eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
8.4هزار ویدیو
232 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلتنگـــــ تر می شویمـ .... با دیدن لبخندهایے ڪہ را بیشتر بہ رخمان مے کشند.... ڪبوتر با ڪبوتر... باز با بـــاز..... التماس دعا شاد کنیم روح مطهر همه شهدا را با صلوات وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
مراقبت های چله بیست و سوم 👇👇👇 💫🌟هدیه اعمال خیرمان از طرف شهید روز به بقیه الله الاعظم عج 🌟💫 ✅ 1
سلام علیکم💐 چهاردهمین روز از چله 🌟 بیست و سوم🌟 مهمان سفره شهید 🌷 عباس بهجت حقیقی 🌷 هستیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷سربندهای فراموش شده 💠هرنفر یک شهید،هرنفر یک روایت 🌹کاری از خادمین گلزارشهدای شیراز
شهید عباس حقیقی در سال 1327 در شهر شیراز متولد شد.ایشان تحصیلات متوسطه را در دبیرستان حاج قوام شهر شیراز گذراند و در سال 1346 در دانشگاه جندی شاپور اهواز در رشته دامپروری شروع به تحصیل کرد و در سال 1350 از دانشگاه فارغ التحصیل شد.ایشان در طول زندگی در سمت های مختلفی مشغول کار بودند از جمله : مدیر عامل مجتمع صنعتی گوشت فارس در سال 1356،مدیرعامل مرکز گسترش کشاورزی1357،قائم مقام اداره کشاورزی فارس 1360 و مدیر کل منابع طبیعی فارس1363. ایشان در 22 بهمن 57 به علت اصابت گلوله ژ3 به پایشان مجروح شدند و به مدت 6 ماه بستری بودند و سرانجام در سال 1365 در منطقه عملیاتی شلمچه به فیض عظیم شهادت نائل شدند.
🌷دنبال عباس بودم. شهید هاشم اعتمادی گفت اشپزخانه است. رفتم, دیدم همه ظرف های کثیف پادگان را گذاشتن جلویش, در حال شستن است! گفتم مهندس این چه کاریه! گفت:اخرش منو جهنمی می کنی,خوب بیکاریم ظرف می شوریم! رییس محیط زیست و منابع طبیعی فارس بود, به عنوان بسیجی امده بود جبهه. بعدم رفته بود اشپرخانه مقر, گفته بود منو فرستادن اینجا ظرف بشورم!
در گردان حضرت رسول(ص) بودیم در شلمچه, کربلای ۵. گردان را باز سازى كردند از گردان هفتاد نفر بيشتر باقى نمانده بود بعد از تكميل شدن گردان اينبار به فرماندهى حاج سجادى از پادگان معاد به شلمچه رفتيم. اتش بسيار سنگين بود عراق قصد داشت زمين را به اسمان بدوزد. هوا هم سرد بود، توى عالم خودمان نشسته بوديم كه دو نفر خندان و بشاش در حالى كه بلند بلند سلام عليك ميكردند و به بچه ها دست مي دادند به سمت اخر كانال حركت ميكردند. قيافشان را كه ديدم و از احوال پرسيشان روحيه و جان تازه ايى گرفتم. استوار بودند و نترس . شايد به خاطر همين باشد كه بعد اين همه سال ادمى را كه براى دقايقى براى اولين بار ديدم صورت و نامش در ذهنم حك شده گويى كه همين ديروز بود. نهايتا از كانال پاى در جاده شهادت نهادند. تنها چند دقيقه بعد از خارج شدن ازكانال يكى از ان دو نفر برگشت مرتب مي گفت: كمك كنيد مهندس تركش خورده! من و يدالله فهندژ بلند شديم بريم كمك. حاجى سجادى فرياد زد زود برگرديد. با اون مرد رفتيم خيلى نگران بود. تا برسيم گفت ايشون اقاى مهندس بهجت حقيقى رئيس محيط زيست استان فارس است! فهميدم با مرد بزرگى طرفيم مردى كه توانسته قيد رياست يك أداره عريض و طويل با همه جذابيتش رو بزنه، دور پست و مديريت پول و قدرت رو خط بكشه بياد وسط دود و اتش و خون سر بلند بشه برا هميشه. تو تاريخ مردمى كه حاضر نشدن يه وجب از خاكشون رو تسليم يك هرزه مريض كنند شايد امروز بيشتر كار اين مرد به چشم مياد. مهندس رو به كنار جاده اورديم تا ماشين هاى عبورى ببرنش كارى از دستمون ساخته نبود. شديدا زخمى بود اون و همراهشو به خدا سپرديم و برگشتيم داخل كانال…
در وصیتش نوشته بود:خدایا به بزرگی ات قسم، در مقابل شهدا خجالت می کشم.فقط دلم می خواهد به من هم فرصت بدهی این جان ناقابل را در راه تو بدهم. هر چند که لایق نیستم و از بارگاه عرش تو بعید نیست که به این بنده نیز نظری بکنی!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔲▪️ 🔲▪️ 🇮🇷🏴 ما به شهیدانمان، از پیش، اکنون، در پیشگاهشان اظهار تذلل، تواضع، بر آنها اشک می ریزیم، خاکشان را می بوسیم؛ عکسشان را می بوسیم؛ خاکشان را گرامی می داریم؛ چرا؟ در راه این هدف شهید شدند؛ در راه احیای این حقیقت شهید شدند؛ نامشان زنده است؛ آنها ضرر نکردند. عزیزان من قرآن فرمود چه؟ « و ما عندالله باق » باقی است. آنها ضرر نکردند. برای آنها « روحٌ و ریحانٌ و جنّة نعیم » برای آنها « و لا تحسبنّ الّذین قُتِلوا في سبیل الله أمواتاً بل أحیاءٌ عند ربّهم یُرزَقون » آنهم یُرزقونی که خدا میزبانشان است. آنهم یرزقونی که خدا میزبانشان است. آنها ضرر نکردند. ما در معرض خطریم. ________________________________
Narimani-Shab 11 Moharam1398-008 (1).mp3
6.27M
🎼 دلم آشوب ِ؛ چقد حس وحال روضه های تو خوبِ... ❣ رزق معنوی💫 التماس دعا🙏
حاج حسین یکتا: جلسات شهدا آسمانی است و کارت دعوت شهدا به دل است و از ما یک پیمان و عهد می‌گیرند که پای امام زمان(عج) بایستیم، عالم دیگر خبری نیست همه چیز در نایبش خلاصه می‌شود برای آماده‌سازی امام منتظر و باید همه آماده باشیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مراقبت های چله بیست و سوم 👇👇👇 💫🌟هدیه اعمال خیرمان از طرف شهید روز به بقیه الله الاعظم عج 🌟💫 ✅ 1_ رفتن به زیارتگاه ها حداقل درهفته 2 الی 3 بار ✅ 2_ مراقبت به سوره مبارکه فتح ✅ 3_ مراقبت به سوره حجرات
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
مراقبت های چله بیست و سوم 👇👇👇 💫🌟هدیه اعمال خیرمان از طرف شهید روز به بقیه الله الاعظم عج 🌟💫 ✅ 1
سلام علیکم💐 پانزدهمین روز از چله 🌟 بیست و سوم🌟 مهمان سفره شهید 🌷 محمد حسن قاسمی طوسی 🌷 هستیم.
🔸 فرمانده‌ای که از شلوغی مراسم تشییعش می‌ترسید ... ادامه👇👇 🔸 فرمانده‌ای که از شلوغی مراسم تشییعش می‌ترسید ... یڪ روز بعد از پایان عملیات والفجر۸ تویوتا را روشن کرد و به سمت آبادان حرکت کردیم. حالش آشفته بود تا به حال اینگونه او را ندیده‌ بودم، یک به یک شهدا را یاد می‌کرد و برایشان گریه می‌کرد، گفتم حالا چرا اینقدر ناراحتی گفت: «بیشتر برای زمان بعداز شهادتم ناراحتم» متوجه حرفش نشدم با تعجب گفتم: بعداز شهادت که ناراحتی نداره ! گفت: « برای ما داره از آنجایی که من فرمانده بودم، مردم و مسئولین مرا می‌شناسند. ناراحتم و می‌ترسم از آن روزی که وقتی شهید بشوم، تشییع جنازه‌ام شلوغ شود، مسئولین بیایند، برایم تبلیغات ڪنند. کل استان اعلامیه پخش کنند. این است که برای بعداز شهـادتم هم ناراحتم ، من خودم را شرمنده شهدایی که واقعاً زحمت کشیدند و نامی از آنها نیست می‌دانم. با این اعتقادی که داشت، خدا به او عنایت کرد و بعد از شهادتش، مفقود ماند و تشییع نشد. مدتها از زمان شهادتش گذشت تا اینکه در سال ۱۳۷۴بهمراه هفتاد و چند تن از شهدای مازندران تشییع شد. ✍ راوی: همرزم شهید ۲۵کربلا ۸ ـــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ
عملیاتی که بامداد 18 فروردین‌ماه سال 1366 با نام کربلای 8 و با رمز مقدس "یا صاحب الزمان(عج)" آغاز شد، دو قرارگاه عملیاتی با نیرویی برابر با 30 گردان از دو محور وارد عمل شدند و به رغم شکستن خطوط دشمن، نتوانستند موقعیت جدید را تثبیت کنند. در این عملیات، دشمن با نگرانی از پیشروی رزمندگان در شرق بصره، با حداکثر توان شیمیایی(گاز سیانور) و آتش توپخانه به همراه پاتک‌های سنگین، نیروهای خودی را مجبور به عقب‌نشینی کرد. در این عملیات عده زیادی از رزمندگان اسلام به شهادت رسیدند. یکی از شهدای شاخص این عملیات سردار شهید محمدحسن طوسی است. شهید طوسی در سال 1337 روستای طوسکلا از توابع شهرستان نکا متولد شد. زندگی او سراسر مبارزه و جهاد در راه خدا بود و در نهایت قائم مقام لشکر25 کربلا شد و در عملیات کربلای8 که در فروردین 66 اتفاق افتاد، با شهادتش جاودانه شد
هنوز چند وقتی از ازدواجش نگذشته بود که موقع خدمت سربازی اش فرا رسید. اصلا رضایت نمی داد به سربازی برود. اما محمد حسن می گفت: من به طاغوت خدمت نمی کنم . تا این که چندمین مرحله از پاسگاه ژاندارمری، امنیه آمدند. که پسرم مجبور شد به خدمت سربازی اعزام شود. او را به پادگان آموزشی در بیرجند بردند. هنوز چند روز از اعزامش نگذشته بود که دیدم به خانه برگشته است. زمزمه اعتراض بر علیه شاه بالا گرفته بود. محمد حسن یک رادیوی کوچک خرید. اخبار فارسی را از کشورهای دیگری گرفت و آن را به دیگران منتقل می‌کرد تا این که مبارزات علنی شد و محمدحسن جزء کسانی شد که بصورت منسجم بر علیه شاه تظاهرات را سازماندهی و ساماندهی می کردند. محمد حسن در آستانه ورود حضرت امام خمینی(ره) به وطن عازم تهران شد و می گفت : حضرت امام می خواهند بیایند گاردی های شاه اعلام کرده اند که نمی گذارند امام خمینی بیاید. ما می‌خواهیم برای حفاظت جان امام و همراهانش به تهران برویم. بالاخره پول فراهم کردیم ایشان و دوستان شان به تهران رفتند که پس از دیدار با امام به مازندران برگشتند.
محمدحسن طوسی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در کمیته انقلاب اسلامی شهرستان نکا و با همراهی تعداد از روحانیون سرشناس اقدام به حفاظت از شهر و مردم آن کرد تا این که بعد از مدت کوتاهی ، در مرداد 1358 به سپاه پاسدران انقلاب اسلامی پیوست. در همین زمان با اوجگیری درگیری ضد انقلاب در گنبد، به شهرستان گنبد اعزام شد و پس از آرامش در این شهر به کردستان رفت. در آن جا با شهید و الامقام جاوید الاثر متوسلیان آشنا شد. در سال 1359 بود که فرمانده عملیات سپاه ساری شد. همزمان در سپاه ساری فرماندهی «گروه شهید» را پذیرفت. در برقراری امنیت در جنگل‌های آمل، سوادکوه، ساری، گرگان و جنگل‌های گیلان شجاعت به خرج داد. در همین زمان به فرماندهی طرح و عملیات سپاه منطقه سه گیلان و مازندران منصوب شد.
همزمان و در زمستان سال 1360 بعد از پایان یافتن غائله ضد انقلاب در آمل به تیپ 31 عاشورا اعزام می‌شود. در اطلاعات و عملیات تیپ با دوستش شهید حسین اکبری دنگسرکی بارها و بارها برای شناسایی به قلب دشمن می‌زند. در همین مرحله بود که افق جدیدی در مقابلش باز می‌شود و او با غلامحسین افشردی معروف به حسن باقری آشنا می‌شود. آشنایی محمد حسن طوسی و غلامحسین افشردی تنگاتنگ می شود. محمد حسن طوسی بعد از شرکت در عملیات‌های فتح المبین و بیت المقدس که در فروردین و خرداد سال 1361 انجام شد به مازندران برگشت. در همین زمان جانشین قرارگاه حضرت ابوالفضل که کار اعزام نیروی رزمی و پشتیبانی به جبهه‌ها را در مازندران به عهده داشت، شد. تا این که در سال 1362  به لشکر 25 کربلا پیوست و به عنوان معاون اطلاعات و عملیات لشکر 25 کربلا منصوب گردید. محمدحسن طوسی عملیات والفجر 6 را نیز تجربه کرد. در همین عملیات بود که برادرش محمدابراهیم طوسی به شهادت رسید. بدن محمدابراهیم طوسی بعد از 13 سال کشف و به وطنش عودت داده شد
در عملیات والفجر 8 و ادامه ی آن که به جنگ 78 روزه فاو معروف است، محمد حسن طوسی مجروح شد و به حالت اغما فرو رفت. بعد از عملیات والفجر 8، در عملیات کربلای یک، آزاد سازی مهران، کربلای4، کربلای5 را هم شرکت داشت. در فروردین سال 66  بار دیگر محمد حسن طوسی به شلمچه رفت و در حالی که  مسئولیت جانشینی فرماندهی لشکر 25 کربلا را بر عهده  داشت با تنی خسته و مجروح در دشت تفتیده شلمچه و در مورخه 19/1/1366 در سن 29 سالگی برای همیشه و با اصابت ترکش‌های خمپاره 60 م.م عراقی‌ها و در حالی که لحظاتی بیش به ظهر نمانده بود به فیض شهادت نائل شد. آن گونه که خود خواسته بود، ابتدا به گمنامی رسید. مدت‌ها از زمان شهادتش گذشت، آن چیزی که دوست داشت، اتفاق افتاد و دوستان شهیدش در واحد اطلاعات و عملیات شناسایی شدند و از آن‌ها تجلیل شد تا اینکه بعد از 8 سال در سال 1374 پیکر پاک سرلشکر دلیر اسلام شهید محمدحسن طوسی به همراه هفتاد و چند تن از شهدای مازندران تشییع شد.