بیست و ششمین روز از چله 🍃🌷سی و پنجم (#شهداء_بصیرت_ظهور_حجاب )🍃🌷
مهمان سفره
شهید 🥀 دارا کهنه پوش 🥀هستیم.
بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَت؟!😔
🔴 یادگاری روی پیکر دارا کهنه پوشی با سیگار!
«همه ی بدن #دارا_کهنه_پوشی ۱۸ ساله را با سیگار سوزاندند و سرش را با موزائیک بریدند ، به تنش سر نیزه فرو کردند و روی کاشی ها کشیدند»
#مصطفی_چمران به عنوان یکی از اعضای هیئت اعزامی به #مریوان ، واقعه ۲۳ تیرماه را این چنین توصیف کرده است: در شهر مریوان ۲۵ #پاسدار کُرد محلی زندگی می کردند که اهل مریوان بودند و در مریوان خانه داشتند و تنها گناه آنها این بود که به #انقلاب_اسلامی_ایران معتقد بودند و نمی خواستند از #احزاب_چپ متابعت کنند. در تاریخ ۲۳ تیرماه ۵۸ ، صدها نفر از مسلحین احزاب چپ وارد مریوان شدند و #پاسداران را محاصره کردند و نیمی از آنها را کشتند و بقیه را مجروح کردند. یکی از مجروحان پاسدار را با موزائیک سر بریده بودند و پیکر او را روی سنگفرشها و اطاقها کشیده بودند و نواری پهن از #خون او همه جا را گلگون کرده بود آنها دهان پاسداران را با #نارنجک منفجر کرده و ریشهای آنها را سوزانده بودند».
#پاینده_باد_نظام_مقدس_جمهوری_اسلامی_ایران
#لبیک_یا_خامنه_ای #امنیت_اتفاقی_نیست #شادی_روح_شهدا_صلوات #حزب_کومله_کردستان
شهيد دارا كهنه پوشي شهيدي از خيل شهداي واقعه ي 23 تير ماه 1358 مريوان
دارا از خيل شهيداني است كه يك زندگي متفاوت با ديگران داشته است. در روز اول مهرماه سال 1340 در روستاي «حسن آوله» كه سايه فقر بر آن حكمفرما بود كودكي به دنيا آمد كه او را «دارا» نام نهادند، او در مدت عمر اندكش از نظر ايمان و ذخيرة اخروي داراترين و ثروتمندترين جوانان آن ديار شد، دارا تحت تربيت پدر و مادري مؤمن و متدين قرار داشت و بخاطر زندگي در يك خانوادة مذهبي قبل از رسيدن به سن مدرسه، قرآن را فرا گرفت و سپس راهي مدرسه شد و تا كلاس پنجم، در روستاي محل تولدش به تحصيل پرداخت، سپس براي ادامة تحصيل راهي شهرستان مريوان شد. دارا با آمدن به مريوان و قرارگرفتن در محيط بزرگتر، فرصت را غنيمت شمرد و در كنار مدرسه، در مساجد و مدارس علوم ديني نيز حضور يافت و نزد استادان، زانو زد و به تلمّذ علوم قرآني پرداخت.
به دليل اينكه خانوادهاش در روستا زندگي ميكردند، هر وقت كه به روستا ميرفت، از فرصت استفاده ميكرد و به آموزش جوانان روستا ميپرداخت وعظ و تذكير، برنامة هميشگي او بود. بسيار كم سن و سال بود اما اعتماد به نفس بالايي داشت، در جمع مردم روستا حضور پيدا ميكرد و بدون هيچ واهمهاي براي آنان سخنراني ميكرد و آنچه آموخته بود به ديگران ياد ميداد و آن را اداي وظيفه و عبادت ميدانست. تلاشهاي پيگير و خستگيناپذير او در زمينة هدايت و راهنمايي مردم، از او چهرهاي مردمي و مورد اعتماد ساخته بود كه عليرغم كمي سن، مردم سخنانش را به جان ميشنيدند و بكار ميبستند. در سال 57 كه حركتهاي آزاديخواهانة ملت قهرمان ايران شروع شد، دارا گمشدة خود را در وجود رهبر كبير انقلاب اسلامي يافت و پيروي از دستورهاي او را چون ساير فرائض ديني بر خود واجب شمرد و براي انجام دستور مقتدايش، هيچ درنگي را جايز نميشمرد و پيوسته در تلاش و كوشش بود، دارا با پيروزي انقلاب اسلامي، گويي تولدي دوباره يافت.
پدر گرامي شهيد در اين زمينه ميگويد: او يك پارچه نور و رحمت بود، هيچ وقت نمازش ترك نميشد، انس با قرآن و تلاوت مكرر آيات نوراني آن جزو لايتغيّر برنامة زندگي دارا بود. دارا حافظ و حامي محرومان و مستضعفان بود و مردم فقير منطقه، هميشه او را حامي و پشتيبان خود دانستند، داراي عزيز، علاوه بر تدريس قرآن و علوم اسلامي در كانون و مدرسة قرآن، هميشه جزو اولين كساني بود كه براي بحث رويارويي با گروهكهاي ملحد حاضر ميشد و بطلان عقيده و باور آنان را با دلايل محكم و استوار برملا ميكرد، تمام نظريهپردازان الحادي گروهكها در مقابلش به ستوه آمده بودند و هيچگاه نتوانستند در مقابل او سخني منطقي عرضه كنند هرجا دارا حضور مييافت دشمن سپر ميانداخت و صحنه را ترك ميكرد.
دارا قلبي بسيار رئوف و مهربان داشت، خداوند او را جز براي خدمت به خلق نيافريده بود. مدام در فكر خدمت به مردم محروم و مستضعف بود. يك روز پيراهني براي او خريدم به خانه آوردم و بر تنش پوشاندم، خيلي خوشحال شد. بعد بيرون رفت وقتي برگشت متوجه شدم پيراهن نو را بر تن ندارد و همان پيراهن كهنة قبلي خود را پوشيده است، سئوال كردم چرا پيراهنت را درآوردهاي؟ گفت: بيرون كه رفتم، فقيري را ديدم كه چيزي بر تن نداشت، پيراهنم را به او بخشيدم
يك روز از مريوان به روستا آمد، غمگين و افسرده بود، علت را از او پرسيدم گفت: پدر جان! عدهاي آمدهاند ميخواهند پرچم كمونيست در اين منطقه برپا كنند و بساط بيديني و لااباليگري را بگسترانند، بايد به هر طريقي كه شده مانع آنها شويم، طولي نكشيد ديدم بلندگوي مسجد به صدا درآمد، دارا بود كه مردم را به مسجد فرا ميخواند، به دليل نفوذي كه در بين مردم داشت تعداد كثيري از مردم در مسجد جمع شدند دارا ماوقع را براي آنها شرح داد و يادآور شد كه اسلام در خطر است و اين وظيفة ماست كه مردانه به مقابله برخيزيم تا اينها جرأت طرح اين انديشهها را نداشته باشند. حالا هر كسي كه دلش براي اسلام ميتپد و نميخواهد شاهد افول انديشههاي پاك پيامبر بزرگوار اسلام باشد، آماده شود تا به شهر برويم و به مبارزة با آنها بپردازيم. عدة زيادي آماده شدند و ماموستاي روستا نيز قرآني به دست گرفت و جلو افتاد، صحنة زيبايي بود، همه حركت كرديم و در مكاني كه پرچم را نصب كرده بودند تجمع كرديم، به محض رسيدن، دارا رفت، پرچم را پايين كشيد و آن را پاره كرد، افراد گروهكها تهديد كردند كه ترا خواهيم كشت. دارا در كمال متانت و خونسردي گفت: شما هيچ كاري نميتوانيد انجام بدهيد، جان من در يد قدرت خداوند است و تا وقتي كه او اراده كند من زنده خواهم ماند و تا زندهام با شما مبارزه خواهم كرد. دارا پرچم لا اله الا الله را برافراشت بعد همه تكبيرگويان به روستا برگشتيم.
نحوة شهادتش نيز با يارانش تفاوت داشت، همرزماني كه در ركاب اين مجاهد في سبيلالله بودهاند ميگويند: در تمام مدتي كه در حلقة محاصره بوديم، دارا با روحية عالي كه داشت، كمترين هراسي به دل راه نداد و با رشادتي غير قابل توصيف جنگيد، وقتي كه فرمانده رشيد و فداكار، عبدالله طرطوسي، به شهادت رسيد دشمن توانست به داخل مقر نفوذ كند، جنگ تن به تن آغاز شد، دشمن با تمام توان تلاش كرد دارا را زنده دستگير كند، تا آنكه كيد و حيلة آنان به نتيجه رسيد و دارا پس از اينكه مهماتش تمام شد به اسارت درآمد، از آنجا كه گروهكها كينة فراواني از اين جوان نستوه به دل داشتند، تمام بدنش را با آتش سيگار سوزاندند و با سر نيزه، زخمهاي متعددي به بدنش وارد كردند و در نهايت پس از شكنجههاي وحشيانه، سرش را با موزائيك بريدند و از تن جدا كردند.
تمام افراد سپاه که در لحظه درگیری حضور داشتند تعدادشان کمتر از 20 نفر بود. تنها سلاحی که داشتند، همان سلاحهای انفرادی بود اما روحیه و ایمان رزمندگان بینظیر بود. با اینکه دشمن از هر طرف حمله میکرد بچهها خم به ابرو نمیآوردند و مردانه میجنگیدند. یکی از شاهدان واقعه میگوید: از طرف دشمن نارنجکی پرتاب شد. نارنجک در میان من و دارا به زمین افتاد. دارا بدون اینکه هول شود نارنجک را برداشت و دوباره به طرف دشمن پرتاب کرد. من از این همه شهامت و رشادت تعجب کردم. گفت: نترس خدا با ماست. چه بکشیم چه کشته شویم، پیروز میدان ما هستیم.
حلقه محاصره که لحظه به لحظه تنگتر میشود، تعدادی از پاسدارها شهید و تعدادی مجروح میشوند. دارا جزو معدود نیروهای سالم مانده بود. با تمام توان میجنگید و آنقدر جنگید که دیگر هیچ مهماتی برایش باقی نماند. او را دستگیر کردند و با آتش سیگار روی جسم مطهرش یادگاری نوشتند. بعد زنده زنده سرش را بریدند و کمی بعد تمامی بچههای پاسدار مریوانی را به شهادت رساندند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رحمت عظیم خدا در قیامت و به طمع افتادن شیطان!
استاد عالی
#لبیک_یا_خامنه_ای
#حجاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اینزنهاهستنکهمیتونن تا ۳نسلبعدخودشونروتغییربدن‼️
پشت پرده آشوبهای این روزها.....
📋''سند2030درگانـــــــــــدو"
هدایت شده از برنامه تلویزیونی سمت خدا
🔸️ اگر به هر دلیلی خسارتی به اموال دولتی زدهایم و یا خود را مدیون بیت المال میدانیم،
🔻 در تمام سال و در هر اندازه ای که بر عهده داریم به شماره کارت
6367 9570 6625 6285
( خزانه داری کل، درآمدهای متفرقه دولتی )
میتوانیم مبالغ مورد نظر را واریز کنیم.
🔹️ پرداخت دیون دولتی منحصر به زمان خاص و مبلغ خاصی نمیباشد.
🔹️ پرداخت دیون دولتی ترجیحا از طریق دستگاه خودپرداز انجام شود.
#اعمال
#دیون_دولتی
💠 @samtekhoda3
⭕️ دختر 9 ساله ای که #معلماخلاق شد
💎ملیکای9ساله که در بیمارستان بستری است در برگه جلوی در ورودی نوشته است :
" آقایان محترم لطفا قبل از ورود #یاالله بگویید چون باید #روسری سر کنم . من امانت دار #حجابحضرتفاطمهیزهرا سلاماللهعلیها هستم "