eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
8.7هزار ویدیو
238 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
🌙دعای روز بیست و نهم ماه مبارک رمضان ‌‎
﴿55﴾ اللَّهُمَّ تَجَاوَزْ عَنْ آبَائِنَا وَ أُمَّهَاتِنَا وَ *أَهْلِ دِينِنَا جَمِيعاً مَنْ سَلَفَ مِنْهُمْ وَ مَنْ غَبَرَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ . خدایا! از همۀ پدران و مادران و اهل دینمان بگذر؛ چه آنان که درگذشته‌اند و چه آن‌ها که تا روز قیامت خواهند آمد. صحیفه سجادیه(وداع با ماه مبارک رمضان )
✧✾════✾✰✾════✾✧ ‌ ❄️ ... ❄️ ✍ تمام شد......دلبر رعناقد من..... تمام شد..... سفره کرامتی، که شاه و گدا را در کنار هم، مهمان کرده بودی... همان سفره ای که کنارش ... گداترها...برايت عزيزتر بوده اند..... ❄️تمام شد.... همه ثانیه های خیسی... که تو را يكجا به آغوش من، هدیه می کردند.... ❄️تمام شد..... تمام جرعه های آبی... که لحظه های افطار، هستی حسین را بر لبانمان زنده می کردند... همه زمزمه های...اللهم لک صمنا ... بهمراه یک قطره اشک....و السلام علیک یا اباعبدالله.... ❄️وااای دلبرم... قلبم... از لرزيدن.. دست برنمي دارد... بهانه هایش... غم انگیزتر شده... اشک هایش...داغ تر شده... چه کنم، اگر رمضان دگر....را نبینم.. دستانم... هنوز خالی اند..... و قلبم...هنوز بیمار... ❄️من هنوز.... به اجابت نرسیده ام... من هنوز...یوسفم را ندیده ام... من هنوز...یک نماز عید را...به امامت او، اقامه نکرده ام.... ❄️تمام شد.... دلبرم... و چشمان ما همچنان، براه مانده است... چشم براه روزی که... با نوای حیدری آخرین دردانه مادر، بخوانیم.... ؛؛ اللهم اهل الکبریا و العظمه... و اهل الجود و الجبروت... و اهل العفو و الرحمه.... ❣یا اهل التقوی.... آخرین سحر....و اولین و آخرین دعا...؛ ما را به یک اشاره ظهورش... اجابت کن.. ✧✾════✾✰✾════✾✧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اللّهمَّ عَجَّل لِوَلیّکَ الفَرَج اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) اهتمام به اعمال ماه رمضان (تلاوت و دعا و مناجات و. ...) ، امیرالمؤمنین علیه السلام در طول 40 روز
شهادت با دهان روزه ساواک پس از سال‏ها تعقیب و گریز، سرانجام با کنترل مکالمات تلفنی مناطق وسیعی از تهران، او را شناسایی کرد و دریافت که در ۱۹ ماه مبارک رمضان مهمان یکی از دوستانش در خیابان سقاباشی خواهد بود. غروب دوم شهریور سال ۱۳۵۷ و نزدیک زمان افطار بود، محل مورد نظر توسط ساواک محاصره شد و اندرزگو که راه گریزی برای خود نمی‌‏دید، اسنادی را که همراه داشت، بلعید تا به دست ساواک نیفتد. دژخیمان رژیم پس از درگیری با اندرزگو، او را با شلیک مستقیم گلوله مجروح کردند. با این حال، از این می‌‏ترسیدند که این مبارز شجاع، به خودش مواد منفجره بسته باشد. سرانجام، این چریک خستگی ناپذیر و انقلابی پس از سال‌ها تعقیب و گریز و سرگردان کردن ساواک، با زبان روزه و در حالی که فقط ۳۹ سال سن داشت، به شهادت رسید.
روحانی شهید سید علی اندرزگو یکی از آن شخصیت‌های انقلابی و شجاع بود. وی در ماه رمضان سال ۱۳۱۸ شمسی در تهران به دنیا آمد. سختی معیشت موجب شد تا تحصیل را رها کند و مشغول کار شود، ولی در همان حال به علوم دینی روی آورد و دروس فقه و اصول را خواند. در نوجوانی با شهید «نواب صفوی» آشنا شد و درس ستم‏‌ستیزی را از او الهام گرفت. در قیام ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲، به عرصه مبارزه با رژیم شاهنشاهی راه یافت و از این رو ساواک بار‌ها او را مورد تعقیب قرار داد.
شخصیت اندرزگو در دورانی شکل گرفت که نظام سیاسی ایران دستخوش حوادث بسیاری از جمله جنبش ملی شدن صنعت نفت، تغییر مکرر دولت، اعلام حکومت نظامی در تهران، اعدام انقلابی هژیر توسط سید حسین امامی و سپس اعدام امامی، تبعید و بازگشت آیت‌اللّه کاشانی، جلسات مکرر آیت‌اللّه کاشانی و فداییان اسلام، اعدام انقلابی رزم آرا توسط خلیل طهماسبی و تعطیلی بازار تهران بود. اندرزگو که از اوایل نوجوانی سری پرشور داشت، با دقت و مطالعه در این حوادث سرنوشت‌ساز، همواره در مبارزات سیاسی ضد حکومت شاه فعالیت می‌کرد. دستگیری اندرزگو پس از قیام ۱۵ خرداد اندرزگو پس از قیام ۱۵ خرداد دستگیر شد و در زیر شکنجه‌‏های طاقت‌فرسا، هیچ اعترافی نکرد و آزاد شد. وی از آن زمان، وارد شاخه نظامی «هیئت مؤتلفه اسلامی» شد و در اولین حرکت خود در حالی که ۱۹ ساله بود، در اعدام انقلابی «حسنعلی منصور»، سرسپرده آمریکا و عامل تصویب «کاپیتولاسیون» و تبعید امام خمینی (ره)، نقش آفرینی کرد.
اول آنکه او الگوئی ممتاز از چریک اسلامی است. پیش از آنکه او قدم در عرصه مبارزه بگذارد، مبارزات مسلحانه و چریکی، از جنبه نظری و عملی منحصر گروه‌های چپ و مارکسیستی بود. فعالیت او و بروز توانایی‌های شگفت و خارق‌العاده‌اش، الگویی از جنگ چریکی بر مدار اندیشه‌های اسلامی را رقم زد و همزمان با او و پس از او بود که عده زیادی وارد این عرصه شدند. دوم آنکه اندرزگو از آنجا که مرتب در تعقیب ساواک بود، برای این که مورد شناسایی قرار نگیرد، با نام‏های مستعار و چهره‌های متفاوت و حتی لهجه‌های گوناگون خودش را معرفی می‌کرد و نشان می‌داد، از جمله اسامی مستعار او دکتر «سید حسین حسینی»، «ابوالقاسم واسعی»، «عبدالکریم سپهرنیا»، «ابوالحسن نحوی»، شیخ عباس تهرانی و «آقای جوادی» بود. برای اینکه لو نرود مرتب محل سکونت خود را تغییر می‌داد؛ لذا او گاهی در تهران، قم و مشهد سکونت داشت؛ و سوم آنکه اندرزگو، نقش مهمی در وارد کردن اسلحه به ایران برای مبارزه مسلحانه با رژیم پهلوی داشت و برای این منظور به کشور‌های دیگری سفر می‏‌کرد.
🌴 ✍🏻این خاطره را شهید حجت الاسلام سید علی اندرزگو برای آزاده شهید حجت الاسلام و المسلمین سید علی اکبر ابوترابی نقل کرده اند: یک بار مجبور شدیم به صورت قاچاقی از طریق مشهد به افغانستان برویم. بین راه رودخانه وسیع و عمیقی وجود داشت که ما خبر نداشتیم. آب موج می زد بر سر ما و من دیدم با زن و بچه نمی توانم عبور کنم. راه بر گشت هم نبود، چون همه جا در ایران دنبال من بودند. همان جا متوسل به وجود آقا امام زمان ارواحنافداه شدیم. نمی دانم چه طور توسل پیدا کردیم گفتیم: آقا! این زن و بچه توی این بیابان غربت امشب در نمانند، آقا! اگر من مقصرم این ها تقصیری ندارند. 🌤در همان وقت اسب سواری رسید و از ما سوال کرد این جا چه می کنید؟ گفتم: می خواهیم از آ ب عبور کنیم. بچه را بلند کرد و در سینه ی خودش گرفت، من پشت سر او، خانم هم پشت سر من سوار شد. ایشان با اسب زدند به آب؛ در حالی که اسب شنا می کرد راه نمی رفت. آن طرف آب ما را گذاشتند زمین. من سجده شکری به جا آوردم و در همان حال گفتم بهتر است از او بیشتر تشکر کنم. از سجده برخاستم دیدم اسب سوار نیست و رفته است در همین حال به خودم گفتم لباس هایمان را دربیاوریم تا خشک شود نگاه کردیم دیدیم به لباس هایمان یک قطره آب هم نریخته است! به کفش و لباس و چادر همسرم نگاه کردم دیدم خشک است. دو مرتبه به سجده شکر افتادم و حالت خاصی به من دست داد. ❣اللهم ارنی الطلعة الرشیدة❣