eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
9هزار ویدیو
238 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
اتفاق خیلی خوبیه که همسر شهید حججی ازدواج کرده و ازون قشنگ‌تر، رسانه‌ای شدن موضوع با نامه تبریک پدر
همسران شهدا حق زندگی دارند . . .امام خمینی:هم اکنون یک نصیحت مخلصانه و پدرانه به بانوانی که جوانند و همسران شان به لقاء الله پیوسته‌اند، می‌نمایم که از ازدواج، این سنت ارزنده الهی سر باز نزنند و با ازدواج خود یادگارهایی چون خود، مقاوم و ارزنده به جای گذارند و به وسوسه بعضی اشخاص بی توجه به صلاح‌ها و فسادها گوش فرا ندهند.  و نیز به پاسداران و سربازان و جوانان عزیز تذکر می‌دهم که ازدواج با این بانوان راغنیمت شمرده و با انتخاب همسرانی چنین ارزنده به زندگی شرافتمندانه خویش ادامه دهند. –روح الله الموسوی الخمینی
💢 🍃در جبهه گاهی به این نوع برمی‌خوردی که مثلا روی تانک واژگون شده و یا در گِل گیر کرده‌ی که در برابر رزمندگان ما زمین‌گیر شده بود و ڪارایی خود را از دست داده بود می‌نوشتند : 🌹اثرِ ذڪر؛ اثر اخلاص؛ اثر دعای امام‌ زمان (عج)، اثر توسل به اهل ‌بیت، اثر ذکر یازهرا (س)، اثر دعای پدر و مادر، اثر نماز شبِ حضرت امام ... ☘گاهی هم حدیثی یا آیاتی از می‌نوشتند که تذکر و تلنگری برای بچه‌ها بود مثل این آیه که ورد زبان رزمنده‌ها بود: 🌱"و ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللهَ رَمى" که معنی ‌اش می‌شود: تو تیر را نینداختی بلکه خدا انداخت. 🌿بچه‌‌ها روی این ایفای منهدم شده‌ی عراقی هم نوشته اند: 🌴آنها باور داشتند که اگر قرار هست یاری شوند باید به یاری‌کننده توجه کنند ... 🍃 🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به ایام شهادت بانو دوعالم زهرای مرضیه سلام الله علیه نزدیک می‌شویم مادر نروووووو 😭😭😭😭😭😭 فاطمیه کوهی هست به بلندای تاریخ جریانی هست که از سقیفه تا ظهور امام زمان عج جاری و ساریست فاطمیه گردنه های صعب العبور داره ... هرکی فاطمیه رو فهمید میتونه بگه یا صاحب الزمان من آماده ام برای ظهورت
هر شب پرونده اعمالمان را بگذاریم جلویمان، ببینیم آیا امام زمان امضا می کنند؟ بدون نقص بودیم؟ امروز چند عمل بد انجام دادیم؟ امروزت مورد رضایت امام زمانمان بوده؟ تا می توانیم جبران کنیم و الّا نخوابیم! این از ضروریات رشد یک سالک الی الله است. قبل از خواب اعمالمان را محاسبه کنیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ سلام علیکم سی و پنجمین روز از🌷چله دهم🌷 اعمال مستحبی امروزمان را به از بانوی شهید ❣عشرت اسکندری❣️ می کنیم محضر نورانی ☀️ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها☀️ و از حضرتش می نماییم تا با نگاه مادرانه خود ما را دعا نمایند .
شهید عشرت اسکندری در سال 1335 در یکی از روستاهای فیروزکوه به دنیا آمد. زندگیش در کمال سادگی و صفا شروع شد و به همین ترتیب نیز ادامه پیدا کرد. در جریان انقلاب شکوهمند مردم مسلمان ایران، با شور و شوق در کنار سایر زنان مسلمان، فعالانه شرکت داشت و زینب گونه فداکاری کرد و با حجاب خود که کوبده تر از هر سلاح دیگری است، مفاسد رژیم ستمشاهی را افشا و شعایر اسلامی را محترم می داشت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کنار همسرش در فعالیتهای اجتماعی حضوری فعال داشت و با شرکت در نماز جمعه پیوند مستحکم خود را با امت شهید پرور حفظ می نمود. مادری مهربان و دلسوز بود. چهار فرزند (مهدی دو ساله، منصوره چهارساله، معصومه شش ساله و محمدجواد هشت ساله) داشت که برای آنها معلمی ارزشمند بود و کانون خانواده اش از وجودش گرمی و حرارت می گرفت. او به تعالیم اسلام اعتقادی راسخ و به روحانیت متعهد و بخصوص حضرت امام (ره) علاقه ای خاص داشت. فاطمه گونه، کودکانش را پرورش می داد و در جامعه نیز زینب وار و مبلّغ پیام انقلاب اسلامی و خون شهدای انقلاب بود. از لحاظ اخلاقی، الگو و نمونه یک زن مسلمان بود و آنچنان می زیست که شایسته پیروان حضرت فاطمه (س) است. رفتاری شایسته و متین داشت و احترام همگان را برمی انگیخت. دخترش، معصومه اسکندری، درباره چگونگی شهادت مادرش می گوید:شهریور 1361 شش سال بیشتر نداشتم. برای گرفتن وضو به حیاط خانه رفتم. آخرین سفارش مادر این بود که: دخترم قبل از سن تکلیف نماز بخوان
مادر به همراه پسرعمه و همسرش در اتاق مشغول صرف صبحانه بودند. پسرعمه (علی اکبرخدادادی) که هجده سال بیش نداشت، به اتفاق همسرش (فاطمه عشریه) برای اولین بار از روستای "آندرایه" به تهران آمده بود. فقط دو ماه از ازدواج آنان می گذشت. او که عازم خدمت سربازی بود، برای خداحافظی به دیدار ما آمده بود. ناگهان کسی شروع به کوبیدن در کرد. آن قدر محکم، که از ترس در جا خشکم زد. مادر از چند روز قبل حس کرده بود که حادثه ای در شرف وقوع است و دایم به پدر توصیه می کرد که مراقب باش و بگذار من در را باز کنم. شاید گمان می کرد که زن بودن و مادر چهارفرزند کوچک بودن، ذره ای حیا و شرم در وجود آن ناجوانمردان و از خدا بی خبران پدید خواهد آمد. با شنیدن فریاد در را باز کن، بی اختیار به طرف در رفتم و با دستانی لرزان آن را گشودم؛ ناگهان دو نفر که یکی از آنان مسلسلی را به دوش انداخته بود، وحشیانه مرا به گوشه ای پرتاب کردند و به سرعت خود را به داخل حیاط رساندند. مادر با دیدن آن دو، فریاد برآورد و مرگ را نثارشان کرد و آنان با شنیدن مگر بر منافق و مرگ بر آمریکا، در کمال قساوت به روی او و میهمانانش آتش گشودند و آنان را به شهادت رساندند
اما به این نیز قناعت نکردند و به هر یک از آنان تیر خلاص زدند. آن خون آشامان حتی به خواهر چهارساله ام (منصوره) که معصومانه به پیکر خون آلود مادر خیره شده بود نیز رحم نکردند و او را زخمی کردند و سپس با پرتاب یک بمب دستی به داخل خانه، سوار بر موتور سیکلت هایشان از قتلگاه این عاشقان که جرمشان پای بندی به انقلاب و وفاداری به امام (ره) بود،