eitaa logo
آلاچیق 🏡
1.2هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.8هزار ویدیو
59 فایل
فعالیتهای کانال، به نیت مهدیِ فاطمه عجل الله تعالی فرجه ادمین تبادل، انتقاد-پیشنهاد-مسابقه : @nilofarane56 پ زینب کبری سلام الله علیها کپی مطالب با ذکر صلوات 🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
آلاچیق 🏡
#فراموشت_نمیکنم #قسمت۶۷و۶۸ حسین طعنه زد _ تو که نه دختری و نه ادم احساسی! چی شد پس!؟ بدجور پس افتا
مرضو عزیزم! وای خدایا اینا رو خفاش کن بخندم بهشون! لبخند خجولی که مصنوعی بود زدمو گفتم _حتما! بپرسین جوابتونو بدم! یاور_ حست نسبت به ایران چیه؟! چرا همچین سوالی ازم پرسید؟ نکنه به این زودی می خواد منو وارد تیمشون کنه!! سعی کردم هرچی نفرت نسبت به خودشون دارمو تو نگاه و کلامم بریزم ! خیره به میز با نگاهی منفور و پوزخند غلیطی گفتم _هه! یه حس عاالی! به حدی که دوست دارم به اتیش بکیشمش! چشمای مازیار و ارجمند برق زد اما یاور مشکافانه نگاهم میکرد. انگار که میخواست تمام وجودمو انالیز کنه! کمی من و من کردمو گفتم _ میتونم بپرسم چرا این سوالا رو ازم می پرسین؟! مازیار ارنجشو روی زانوش گذاشتو کمی به سمتم خم شدو دستاشو در هم قفل کردو گفت _چرا از ایران بدت میاد؟ (پوزخندی زدو ادامه داد) ایران 40 ساله که خیییلی کشور ارمانی شده!! حیف که باید تظاهر کنم از ایران متنفرم وگرنه جواب این جمله تحقیر امیزتو می دادم! نیشخندی زدمو گفتم _ نمردیمو معنی کشور ارمانی و رویایی رو به لطف این بچه بسیجیا و انقلابیا دیدیم! هرسه به این حرفم قهقه زدن! رو اب بخندین بزدلای عووضییییی! ارجمند_ خوشم اومد !! این نشون میده که منتظر یه فرصتی تا این جمهوری دیکتاتوری رو نا بود کنی! خب باید اعتراف کنم که ماهم دوست داریم این نظام دیکتاتوری رو به یه نظام ازاد و متمدن با عقاید به روز عوض کنیم! هه! نظام متمدن و ازاد! هه ! جمهوری دیکتاتور اون کشور کاسه لیس، امریکاست نه ایران!! حیف که نمی تونم جوابتونو بدم! حیف!! ذوق زده گفتم _ همه جوره هستم! اما حیف که من به تنهایی نمی تونم کاری کنم! توی اعتراض سال 88 (فتنه88) من 12 سالم بود اما پدرو مادرم از فعالای اون اعتراض بودن که توسط این عوضیا کشته شدن! هرسه تسلیت گفتن که ارجمند ادامه داد _خب! من میخوام یه پیشنهاد بهت بدم!! لبخندی زدمو گفتم _ چه پیشنهادی؟! یاور_ همراه هم میریم ترکیه و کارای پناهندگیتو یا اموزشت توی موصادو راست و ریس می کنیم! مازیار_ نظرت؟! موافقی؟ با ذوق ساختگی گفتم _ مگه میشه موافق نباشم ! فقط من دوست دارم مثل خودتون توی ایران بمونم!! یاور مشکوک نگام کردو گفت _ترسیدی؟! پوز خندی زدمو گفتم _ فکر میکنم از توی ایران فعالیت کردن ترسناک تر نیست!! مازیار_ باشه میتونی فقط یه معترض باقی بمونی ...اقای ارجمند برای این پیشنهاد پناهندگی رو داد تا به یه جایگاه لایق و دهن پر کنی برسی! زورکی یه لبخند زدمو گفتم _ ایشون لطف دارن! به برگه ازمایش نگاهی انداختم بهت زده گفتم _ این... این یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟!! کارکن ازمایشگاه نگاهی بهم انداختو با لبخند مهربونی گفت _ این یعنی که شما تا چند ماه دیگه مادر میشی! با تته پته گفتم _ام...اما من فقط 3-4 ماهه که ازدواج کردم...کمی ...کمی تعجب کردم! خنده نمکی کردو گفت _ به این چیزا فکر نکن خانوم خانوما! فعلا فقط به کوچولت فکر کن... با بغض از ازمایشگاه بیرون زدمو روی نیمکتی که کنار پیاده رو بود نشستم! سرمو بلند کردم تا اشکام نریزه! همونجور که خیره اسمون بودم توی دلم شروع کردم با خدا حرف زدن! خدا جونم! خدایا! ماموریتو چیکار کنم؟! خدایا اگر به خاطر سلامتی خودمو بچم ماموریتو فراموش کنم با وجدان چیکار کنم! چه جوری قانعش کنم !! خدایا از این امتحانت نمی تونم سربلند بیام بیرون!! نه میتونم بچمو فراموش کنم نه میتونم بیخیال هدفو کشورم بشم! خدایا ! راهکار چیه!!!! خدایا منو با ابراهیمت اشتباه گرفتی! من دلو جرات فدا کردن بچه ای که تازه از حضورش مطلعم رو ندارم! سکوت کردمو چشمامو بستم! نمی دونم چقد توی همون حالت بودم اما میدونم اروم شدمو تصمیم نهاییمو گرفتم! من دریام! دریا فرهمند دختر سردار فرهمند! خون اون مرد توی رگامه و نمی زاره واسه هدفم رسیدن بهش لحظه ای به تردید بیفتم! خدایا به ولای علی! به فرق سر شکافتش! به پهلوی شکسته بی بی فاطمه! به اسیری بانوی دمشق! به پیکر بی سر سید شهدا! به غریبی امامم حسن بن علی! قسم !! قسم میخورم که جون خودم که هیچ!! جون بچمو هم در راه دفاع از کشورمو سید علی فدا میکنم! سریع از جا بلند شدمو به سمت شرکت ارجمند رفتم! دارد... @Alachiigh
نان برشته نخورید !❌ ✅قسمتهای قهوه ای و تیره نان برشته سمی بنام آکریلامید دارد که خوردن آن در دراز مدت باعث سرطان، تاثیر روی DNA، اختلالات باروری، قرمزی پوست، سقط و ناباروری میشود ‌ ‌ @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹شهیدمحمد‌حسین‌محمدخانی🌹 همیشه‌میگفت: واسه کی کار میکنی ؟! میگفتم : امام حسین علیه السلام میگفت: پس حرف ها رو بیخیال !! کار خودت رو بکن جوابش با علیه السلام ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
26.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️⭕️جایی که سپاه فیل ابرهه بین دو کوه زمین گیر شد این جاست👆 ♦️حتما ببینید 👌 @Alachiigh
⭕️آموزش لامذهبی در رسانه ملی 🔹هرچند ترویج بی حجابی از عجیب نیست اما این که متولیان شبکه آموزش سیما به مناسبت "" احکام شرعی حجاب را لگدمال کرده و عصیان کنند قابل تحمل نیست و باید حرکتی مردمی برای تنبیه رسانه ای مرتکبین این حرکت زشت صورت بگیرد تا مایه عبرت سایرین شود! ❌▪️جناب جبلی! شما آن قدر فقه خوانده اید که بدانید نباید دختری در این سن و سال را با این پوشش به قاب شبکه آموزش ج.ا آورد!( مگر این که هدف،آموزش گام به گام بی حجابی و لامذهبی باشد!) ❌▪️اگر امروز با این اقدام رسانه ملی مقابله نکنیم چند ماه دیگر زنان جوان را در قاب سیمای ج.ا.ا مشاهده خواهیم کرد! ✍ دکتر کوشکی @Alachiigh
🔴🔴 آقایان نامزد جبهه انقلاب؛ توجه... ⭕️⏪هرگونه ممنوع... آقایان نامزد جبهه انقلاب؛ در مواجهه با موضوعات چالشی مثل حجاب،فضای مجازی و روابط خارجی،باید صراحتا بر اساس هندسه فکری رهبر‌انقلاب،نظر و وعده دهید فراموش نکنید که شما تنها از گذرگاه جذب آرای قشر انقلابی است که میتوانید به آرای خاکستری نیز دست پیدا کنید؛ لذا قطعا موجب ریزش آرای شما میشود 👤 محمد جوانی @Alachiigh
آلاچیق 🏡
#فراموشت_نمیکنم #قسمت۶۹و۷۰ مرضو عزیزم! وای خدایا اینا رو خفاش کن بخندم بهشون! لبخند خجولی که مصنو
از گیت پرواز خارج و سوار اتوبوسای حمل مسافر تا هواپیما شدیم... ادم ترسویی نبودم اما وضعیت الانم کلی ترسو استرس به جونم انداخته بود ... نفس عمیقی کشیدمو از اتوبوس خارج و سوار هواپیما شدیم و در نهایت به کمک مهماندار جامو پیدا کردمو نشستم. ارجمند سه ردیف جلوی من و مازیار هم پشت سرم نشست! کمربندمو بستمو توی طول تیکاف صلوات فرستادم تا بلایی سر بچم نیاد! چشمامو بستم و به مکالمه ی دو ساعت پیشم با بردیا فکر کردم " دریا_ بردیا ! من وقتی اون بلا سر پدرو مادرم اومدو شهید شدن تصمیم گرفتم راهشونو ادامه بدم و حتی جونمو تو این راه فدا کنم! یادت رفته قولی که سر سفره عقد بهم دادی؟؟ تو قول دادی هیچ وقت..هیچ وقت مانع هدفم نشی! میدونم به غیرتت بر خورده ! میدونم چه حالی داری! اما به خدا می ارزه به لبخند امام زمان! می ارزه به ارامشو امنیت کشورت! می ارزه به عصبانی کردن کاسه لیسای امریکا و اسرائیل و ....! بردیا با صدایی که رگه های بغض داخلش مشهود بود گفت _چی بگم بهت اخه!! وقتی تصمیمتو گرفتی چرا مانعت بشم! ولی به روح بابام قسم سعی میکنم با حسین بیایم پیشت! نفس عمیقی کشیدمو گفتم _حرفی نزدم از غم دوری تو اما! ای کاش بدانی که چه اورده به روزم... صدای نفسای لرزونش خبر از بغض سنگینی که توی گلوش چمبره زده بود می داد ... زمزمه کرد _ شده از درد دلت اه نیاری به لبت ! عاشق ماه شوی دور بمانی ز مهت؟ بغضم شکست... زدم زیر گریه و با گریه گفتم _امشب اندوه تو بیش از همه شب شد یارم... وای از این حال پریشان که من امشب دارم! بردیا_ دریا مرگ من گریه نکن! بخدا همین الان به سردار میگم جلوتو بگیره!!!!!!!!!!!! سریع اشکامو پاک کردمو بحثو عوض کردمو گفتم _ کار تو و حسین به کجا رسید؟؟ خنده بی جونی کردو گفت _ خوب می پیچونیا!!...خبر خاصی نشد! حسین فعلا به عنوان زندان سیاسی بازداشته و قراره یاور واسه دو هفته دیگه سه تا از نوچه هاشو بفرسه تا تو راه رفتن به دادگاه حسین رو با هویت کمیل علیخواه فراری بدنو با هم قاچاقی بیایم ترکیه! زمزمه کردم _ مواظب خودتون باشین من باید برم! یاعلی! و فرصت حرف زدنو به بردیا ندادمو قطع کردم." چشمامو باز کردمو از پنجره کنارم خیره بیرون شدم! صدای هایی که غمو نگرانی توشون موج میزد تو گوشم پیچید "حسین_ دریا!! این چه کاری بود کردی!" " سردار_ دخترم این کارت غیرت ما رو قلقلک داد...باید میدیدی وقتی به حسین این خبرو دادی چه حالی شد!" " سوگند_ دختره ور پریده این چه کاری بود که کردی!؟ الهی جیز جیگر بزنی که من از یه طرف باید غصه ی دوری از دایی گور به گوریتو بخورم از یه طرف باید نگران کله شقی های تو باشم! " لبخند تلخی زدم ! یادمه با چه بدبختی و هزار تا صلوات باهام ارتباط برقرار کردو کلی گریه کردو سرزنشم کرد "سوگند_دریا!! تو رو خدا مواظب خودت باش! میدونی که اون عوضیا رحم و مروت تو خونشون نیست! نمی خوام بترسونمت اما میدونستی ارجمند بچه ی خودشو اتیش زده چون میخواسته به پلیس لوش بده!... دریا به ارواح خاک مطهر بابات مواظب خودتو اون بچه باش!" چشمام پر از اشک شد 👇👇👇