📝روایتی داستانی برای لحظه ثبت این تصویر:
آقایون فرمانده دل بدید دیگه
یه عکسِ ها!
برادر همت دقت کن برادر
_من حواسم هست هادی منو میخندونه
برادر خرازی دل بده حواست کجاست؟
_احمد متوسلیانم تو عکس بود خوب بودا, صبر میکردیم یِکم
ایشالا عکس بعدی
برادر رشید بیا تو کادر آقا جان
_باشه باشه
برادرا اون پایین دل بدید بعدا میشه بحث کرد
_باشه آقا شما عکستو بگیر
جونم حاج احمد کاظمی با این لبخند، بقیه هم مثل شما دل داده بودن الان عکسو گرفته بودیم
_عزیزی؛ اینا جنبه ندارن بگیر شما [خنده]
بردار باقری لبخند بزن آقا عکسهها..
_اقا بگیر عکستو کار داریم عملیات رو زمینه
مهدی باکری:
_آقا برای تلوزیونِ یا رادیو؟! [خنده جمع]
شما امر کن حاج مهدی
_میذاشتیم حمیدم میومد تو راه بود... میگیریم بازم حاجی میگیریم
آقا گرفتما, برادر محسن, برادر صفوی و...
یک
دو
سه
📷 عکس یادگاری فرماندهان
سال ۱۳۶۲ قبل از عملیات خیبر
هدایت شده از مهندسی ذهن استاد نیلچی زاده
آیت الله بهجت:
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود:
منشاء همه گرفتاریهای شما گناه و درمان همه دردها و گرفتاریهای شما استغفار است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ درخواست جانسوز شیخ حسین انصاریان: آی مردم نذارید رو تخت بیمارستان بمیرم 😭
🚩 مخاطبین محترم برای شفا و سلامتی دلباختهی اهل بیت شیخ حسین انصاریان
حمد شفا قرائت کنید
هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
#مراقبتهای_چله_بیست_پنجم👇👇👇👇
✅ 1- زیارت عاشورای غیر معروفه به نیابت از بقیه الله الاعظم عج
✅ 2- تلاوت سوره والفجر هدیه به اباعبدالله الحسین علیه السلام
✅ 3- هر روز 100 مرتبه سوره توحید هدیه به شهدایی که از شهدای کربلا معرفی می شوند
✅ 4-یکبار در طول این چله خواندن نماز امام حسین علیه السلام
#مراقبه_عملی👇
✅5- تاکید و انس معنوی عمیق بیشتربه حجاب فاطمی ،وتاسی به حضرت زینب سلام الله علیها
همان چیزی که خواسته و وصیت همه ی شهدای مابود.
سلام علیکم
پانزدهمین روز از چله✨ بیست و پنجم ✨ از اصحاب الحسین سر سفره شهیدان
💫 حجاج بن مسروق جعفی ، و ابو عمرونهشلی 💫 هستیم.
وى از اصحاب اميرالمؤمنين على(عليه السلام) و ساكن كوفه بود، هنگامى كه شنيد امام حسین(عليه السلام) به سوى كربلا در حركت است، خود به استقبال امام از كوفه خارج شد و در بين راه به آن حضرت ملحق شد.
روزى كه لشكر حرّ در مقابل امام(عليه السلام) درآمد، هنگام ظهر به امر امام اذان گفت.
در «قصر بنى مقاتل» ـ يكى از منازل بين راه كربلا ـ وى به امر امام(عليه السلام) «عبيدالله بن حرّ جعفى» را به اردوى امام دعوت كرد ولى عبيدالله نپذيرفت.
روز عاشورا چون تنور جنگ داغ شد وى با اجازه امام(عليه السلام) به ميدان رفت و پس از مدتى مبارزه در حالى كه چهره اش غرق خون شده بود به سوى آن حضرت برگشت و اين رجز را خواند:
«فَدَتْكَ نَفْسي هادياً مَهْدِيّاً * اَلْيَوْمَ أَلْقى جَدَّكَ النَّبيَّا
ثُمَّ أَباكَ ذَا النَّدى عَلِيّاً * ذَاكَ الَّذي نَعْرِفُهُ الوَصِيّا»
(جانم به قربان تو اى هدايت گرِ هدايت شده، امروز جدّت پيامبر را ملاقات خواهم كرد. سپس پدرت على، آن صاحب فضل و احسان را، همان كسى كه او را وصىّ پيامبر مى شناسيم).
آنگاه امام(عليه السلام) به او فرمود: «نَعَمْ وَأَنَا أَلْقاهُما عَلى أَثَرِكَ»؛ (آرى، من هم آن دو بزرگوار را پس از تو ملاقات خواهم كرد).
او به ميدان بازگشت و پس از نبردى سنگين به افتخار شهادت نايل آمد.
ابو عمرو نهشلی "خثعمی"
از شهدای کربلاست که به قولی در حمله اول و به قولی در نبرد تن به تن شهید شد . از شخصیت های کوفه و مردی متهجد و شب زنده دار بود.
مهران که از غلامان بنیکاهل است گفته: من در کربلا در کنار امام حسین علیه السلام خود شاهد بودم که مردی وارد میدان شد و درگیری بسیار سختی داشت. او چون صاعقهای شرربار به هر طرف میتاخت، به گونهای که هیچ کس را تاب برابری با او نبود؛ چرا که او به هر گروه که حملهور میشد، آن بخش از سپاه را پاره میکرد. سپس به خدمت امام بازگشت و عرض کرد:
تو را بشارت، ای پسر احمد که به هدایت رشد یافتهای، به باغ فردوس پر میکشی و در آن بالا میروی.
پس از آن پرسیدم: این کیست؟ گفتند: ابوعمره نهشلی است. پس «عامر بن نهشل» با او درگیر شد و او را کشت و سرش را از بدن جدا ساخت