eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
9هزار ویدیو
238 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
ادب شهید در برابر پدر  سال 64 بود که به هواي ديدار رضا راهي جبهه شدم و مدتي مهمان رضا بودم. روزي به پيشنهاد رضا براي ديدار از خط رفتيم. آنجا رضا مشغول صحبت بود که من به سمت تانکر آب رفتم تا آبي بنوشم. ناگهان رضا تا مرا ديد به سمتم دويد و ليوان را از دستم در آورد. فکر کردم شايد ليوان آلوده است که اين چنين با عجله آن را از دستم در آورد. اما ديدم رضا سريع رفت و همان ليوان را آب کرد و به دست من داد. با تعجب در حالي که آب را که مز مزه مي کردم، علت کارش را پرسيدم. خنديد و با شرم گفت: « من تنها به وظيفه خودم عمل کردم!» لذت بردم از اين همه ادب اين پسر، که حتي حاضر نبود پدرش در جايي که او هست خودش يک ليوان آب بردارد، وقتي مي خواست مرا خطاب کند، حتماً کلمه شما را به کار مي برد.
طلبِ رضا در رسیدن به شهادت چنان بود که حتی هنگام خواستگاری، از همسرش قول صبر کردن موقع شهادت خود را می‌گیرد. در یکی از سفرها که از مشهد برگشته بود به همسر خود می‌گوید: «در حرم امام رضا علیه‌السلام برای شما و تنهایی بعد از من گریه کردم، و تو و زهرا را به آقا امام ‌رضا سپردم». در آخرین سفری که رضا به خانه آمد، شب بود، دیدم زهرا را جلوی خود گذاشته و می‌گوید: «بابا باید برود و دختر باید غمخوار مادر باشد». همسر ایشان می‌گوید: «این اواخر، رضا در سکوتی پرمعنا فرو رفته بود. چهره‌اش بسیار نورانی شده بود و شبِ آخر حال عجیبی داشت. به پدر گفته بود بابا من این‌بار از امام ‌رضا علیه‌السلام اجازه گرفته‌ام! پدر گفت اجازۀ چه؟ با شرم گفت: شهادت».
زمان شهادت شهید رضا پورخسروانی کم‌کم فجر صبح طالع شد و رضا پورخسروانی، همانند اولین اعزامش به جبهه که آرپی‌جی‌زن بود؛ آرپی‌جی به دوش گرفته، حرکت کرد و با سلاح خود لرزه بر دل دشمنان می‌انداخت؛ اما وقتی‌که دید دشمن زمین‌گیر شده و باید او را از پای درآورد با فریاد اللّه اکبر بلند شد و بدون سلاح بسیجی‌ها را تشویق به حرکت کرد و مثل پروانه‌ای در جمع عشّاق پرکشید و رفت و غزلی را که همیشه بر زبان داشت در عمل فریاد زد: وقتِ آن آمد که من عریان شوم نقش بگذارم سراسر جان شوم مستانه حرکت می‌کرد تا او را به رگبار تیر بستند. با جسمی زخمی خود را جمع کرد و باز دوستان را تشویق به حرکت کرد؛ اما لحظۀ وصال نزیک شده بود، توان از جسمش رفته بود. کم‌کم بر روی خاک افتاد. آرام دست راستش را به حالت ادب روی سینه گذاشت و سر را به سوی قبله چرخاند؛ شاید این همان لحظه‌ای بود که در وصیت‌نامه‌اش آروزی آن را کرده بود. «چه شیرین است لقای دوست به هنگام گذشتن از تن ناقابل خویش؛ سرم در دامن مولا و بی‌ریا رفتن.» رضا، با ادب و احترام به محضر حضرت ‌حق شرفیاب شد. حتّی هنگامی‌که جنازۀ او را در قبر گذاشتند دست راست به‌روی سینه داشت و این مزد یک عمر ادب کردن بود که هر شب دست به سینه به مولای بی‌سر سلام می‌داد.
فرازی ( از وصيت شهيد): خداوندا؛ اگرچه در طول اين عمر زود گذر نتوانستم عبد خوبي براي تو باشم و صورتي ننگين و شنيع و پست خويش در پيش رويم مجسم است، اما با همه اين حالات رذيله و خبيثه، هميشه در گوشه اي از اين قلب چرکين و سياهم، پرتويي از نور وجودت جلوه گر بوده و باعث آن شد که از کرده خويش پشيمانم سازد و خودم را در برابر ذات کبريائيت شرمنده، مضطر و مستغفر ببينم! مهربانا؛ ترس از اعمال خويش دارم و ندارم ترسي از کردار تو چون چيزي جز مهر و محبت و بزرگي و گذشت از تو نديديم. هميشه و همه جا خود را جويبار نکبت ديدم و تو را درياي رحمت. خداوندا به حق رحمت دريايي ات از سر اين جويبار نکبت ديده بگذر! معبودا؛ دانم که مي بخشي خطاهاي مرا، ترس من از اين است که با حق الناس چه کنم؟ فقط اين را مي دانم که تواي نافذ بر قلوب همه. به ذات کبريائيت قسمت مي دهم اي مقلب القلوب که قلب هاي انس و جن را نسبت به اين حقير رئوف و مهربان گرداني و مي دانم که بر هيچ کس حقي ندارم اما اگر حقي از من بر گردن کسي است حلال نمودم به اين اميد که پشت خم شده از معاصيم راست شود و سرافکنده پيش تو نيايم. يارب؛ اگر بدانم که با رسيدن به درجه رفيع شهادت فقط به اين منظور خواهم رسيد که از بار سنگين حق الله و حق الناس رهايي يابم، عاشقانه به سويت پر مي گشايم. اگر بدانم با جدا شدن سر از پيکرم و دو دست از تنم و دو پا از پيکرم و پاره پاره شدن سينه و جگرم مي توانم در جوار رحمتت جاي گيرم، پروانه وار و عاشق گونه گرد شمع شهادت مي گردم و آتش داغش را با تمام وجود به آغوش مي کشم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹میگن وسط یه عملیات، یهو دیدن حاج قاسم دارن میرن..! گفتن: حاجی کجا میری؟! ماموریت داریم! حاج قاسم فرمودن: ماموریتی مهم تر از نماز نداریم..! ⬅️ پیرو حاج قاسم بودن به این هست که ببینیم حاج قاسم چیکار کرد که حاج قاسم شد!
Donyaaye-Delgeer.mp3
17.28M
°🖤|•• { 🎙‌} . . العجل قرار دل بیقرارم😭 . . نفسا به شماره افتاد داره منتظرت میمیره 💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️افتخار زن مسلمان ورزشکار به چیست؟ افتخار فقط این نیست که سرود ملی مان را بخوانند؛البته این افتخار است، اما بالاتر از این افتخار، این است که مثلاً آن قهرمان خانم بیاید روی سکوی قهرمانی با چادر بایستد. این از آن پرچم که میرود بالا مهمتر است؛ این نشان دهنده روحیه قوی ایرانی مسلمان است. 🔹رهبر معظم انقلاب
25.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 صلوات ضراب اصفهانی🌼 این صلوات از ناحیه حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف واروحناه فداه روایت شده و حتی اگر تعقیب روز جمعه را به جهت عذر نتوانستی بخوانی،هرگزاین صلوات را ترک نکن به جهت امری که خداوند متعال مارا به آن آگاه نموده است. 🌸به قصد فرج حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف عصر روز جمعه صلوات ضراب اصفهانی را قرائت می کنیم. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 📚 یکی از منابع آن مصباح المجتهد طوسی رحمه الله علیه است. پیوند معنوی با ساحت مقدس مهدوی /ص۱۶۸
🥀🍃 و ‏ اش را داد تا ما داشته باشیم...