محمدآقا خیلی مهربان، بامحبت و فقیر دوست بود. یادم میآید سال آخر دبیرستان، یک روز آمد مقداری گوشت و مواد غذایی برداشت و برای خادم مدرسهشان برد. میگفت: او همیشه به ما خدمت میکند، اگر یکبار هم ما به او خدمت کنیم، چه میشود؟! خلاصه اینکه به فکر دیگران بود. در خانواده هم جایگاه خاصی داشت؛ خیلی دوست داشتنی بود.
یک روز رفت شلوار دست دوم و کهنهای خرید و آمد رو به روی من ایستاد و گفت: مامان!خوبه؟ گفتم: آره پسرم خوبه! خب چه میتوانستم بگویم؟ خیلی دوست داشت با فقرا نشست و برخاست کند، یعنی همیشه به فکر فقرا بود. و از هر طریقی میتوانست، به آنها کمک میکرد.
به من هم خیلی احترام میگذاشت. یادم نمیآید در مقابلم چهار زانو نشسته باشد، همیشه در مقابلم زانو میزد. خیلی به من محبت میکرد؛ محبتی که حد و اندازهاش را نمیتوانم بگویم. وقتی کلاس چهارم بود میرفت بابلسر باغبانی و گلفروشی میکرد و به من میگفت: مامان! من الآن بزرگ شدهام و کار میکنم، از این به بعد هرچه میخواهی به خودم بگو تا برایت تهیه کنم.
واقعاً عاشق حضور در جبهه بود. وقتی حضرت امام (ره) پیام دادند، او بدون هیچ مقدمهای رفت. وقتی میخواست برود، ساکش را گرفتم و گفتم: اگر میشود امروز نرو، فردا برو. گفت: مادرجان! فردا هم مثل امروز است. امروز ناموس ما درخطر است و اسلام و انقلاب نیاز به دفاع دارد، ما که جوان هستیم باید برویم و به پیام امام لبیک بگوییم، هرچه اصرار کردم مؤثر واقع نشد، رفت و سه ماه بعد آمد. به امام خیلی علاقمند بود، میگفت: وقتی به شهادت رسیدم تنها چیزی که از شما میخواهم این است که سلام مرا به امام برسانید.
- چند روز قبل از شهادت محمدآقا خواب دیدم 2 نفر با قد و محاسنی بلند آمدند و به من تسلیت گفتند. گفتم: چه شده؟ چرا به من تسلیت میگویید؟گفتند: مگر نمیدانی سیدمحمد شهید شده؟ ما او را آوردیم و در گلزار شهیدای تکیه معصومزاده (ع) دفن کردیم. چند روز بعد هم یک خانمی آمد به من گفت: حاج خانم! خواب دیدم یک شعله نور از خانه شما بالا رفت و در امامزاده سیدمحمد (گلزار شهدا) فرود آمد.
این مسئله گذشت تا یک روز قبل از اینکه برای غسل و کفن برویم بابلسر. برادرش حسن آمد منزل و به من گفت: مامان! شنیدم محمد تیر خورده. گفتم: خدا نکند، این چه حرفی است که میزنی؟ بعد رفتم وضو گرفتم و نماز خواندم و همان شب بود که جنازهاش را آورده بودند بابلسر.
صبح، مادر شهید کارگران آمد منزل ما و گفت: حاج خانم! محمدآقا تیر خورده و بعد متوجه شدم حاجآقا کارگران گریه میکند و رو کرد به من و گفت: ای کاش پسر من تیر خورده بود. گفتم: خدا نکند این چه حرفی است، شما دو تا شهید دادهاید و دین خودتان را ادا نمودهاید. خلاصه کم-کم متوجه شدم و با هم رفتیم سپاه بابلسر.
آن لحظه وقتی او را روی تخت دیدم گویا یک شعله نور روی تخت خوابیده بود. خدا وکیلی خودم هم نمیدانم چه عاملی سبب شد که من رفتم و او را غسل دادم. چون خیلی به او وابسته بودم و او را دوست داشتم. ولی وقتی رفتم او را غسل بدهم احساس کردم مرهمی روی قلبم قرار گرفته و خیلی راحت رفتم بدن مطهرش را غسل دادم و همین طور که مشغول غسل بودم رزمندگان را دعا میکردم و دشمنان را لعنت. واقعاً برای خودم هم جای تعجب بود که چگونه میشود مادری بیاید فرزندش را غسل بدهد. چون قبل از شهادت محمد وقتی مادران شهدا را میدیدم، به خودم میگفتم: چگونه این مادران طاقت میآورند و با عکس شهیدشان زندگی میکنند. ولی آلان که فکر میکنم میبینم اگر محمد شهید نمیشد من دق میکردم، واقعاً دق میکردم. اینها - شهدا - با خدا خوب معامله کردند و بهشت را ندیده خریدند. خوشا به حالشان.
8.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 "روزی مارا بفرست"
چرا می گویند چادرت را بتکان روزی مارا بفرست؟
👤مرحوم علامه #مصباح_یزدی رحمهالله علیه
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
سلام علیکم 💐
بزرگواران
🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃
ان شاالله یکشنبه آینده 26 آذر ،مصادف با #روز_شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها🏴
#سوم_جمادی_الثانی
قربانی جهت سلامتی وفرج امام زمان عجل الله فرجه 💔
صدقه سر سلامتی حضرت، سلامتی رهبرمان، نائب برحقشان
،مومنین و مومنات ویژه شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام
رفع مشکلات اقتصادی و گرفتاری ها ، در امان ماندن از فتنههای آخرالزمان، دفع بلا و فتنه از نظام جمهوری اسلامی ایران
، پیروزی فلسطین و نابودی هرچه زودتر اسرائیل انجام می شود. 👌
بیمه کنید خودتان و خانواده تان را .
ما را یاری بفرمایید ولو به اندکی
سهم خود را به این شماره ی
کارت واریز فرمایید:
👇👇👇👇
گروه جهادی #شهید_حمیدرضا_اسداللهی
6273817010176604
👇👇👇👇
✅ قربانی ان شاالله از طرف ام الائمه (مادر سادات ) هدیه می شود به بقیه الله الاعظم عج 👉
واریز تا 10صبح روز یکشنبه 👉
ان شاالله در شهرستانها انجام می شود ✅
🍃 🏴🍃🏴🍃🏴🍃🏴🍃🏴
4_6023856598038876030.mp3
10.34M
#دلخوشی
هرکسی فاطمیِ روز محشر به خودش میباله🌱
دلم آرومه که مادر تکیه گاهمِ...
مادرم یا فاطمه، یافاطمه۰س۰
🥀🖤
🏴فاطمیه ها
صدای فاطمه را می شنوم
که نیمه های شب
درب خانه دلم را می زند
تا برای یاری #علی
قدمی بردارم!
19.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شب زیارتی ارباب
صلی الله علیک یا اباعبدالله ❤️
به نیابت از همه شهدا 🕊️