چله ی سلامت چله ی ۲۸.m4a
11.82M
مراقبت های چله 👆
#استاد_نیلچی_زاده
#چله_سلامت_بوقت_اذان
✅ بعداز اذان صبح 👈 تلاوت سوره فجر از طرف شهید آنروز هدیه به روح مطهر امام خمینی (رحمت الله علیه ) و صلوات خاصه حضرت زهرا سلام الله علیها
✅ بعداز اذان ظهر 👈خواندن دعای نور حضرت زهرا سلاماللهعلیها
✅ بعداز اذان مغرب👈 تلاوت سوره حجرات از طرف ائمه روز هدیه به امام زمان عج
و روز جمعه از طرف بقیه الله الاعظم عج هدیه شود به به روح مطهر پیامبر ختمی مرتبه
✅ مناجات مسجد کوفه امیرالمؤمنین علیه السلام در هر ساعت از شبانه روزکه می توانید.
# مراقبت _ عملی👇
✅ تبیین بخش هایی از توحید مفضل
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
#چله_سلامت_بوقت_اذان ✅ بعداز اذان صبح 👈 تلاوت سوره فجر از طرف شهید آنروز هدیه به روح مطهر امام خمی
سومین روز از 🌟💫چله ( بیست و هشتم ) 🌟💫 مهمان سفره بانوی جانباز شهید🌷 سیده مریم امجد🌷 هستیم.
زنانی که با صلابت و گامهای استوار دوشادوش مردان جنگیدند؛ گاهی امدادگر، گاهی رزمنده، گاهی مادر رزمنده و همسر رزمنده و گاهی مادر و همسر شهید و حتی خود نیز مجروح، شهید و اسیر شدهاند.
«سیده مریم امجد» از جمله زنانی است که خود در تمام صحنههای نبرد حق علیه باطل حضور داشته و پس از تحمل سالها درد جانبازی به فیض شهادت نایل آمده است.
سيده مريم امجد زنجاني يكي از بانوان رزمنده دوران دفاع مقدس بود و از زنان مبارز خرمشهري بود كه در 34 روز مقاومت شهري حضوري فعال داشت.
آن روزها مريم 17 ساله بود و هم پاي برادران رزمنده در برابر هجوم دشمن بعثي ايستاد. اين شير زن مبارز در سطح شهر حركت مي كرد و به تقويت روحيه مردم مدافع مي پرداخت.
پس از اشغال شهر به مبارزاتش ادامه داد و در بيمارستان طالقاني آبادان به امر مداواي رزمندگان مجروح همت گمارد. پس از آزاد سازي خرمشهر همراه ساير خواهران و برادران همرزمش به پابوس شهر شتافت و ياد تك تك شهيدان را زنده داشت.
فريبا طالش پور در سال 1381 خاطرات مريم امجدزنجاني را پس از 7 ساعت مصاحبه، تدوين و در قالب كتاب «پوتين هاي مريم» توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رساند.
مريم پس از سال ها زندگاني سراسر شور و حماسه و تحمل سردردهاي شديد كه عوارض روزهاي رزمش بود در روز چهارشنبه 6 مهر ماه سال 90 به ديدار معبودش شتافت. يادش گرامي و مرامش اسوه بانوان ايران اسلامي باد
مریم امجد» در اکثر درگیریهای خرمشهر حضور داشت. کار تا جایی پیش میرود که شهید «حجت الاسلام شریف قنونی» به مریم میگوید: من صلاح نمیدانم شما به عنوان یک خانم، در درگیریهای مستقیم با عراقیها حضور داشته باشید و مریم در جواب میگوید: «دشمن به مملکت ما تعدی کرده و شهر مرا اشغال کرده است؛ من برای مملکت خود مبارزه میکنم.»، ولی مریم میماند و میجنگد و شاهد بسیاری از صحنههای جنگ از جمله صحنه به شهادت رسیدن این شیخ بوده است.
همسر شهید می گوید :
سیده مریم برای من نقل میکرد: شیخ شریف را عراقیها دستگیر کردند، وی را کتک میزدنند؛ ولی دست از حمایت از انقلاب و امام خمینی (ره) برنمی داشت و عراقیها با سرنیزه به جانش میافتند و بدن وی را قطعه قطعه میکنند و چشمهای وی را در میآورند و عراقیها میگویند: «ما یک خمینی را کشتیم». این ماجرای تلخ و ناگوار همیشه در ذهن وی باقی مانده بود؛ اما ندای انقلابی این روحانی مبارز را هرگز فراموش نمیکرد
همسر شهید 👇 👇
من و مریم از سال ۶۰ تا ۶۳ با هم رزمنده بودیم. مدتی در آبادان و پس از طی مدت زمانی در اهواز مستقر شدیم. من به عنوان رزمنده در خط مقدم در جبهه حاضر بودم، ولی خانم امجد به دلیل عارضه شیمیایی در دیگر مناطق جبهه حضور پیدا میکرد. «سیده مریم امجد» به دلیل موج انفجار و شیمیایی که عراق در منطقه انجام داده بود، شیمیایی شده بود. این مساله نیز به دلیل بمبارانهایی که در «آبادان»، «خرمشهر»، «جوفیر» صورت گرفته بود و مراقبت از مجروحانی که در بحبوحه جنگ مجروح شده بودند، بیشتر دچار این عوارض شده بود. به همین دلیل نمیتوان تاریخ مشخصی را برای جانبازی مریم نام برد که بگوییم وی در این زمان دچار موج گرفتگی یا عارضه شیمیایی شده است.