8.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴🎥 مریلا زارعی: اشتباه یک فرد یا یک مسئول را به پای یک سیستم نگذاریم
بازیگر نقش همسر شهید رضایی نژاد در فیلم «هناس»:
🔹 مسئولیت ما این است که چشممان را به روی حوادثی شبیه به ماجرای فیلم هناس نبندیم. منصف باشیم و اگر مسئولی در کشور در تدابیر خود دچار خلل میشود و اشتباه میکند به قیمت کل سیستم نگذاریم و یادمان نرود که آدمهایی به خاطر ما رفته اند و خون داده اند.
خبر درگذشت خانم یامامورا صحت ندارد
موسسه رهیافتگان در تماس با خانواده این اسطوره ملی از کذب بودن خبر مطمئن شد
🌐 @rahyafte_com
هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
#مراقبتهای_چله_سی_و_سوم 👇👇
✅ سرکشی و رسیدگی به خانوادههای شهدا
✅ اهتمام و ترویج فرهنگ شهدایی (وصیتنامه، عکس و رسم شهید )
✅ مراقبه به تلاوت سورههاى یس و حجرات (هدیه به پدر و مادران شهدا )
✅ مراقبه ویژه به خواندن زیارت آل یس و دعای بعدش از طرف شهید به پدر و مادر شهید و بخواهیم دعا کنند برای سلامتی مقام عظمای ولایت.
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
#مراقبتهای_چله_سی_و_سوم 👇👇 ✅ سرکشی و رسیدگی به خانوادههای شهدا ✅ اهتمام و ترویج فرهنگ شهدایی (و
سلام برشما خوبان
سی و ششمین روز از چله 🌾 🍃 سی وسوم 🍃 🌾
مهمان سفره شهید 🌷حمیدرضا پورزرگری 🌷 هستیم.
شهید حمیدرضا پورزرگری از شهدای قرآنی است که با حضور در جلسات مختلف از جمله جلسه استاد سیدمحسن موسوی بلده در محضر قرآن شاگردی میکرد و هنوز هم در این جلسه قرآن یاد و خاطره شهید پورزرگری را زنده نگه داشتهاند. او برادر محمدرضا پورزرگری قاری بینالمللی قرآن کریم است که در سالهای نوجوانی با هم راه قرآن کریم را در پیش گرفتند.
از همان سالهای آغاز جنگ دغدغه دفاع از کشور را داشت و از آنجایی که به دلیل سن کم امکان حضورش در جبهه فراهم نبود، اما به عنوان بسیجی در زمینه جمعآوری کمک برای رزمندگان فعالیت میکرد؛ تا اینکه سال ۱۳۶۷ به محض اینکه ۱۶ سالش تمام شد، عزم رفتن به میدان کرد. در منطقه به عنوان مسئول تدارکات به رزمندگان خدمت میکرد و همین را بزرگترین افتخار میدانست.
اگر بتوانم یک لیوان آب هم به دست رزمندهای بدهم، برای من کافی است
مادرش درباره حضور حمیدرضا در منطقه میگوید: در سالهای جنگ، مدام به فکر رفتن به منطقه بود؛ تا اینکه بالاخره توانست اعزام شود. هنگامی که در اولین مرخصی به منزل آمد به او گفتم: پسرم! کافی است؛ دیگر به جبهه نرو، اما حمیدرضا در پاسخ من گفت: مادر جان! اگر بتوانم یک لیوان آب هم به دست رزمندهای بدهم، برای من کافی است. پس اجازه بده بروم.
محمدرضا پورزرگری برادر شهید حمیدرضا پورزرگری درباره برادر شهیدش میگوید: حمیدرضا نوجوانی پرشور، مذهبی و فعال در مسجد و هیأت بود. ما صبحهای جمعه با هم به جلسه دارالتحفیظ استاد «سیدمحسن موسوی بلده» میرفتیم.