eitaa logo
آلاچیق 🏡
1.2هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.8هزار ویدیو
59 فایل
فعالیتهای کانال، به نیت مهدیِ فاطمه عجل الله تعالی فرجه ادمین تبادل، انتقاد-پیشنهاد-مسابقه : @nilofarane56 پ زینب کبری سلام الله علیها کپی مطالب با ذکر صلوات 🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ* ⭐️صفحه ۳۱۶ مصحف شریف ✨همراه تدبر و چند نکته ⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏 🍁〰🍂 @Alachiigh
🌹شهید_حسن_باقری🌹 اگه دو چیز را رعایت کنی خدا شهادت را نصیبت میکنه.. یکی پرتلاش باش ، دوم مخلص.. این دو را درست انجام بدی خدا شهادت را نصیبت می‌کند. ⭐️ شادی روح پاک همه شهدا صلوات 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴حامد حدادی، بسکتبالیست: آمریکایی‌ها فکر می‌کنند مردم در ایران به جای ماشین، سوار شتر می‌شوند و کفش نمی‌پوشند! وقتی در آمریکا کت و شلوار می‌پوشیدم، به من می‌گفتند خوشحالی که کت و شلوار پوشیدی! 🍁〰🍂 @Alachiigh
🔴از ظریف بپرسید! روزنامه کیهان در ستون گفت‌وشنود خود نوشت: 🔹گفت: مدعیان اصلاحات و برخی از سایت‌ها و روزنامه‌های‌شان بدجوری به تکاپو افتاده‌اند و خودشان را به در و تخته می‌زنند که ملاقات آقای خاتمی با جرج سوروس را تکذیب کنند! 🔸گفتم: چرا وقتی کیان تاج‌بخش عامل «سیا» و نماینده بنیاد سوروس در اعترافات خود که از تلویزیون پخش شد، به دیدار خاتمی و جرج سوروس اعتراف کرد، آقایان اعتراضی نکردند و به غیرت‌شان برنخورد و اصلاً به روی خودشان نیاوردند؟! 🔹گفت: چرا تا حالا خود آقای خاتمی ملاقاتش با این سرمایه‌دار صهیونیست و دشمن تابلودار ایران را انکار نکرده است؟! 🔸گفتم: برای اینکه می‌داند ملاقات کرده و نمی‌خواهد با انکار آن دروغ گفته باشد! 🔹گفت: خُب از «کنت تیمرمن» مسئول سابق میز ایران در «سیا» بپرسند و یا از «استیون کلمنز» که در ملاقات حضور داشته سؤال کنند و یا از مدیر نشریه «نیوزمکس» بپرسند و یا از «ریچارد بلوم» دوست و مشاور کارتر بپرسند و یا…! 🔸گفتم: اصلاً چرا راه دور بروند؟ از آقای ظریف بپرسند! bidariymelat 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📛مقام(( حضرت عباس )) در اروپا ❌اهالی این کشور اروپایی از ادیان و اقشار مختلف پنج روز از سال را در این مکان مراسم میگیرند Afsaran پیشنهاد دانلود 👌🙏💐 🍁〰🍂 @Alachiigh
آلاچیق 🏡
🌺 بی تو هرگز 🌺 قسمت7⃣ بعد از تولد زینب و بی حرمتی ای که از طرف خانواده خودم بهم شده بود ... علی ه
🌺 بی تو هرگز 🌺 قسمت 8⃣ ساعت نه و ده شب ... وسط ساعت حکومت نظامی ... یهو سر و کله پدرم پیدا شد ... صورت سرخ با چشم های پف کرده ... از نگاهش خون می بارید ... اومد تو ... تا چشمش بهم افتاد چنان نگاهی بهم کرد که گفتم همین امشب، سرم رو می بره و میزاره کف دست علی ... بدون اینکه جواب سلام علی رو بده، رو کرد بهش ... - تو چه حقی داشتی بهش اجازه دادی بره مدرسه؟ ... به چه حقی اسم هانیه رو مدرسه نوشتی؟ ... از نعره های پدرم، زینب به شدت ترسید ... زد زیر گریه و محکم لباسم رو چنگ زد ... بلندترین صدایی که تا اون موقع شنیده بود، صدای افتادن ظرف، توی آشپزخونه از دست من بود ... علی همیشه بهم سفارش می کرد باهاش آروم و شمرده حرف بزنم ... نازدونه علی بدجور ترسیده بود ... علی عین همیشه آروم بود ... با همون آرامش، به من و زینب نگاه کرد ... هانیه خانم، لطف می کنی با زینب بری توی اتاق؟ ... قلبم توی دهنم می زد ... زینب رو برداشتم و رفتم توی اتاق ولی در رو نبستم ... از لای در مراقب بودم مبادا پدرم به علی حمله کنه ... آماده بودم هر لحظه با زینب از خونه بدوم بیرون و کمک بخوام ... تمام بدنم یخ کرده بود و می لرزید ... علی همون طور آروم و سر به زیر، رو کرد به پدرم ... دختر شما متاهله یا مجرد؟ ... و پدرم همون طور خیز برمی داشت و عربده می کشید ... - این سوال مسخره چیه؟ ... به جای این مزخرفات جواب من رو بده ... - می دونید قانونا و شرعا ... اجازه زن فقط دست شوهرشه؟... همین که این جمله از دهنش در اومد ... رنگ سرخ پدرم سیاه شد ... - و من با همین اجازه شرعی و قانونی ... مصلحت زندگی مشترک مون رو سنجیدم و بهش اجازه دادم درس بخونه ... کسب علم هم یکی از فریضه های اسلامه ... از شدت عصبانیت، رگ پیشونی پدرم می پرید ... چشم هاش داشت از حدقه بیرون می زد ... لابد بعدش هم می خوای بفرستیش دانشگاه؟ ... علی سکوت عمیقی کرد ... - هنوز در اون مورد تصمیم نگرفتیم ... باید با هم در موردش صحبت کنیم ... اگر به نتیجه رسیدیم شما رو هم در جریان قرار میدیم ... دیگه از شدت خشم، تمام صورت پدرم می پرید ... و جمله ها بریده بریده از دهانش خارج می شد ... - اون وقت ... تو می خوای اون دنیا ... جواب دین و ایمان دختر من رو پس بدی؟ تا اون لحظه، صورت علی آروم بود ... حالت صورتش بدجور جدی شد ... - ایمان از سر فکر و انتخابه ... مگه دختر شما قبل از اینکه بیاد توی خونه من حجاب داشت؟ ... من همون شب خواستگاری فهمیدم چون من طلبه ام ... چادر سرش کرده... ایمانی که با چوب من و شما بیاد، ایمان نیست ... آدم با ایمان کسیه که در بدترین شرایط ... ایمانش رو مثل ذغال گداخته ... کف دستش نگه می داره و حفظش می کنه ... ایمانی که با چوب بیاد با باد میره ... این رو گفت و از جاش بلند شد ... شما هر وقت تشریف بیارید منزل ما ... قدم تون روی چشم ماست ... عین پدر خودم براتون احترام قائلم ... اما با کمال احترام ... من اجازه نمیدم احدی توی حریم خصوصی خانوادگی من وارد بشه ... پدرم از شدت خشم، نفس نفس می زد ... در حالی که می لرزید از جاش بلند شد و رفت سمت در ... - می دونستم نباید دخترم رو بدم به تو ... تو آخوند درباری ... در رو محکم بهم کوبید و رفت ... پ.ن: راوی داستان در این بخش اشاره کردند که در آن زمان، ما چیزی به نام مانتو یا مقنعه نداشتیم ... خانم ها یا چادری بودند که پوشش زیر چادر هم براساس فرهنگ و مذهبی بودن خانواده درجه داشت ... یا گروه بسیار کمی با بلوز و شلوار، یا بلوز و دامن، روسری سر می کردند ... و اکثرا نیز بدون حجاب بودند ... بیشتر مدارس هم، دختران محجبه را پذیرش نمی کردند ... علی برای پذیرش من با حجاب در دبیرستان، خیلی اذیت شد و سختی کشید ... به روایت همسر ودختر شهید 🍁〰🍂 @Alachiigh
11.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شاه از کشور رفت تا خون کسی ریخته نشود! این دروغ فرح پهلوی در مستند منوتو است تصاویری ببینید از دوران گل و بلبل قبل انقلاب 🔞اگر بیماری قلبی دارید به هیچ وجه این ویدیو توصیه نمیشود ؛ برای افراد زیر ۱۸ سال ممنوع 💬pahlaviiran instaenghelabi 🍁〰🍂 @Alachiigh
✳️خوابیدن روی شکم سبب میشودشماگردنتان رابه یک طرف خم کنید واینکار سبب کشیدگی عضلات گردن وشانه وعدم خون رسانی مناسب به مغز میشود 🔸همچنین سبب ایجادچین وچروک و سیاهی زیرچشم هم میشود 🍁〰🍂 @Alachiigh
در مسابقه شیر با آهو بسیاری از آهو ها برنده می شوند چرااااا.... چون شیر برای غذا می دود ولی آهو برای زندگی پس هدف مهمتر از نیاز است. 💫💫💫💫 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا