigh
🌹شهیدعلیرضاکریمی🌹
میگفت :👇
اشکالِ کار ما اینہ کهـ برایِ همه
وقت میذاریم، جز براے خدا . . !
نمازمون رو سریع میخونیم
و فکر میکنیم زرنگی کردیم
«اما یادمون میره اونیکہ بہ وقتها
برکت میده،فقط خود خداست!'»
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🎋〰☘
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 این دو فیلم را با هم مقایسه کنید!
1⃣ در چین برای نهادینه کردن فرهنگ احترام به پدر و مادر و تحکیم بنیاد خانواده، در مدارس فیلم کار کردن پدر و مادر دانشآموزان را نمایش میدهند تا قدرشان دانسته شود.
2⃣ ❌ولی در دنیای خودفروختههای مزدور داخلی، کسانی که از جنبش زن، زندگی، آزادی حمایت میکنند، فیلمی ساخته میشود که در آن والدین با رکیکترین الفاظ خطاب میشوند، دختر به صورت پدرش سیلی میزند و ... تا جشنوارههای خارجی برایشان کف بزنند!
🎋〰☘
@Alachiigh
🔴❌بی نظیر؛ مثل روحانی و ظریف !
♦️چرا روحانی و ظریف، در میان سیاستمداران دنیا بی نظیر هستند؟
🔹دولت های متخاصم بسیاری، با یکدیگر مذاکره کرده اند. اما تنها یک دولت است که در بحبوحه چنین مذاکراتی، "رئیس دولت، وزیر خارجه، رئیس سازمان انرژی اتمی و یا حامی ارشدش (مرحوم هاشمی) گفته باشند:
🔸نامه سرّی به امام نوشتم و تایپ هم نکردم [اما حالا وسط مذاکرات، همان سرّ ادعای خود را فاش می کنم!!]، نوشتم آمریکا ابرقدرت است و بدون رابطه و مذاکره با او نمی شود ادامه داد.
🔸خزانه خالی است.
🔸اگر توافق نکنیم، جنگ می شود.
🔸آمریکا کدخداست و بستن با کدخدا راحت تر است.
🔸ما باید همراه شویم؛ نمیتوانیم در برابر قدرتهای بزرگ بایستیم؛ با شعارهایی که گاهی هم توخالی است.
🔸باید توافق انجام شود تا مشکل رکود و اشتغال و تولید و آلودگی هوا و آب خوردن حل شود.
🔸آمریکا ظرف ۵ دقیقه می تواند توان نظامی و دفاعی ما را نابود کند.
🔸(در شورای روابط خارجی آمریکا): ما روندی را شروع کردهایم که هدف از آن، تغییر فضای سیاست خارجی کشور است. اگر تلاش های ما برای تعامل بی نتیجه بماند، مردم ایران این فرصت را خواهند داشت تا در انتخابات پارلمانی، به این عملکرد ما پاسخ دهند. وقتی در سالهای ۲۰۰۴ و۲۰۰۵، توافق ها از جانب اتحادیه اروپایی رد شد، مردم جواب ما را با انتخاب رئیس جمهوری متفاوت دادند که مرا هم زود بازنشسته کرد. حالا بار دیگر من زنده شده ام. غرب در پیامی که می خواهد به ایران منتقل کند، باید بسیار دقت کند.
🔸حقوق من ۳ هزار دلار بود، الان (به خاطر تحریم) ۷۰۰ دلار شده است.
🔹تنها یک دولت است که سران آن، وسط مذاکره با دشمن، با چنین ادبیاتی، از خود و منافع ملت شان، گروگانی برای حریف ساخته اند؛ ادبیاتی از سوی رصد گران اطلاعاتی دشمن، دیدبانی و پایش و پردازش (مونیتورینگ) می شد.
♦️می گویند مذاکره، ادامه جنگ در کریدور های سیاسی است. برخی هم با تنازل بحث، گفته اند مذاکره، فن چانه زنی و معامله است.
🔹بر این مبنا، ظریف، روحانی و هاشمی، چه قبل از مذاکرات (در گروکشی پر هزینه انتخاباتی) و چه در متن مذاکرات، جنگ دیپلماتیک را مغلوبه کردند و امکان صیانت از حداقل حقوق خود ایران را از بین بردند.
♦️بنابراین، جمع بندی غرب نمی توانست چیزی جز تحلیل معروف رادیو فرانسه در تاریخ ۱۹ مهر ۱۳۹۲ باشد:
🔹"ارزیابی غرب از وضعیت کنونی دولت روحانی، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که خود را ناگزیر از فروش حقوق ملی میبیند. بر پایه این #جمعبندی اگر خریدار صبور باشد، شرایط فروشنده را دشوارتر میکند و در همان حال، قیمت فروش را کمتر خواهد کرد".
♦️تبلیغات و تحریفات پر حجم در رسانه های زنجیره ای، آن جفای بزرگ را نمی پوشاند، اما یکی از کارکردهایش، تضعیف دوباره موضع قدرتمند ایران در مذاکراتی است که برای احقاق حق ملت ایران انجام می شود. این، ظلمی بزرگ تر است.
#محمد_ایمانی
#خیانت_بزرگان
🎋〰☘
@Alachiigh