eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
8.3هزار ویدیو
232 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
⚘﷽⚘ شهدا گفتند: هرگاه شب جمعه شهداء رایادڪنیـد نزدارباب یادتان می‌ڪنیم. این شب ‌جمعه به رسم عاشقی از دشت شقایقی یادڪنیم ڪہ درزمین گمنام‌اند امابین آسمانیان خوشـنام ... #سلام_ما_رو_به_ارباب_برسونید😭 #شبتون_شهدایی ☘☘
هر کس در شب جمعه ده مرتبه این دعا را بخواند در نامه عمل او هزار هزار حسنه نوشته شود و هزار هزار سیئه محو شود و در بهشت برایش هزار هزار درجه وجنات نویسند🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
 مادری که 31 سال در فراغ  شهید جانباز 20 ساله اش بود ، شهید «علی محمدرضایی» ، شهیدی که پای جا مانده‌اش نشانه‌ای می‌شود برای پایان بیش از سه دهه انتظار یک خانواده و یک مادر. و اما این مادر دوباره فرزند دیگرش را راهی جهاد می کند و او نیز شهید می شود و  مفقود الاثر شهید حمید محمدرضایی این روزها خبر شناسایی و بازگشت این شهید بعد از سه سال رسیده است . درود خداوند بر مادران غیور شهدا #شهدا_شرمنده_ایم #مادران_شهدا_شرمنده_ایم
بازگشت دو پرستوی مهاجر  #شهید_علی_محمد_رضایی  #شهید_حمید_محمد_رضایی  ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─  پیکر مطهر «شهید علی محمدرضایی» در آخرین عملیات تفحص کشف و در روز پنج شنبه چهارم خرداد ماه ۹۶ همراه ۱۳۴ شهید تازه تفحص شده دیگر به کشور بازگشت...  جانباز شهید علی محمدرضایی پس از ۳۱ سال از میان باتلاق‌های ام الرصاص با یک پای مصنوعی #تفحص شده و به میهن بازگشت  برادر این شهیدِ عملیات کربلای ۴ که در سال ۶۵ به شهادت رسیده است «حمید محمدرضایی» حدود سه سال پیش در جبهه #سوریه و در دفاع از حریم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) به شهادت رسید و او نیز پیکرش بازنگشت...  شهید حمید محمدرضایی متاهل و دارای سه فرزند است خانواده‌ محمدرضایی دو شهید به فاصله ۳۰ سال از هم تقدیم اسلام کرده است یکی در جبهه سوریه و دیگری در جبهه جنوب و پیکر هر دو شهید هم در کارزار جهاد #مفقود شده بودند  یک سال بعد از شهادت دومین شهید پیکر شهید اول بعد از ۳۰ سال بازگشت و هویت او شناسایی شد و مجدداً مادر شهید چشم انتظار بازگشت پیکر جامانده ی فرزند در خاک سوریه ماند...  حالا پیکر حمید شهید مدافع حرم، دیروز همراه با ۴ پیکر از شهدای مدافع حرم شناسایی شده و در حال بازگشت به آغوش مادر است...  ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ 
شهید «علی محمدرضایی» که در اول شهریور ۱۳۴۵، در روستای شال از توابع شهر بوئین‌زهرا به دنیا آمد بعد از حضور در جبهه حق علیه باطل در کنار مدال پاسداری، مدال جانبازی را بر سینه نهاد و در زمستان 1363 در یک عملیات شناسایی در منطقه مریوان پایش را زودتر از خویش به بهشت برین فرستاد.   با این حال دست از مبارزه بر نداشت و این بار با پای مصنوعی به همراه برادر 14 ساله‌اش حاج «حمید محمدرضایی» در جبهه حاضر شد و در نهایت مُهر شیرین شهادت با اصابت گلوله‌ای در عملیات کربلای 4 برخود نهاد و به مولای شهیدش پیوست.  این شهید والامقام اما درس گمنامی از مادر سادات آموخت و پیکرش در منطقه ام الرصاص عراق در چهارم دی ۱۳۶۵، مفقود ماند تا سال ۹۶ که پای مصنوعی‌اش نشانه‌ای شد برای بازگشت و پایان 31 سال فراق یک مادر؛  مادری که سال‌هاست لحظه‌هایش را با یاد فرزندان مفقودش طی می‌کند و اینک نمی‌داند از آمدن این فرزند خوشحال باشد یا دل نگران حمیدش باشد، آن مجاهد مدافع حرم که از دو سال پیش در درگیری با تکفیری‌های صهیونیستی در سوریه مفقودالاثر شده است. 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء و لکن لا تشعرون». (بقره/۱۵۴). کسانی که در راه خدا کشته شده‌اند، مرده نخوانید؛ بلکه زنده‌اند و شما حیات و زندگی آن‌ها را نمی‌توانید درک کنید.  با درود و سلام به حضرت بقیه‌الله امام زمان (ارواحنا فداه) و با سلام به حضرت امام، رهبر و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی (اروحنا فداه) و با درود و سلام به شهیدان راه حق و حقیقت و با سلام به همه‌ی خانواده‌های شهدا، مفقودین، اسرا و جانبازان و با سلام به امت حزب‌الله و همیشه در صحنه‌ی ایران، وصیتم را آغاز می‌کنم. اولاً شهادت می‌دهم به وحدانیت خدا و نبوت یک‌صد و بیست‌وچهار هزار پیغمبر و اوصیاء‌شان و به نبوت و خاتمیت حضرت محمد بن عبدالله (صلی‌الله علیه و آله) و شهادت می‌دهم به امامت و ولایت حضرت امیرالمؤمنین (ع) و یازده فرزندش و حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اعتراف می‌کنم به حقانیت مرگ و سؤال نکیر و عالم برزخ و حشر در قیامت و حساب و میزان و بهشت و جهنم و اعتراف وافی دارم به وجود ملائکه و نزول تمام قرآن و تمام چیزهایی که بر پیغمبر گرامی اسلام نازل شده است و باید ما بدانیم کسی که باید بمیرد، چه خوب است با شهادت بمیرد؛ همان طوری که حضرت امیرالمؤمنین می‌فرماید: «ان اکرم الموت القتل والذی نفس ابن ابی‌طالب بیده لالف ضربه بالسیف أهون علیی من میته علی الفراش فی غیر طاعه الله» (خطبه ۱۲۳/ نهج‌البلاغه) به‌درستی که گرامی‌ترین مرگ‌ها کشته شدن در راه خداست. سوگند به آن‌کس که جان پسر ابی‌طالب در دست اوست، هزار ضربت شمشیر بر من آسان‌تر از مرگ در بستر استراحت در مخالفت با خداست. قسم به خدای کعبه، ما نباید میدان را خالی بگذاریم که دشمن به اسلام عزیز و قرآن و حریم مسلمانان و کشور اسلامی ما تجاوز کند.  ما می‌بینیم که امام حسین (ع) درکربلا و در میدان عشق، رو به کفار می‌کند و می‌فرماید: «ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیا سیوف خذینی» یعنی، اگر بناست دین جدم محمد (ص)، با کشته شدن من حسین (ع) باقی بماند، پس ای شمشیر به دست‌های عالم، حسین را در بر گیرید. از این فرمایش امام حسین (ع) معلوم می‌شود که انسان باید آماده‌ی فداکاری در راه اسلام باشد. یعنی، جان در برابر دین ارزش چندانی ندارد، حتی اگر امام حسین (ع) هم باشد؛ پس باید فدای دین اسلام و پاسداری از آن شد. علی (ع) می‌فرماید: «ان الجهاد باب من الابواب الجنه» یعنی، جهاد دری از درهای بهشت است، که به روی بندگان خاص خدا باز می‌شود. پس سعی کنید این لیاقت را در خود به وجود بیاورید تا بتوانید در جهاد مقدس اسلام علیه کفر پیروز شوید.  در پایان از شما امت حزب‌الله «شال» خواستارم مرا حلال نمایید و برای امام و پیروزی لشگریان اسلام دعا کنید.  والسلام. 
در سی و نهمین🌷روز از چله ی یازدهم🌷  🌺 صلوات فاطمی مان را  به #نیابت از  همه شهدای صدر اسلام تاکنون  به ویژه  ❣ شهید علی(امیر) محمدرضایی❣      و❣ شهید حمید محمدرضایی❣  هدیه می کنیم محضر نورانی  ☀️ صدیقه طاهره ، حضرت زهرا سلام الله علیها☀️  اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي الصِّدِّيقَةِ  فَاطِمَةَ الزَّكِيَّةِ  حَبِيبَةِ حَبِيبِكَ وَ نَبِيِّكَ  وَ أُمِّ أَحِبَّائِكَ وَ أَصْفِيَائِكَ  الَّتِي اِنْتَجَبْتَهَا وَ فَضَّلْتَهَا وَ اخْتَرْتَهَا عَلَي نِسَاءِ الْعَالَمِينَ  اَللَّهُمَّ كُنِ الطَّالِبَ لَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا  وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّهَا  وَ كُنِ الثَّائِرَ اللَّهُمَّ بِدَمِ أَوْلاَدِهَا  اَللَّهُمَّ وَ كَمَا جَعَلْتَهَا أُمَّ أَئِمَّةِ الْهُدَي  وَ حَلِيلَةَ صَاحِبِ اللِّوَاءِ  وَ الْكَرِيمَةَ عِنْدَ الْمَلإَِ الأَْعْلَي  فَصَلِّ عَلَيْهَا وَ عَلَي أُمِّهَا خَدِيجَةَ الْكُبْرَى  صَلاَةً تُكْرِمُ بِهَا وَجْهَ اَبيها مُحَمَّدٍ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ  وَ تُقِرُّ بِهَا أَعْيُنَ ذُرِّيَّتِهَا  وَ أَبْلِغْهُمْ عَنِّي فِي هَذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَالسَّلاَمِ 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️مقام منتظر... #انتظار_فرج یکی از اعمال صالحی است که انسان را بالا می‌برد، عزّت می‌دهد و در زمره‌ی شهدا قرار می‌دهد. که روایت می‌فرماید در رکاب رسول خدا (ص) «أَلْفِ» مانند هزار شهید از شهدای بدر و احد است. اگر کسی این روحیّه‌ی انتظار را در خود ایجاد کرد می‌فرمایند: «كَالضّارِبِ بَينَ يَدَي رَسولِ اللّهِ (ص) آله بِالسَّيفِ» مانند کسی است که هر لحظه در پیش روی رسول خدا(ص) با شمشیر دارد جهاد می‌کند. امام سجّاد(ع) به ابو خالد کابلی می‌فرمایند که اینهایی که منتظر ظهور امام زمانشان هستند «أَفْضَلُ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ» از هر زمانی افضل‌ و فضیلتشان بالاتر است حتّی از افرادی که در زمان ظهور به دنیا می‌آیند. اینها چه کسانی هستند؟ کسانی که قائل به امامت امام زمان ارواحنافداه هستند.اینها برای این، این‌همه درجه دارند که «أَعْطَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ وَ الْأَفْهَامِ» خدای تعالی به اینها فهم و عقلی عطا کرده که «مَا صَارَتْ بِهِ الْغَیْبَةُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَةِ» یعنی غیبت در نزد اینها تبدیل به مشاهده شده است. انگار که الان در زمان امام زمان ارواحنا فداه هستند یعنی محکم، راسخ و پابرجا. #التماس_دعـای_فـرج
🕊 به این اصل خیلی اعتقـاد داشت ڪه اگه واقعاً ڪاری رو برای خـود خـدا بڪنی،خودش عزیزت می ڪنه آخرش هم همین خصلتش باعث شد تا عڪس شهادتش اینطور معــروف بشه... : ۶۵/۱۲/۱۰🕊
📩 #کلام_شهید مےگفت هر ڪارے مے خواهم بكنم اول #نگاه میڪنم ببينم #امام_زمان از اين ڪار راضيه مےگفت اگر مے بينيد امام زمان از ڪاری ناراحت مےشود انجام ندهيد #سردارشهید_نادر_مهدوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دنبال شُهرتیم و پی اسم و رسم و نام غافل از اینکه فاطمه گمنام می خَرد...
ابراهیم هادی در یکم اردیبهشت ماه سال 1336دیده به جهان گشود و پس از بیست و هفت سال زندگی پر فراز و نشیب، در عملیات والفجر مقدمّاتی در منطقه فکه، بیست و دوم بهمن سال ۶۱ به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و همانطور که از خداوند می خواست، پیکر پاکش در کربلای فکه گمنام ماند.
ابراهیم، در والفجر مقدماتی پنج روز به همراه بچه‌های گردان کمیل و حنظله در کانال‌های فکه مقاومت کرد اما تسلیم نشد و در ۲۲ بهمن سال ۶۱ بعد از فرستادن بچه‌های باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد و دیگر کسی او را ندید و این هم آخرین تصویر از پیکر پهلوان بسیجی شهید «ابراهیم هادی» در کانال قتلگاه فکه گرفته شده توسط تلویزیون عراق، که در نشریه پلاک هشت منتشر شده است.
👇👇👇👇
بنده مبلغ یک کتاب هستم؛ کتاب «سلام بر ابراهیم» که نویسنده محترم کتاب می فرماید: وقتی که کتاب را تمام کردم، استخاره بلد نبودم و تمرین نداشتم، ولی قرآن را باز کردم و نیت کردم که خدایا! اسم کتاب را چه بگذارم؟ اول صفحه آمد: «سَلَامٌ عَلىَ إِبْرَاهِیم»(صافات/109) برای جوانهایی که اهل تفریح و خوشگذرانی هم هستند، پیشنهاد می کنم این کتاب را بخوانند تا ببینند که با کتاب هم می شود تفریح کرد و خوش گذراند. برخورد مرحوم دولابی(ره) با شهید « هادی» اگر مردم تهران بخواهند یک نمونه از خوب های خودشان را مثال بزنند، خوب است که شهید ابراهیم هادی را مثال بزنند و بگویند: «بچه تهرونی؛ مثل شهید هادی». شاید بسیاری از خوبان تهران روز قیامت پشت سر شهید ابراهیم هادی وارد بهشت شوند. شما می دانید که آقای دولابی(ره) اهل تعارف و مبالغه نبودند؛ ایشان وقتی آقای ابراهیم هادی را که یک جوان بیست ساله بود، دیدند، صبر کردند تا جمعیت برود. بعد به ابراهیم هادی فرمودند: «آقا ابراهیم! یک کم ما را نصیحت کن!» و آقا ابراهیم با شرمندگی سرش را پایین می اندازد که «حاج آقا! چه می فرمایید؟!» ولی به نظر بنده آقای دولابی این سخن را با اعتقاد گفته اند.
🔰قبل از #اذان_صبح  برگشت. پيكر شهيد⚰ هم بر دوشش بود. خستگي😪 در چهره اش موج مي زد. برگه #مرخصي را گرفت. بعد از نماز به همراه #پيكرشهيد حركت كرديم. 🔰خسته بود و خوشحال. مي گفت: يك ماه قبل روي ارتفاعات #بازي_دراز عمليات داشتيم . فقط همين شهيد🌷 جا مانده بود. حالا بعد از آرامش منطقه؛ #خدا لطف كرد و توانستيم او را بياوريم🚐 🔰بعد از اينكه پيكر شهيد🌷 را به تهران رسانديم خبر رسيد #عمليات ديگري در راه است قرار شد فردا شب🌙  از جلوي مسجد حركت كنيم. بعد نماز با رفقا مشغول صحبت بوديم. #پيرمردي جلو آمد. او را شناختم #پدرشهيدي بود كه ابراهيم از بالاي ارتفاع آورده بود 🔰سلام كرديم و جواب داد. همه ساكت بودند انگار مي خواهد چيزي بگويد. سكوتش را شكست. #آقاابراهيم ممنونم زحمت كشيدي⚡️ولي پسرم ....پيرمرد مكثي كرد و گفت: پسرم از دست شما ناراحت است😔 #لبخند از چهره هميشه خندان ابراهيم رفت. 🔰چشمانش گرد شده بود😧 از تعجب؛ بغض گلوي پيرمرد را گرفته بود😢: ديشب #پسرم را در خواب ديدم. مي گفت: در مدتي كه ما #گمنام و بي نشان بر خاك جبهه افتاده بوديم هر شب #مادرسادات زهرا (س) به ما سر مي زد ⚡️اما حالا..... ديگر چنين خبري براي ما نيست❌ 🔰مي گويند: #شهداي_گمنام مهمانان ويژه حضرت زهرا هستند. دانه هاي  درشت #اشك از گوشه چشمان ابراهيم غلط ميزد😢 و پايين مي آمد. مي توانستم فكرش را بخوانم💬 #ابراهيم_هادي گمشده اش را پيدا كرده  بود؛ #گمنامی
💠 شهیدی که حضرت زهرا(س) به او گفت: ما تو را دوست داریم: 💠 ✅پاییز سال 1361 بود. بار دیگر با ابراهیم عازم منطقه شدیم. اینبار نقل همه مجالس،توسل های ابراهیم به حضرت زهرا(س) بود.هرجا میرفتیم حرف از او بود.به هر سنگری سر میزدیم از ابراهیم میخواستند مداحی کند و از حضرت زهرا بخواند. 🌙 شب بود. ابراهیم در جمع بچه شروع به مداحی کرد. صدای ابراهیم بخاطر خستگی و طولانی شدن مجالس گرفته بود. بعد از تمام شدن مراسم، دونفر از رفقا با ابراهیم شوخی کردند و صدایش را تقلید کردند که باعث ناراحتی ابراهیم شد. ✳️آن شب ابراهیم عصبانی بود و گفت: من مهم نیستم، اینها مجلس حضرت زهرا(س) را به شوخی گرفتند. برای همین دیگر مداحی نمیکنم. هرچه میگفتیم به دل نگیر اما فایده ای نداشت. 💯ساعت یک نیمه شب بود خسته و کوفته خوابیدیم. قبل از اذان بچه ها را بیدار کرد، اذان گفت و نماز جماعت به پا کردند و بعد از تسبیحات ابراهیم شروع به دعا خواندن و روضه خوانی حضرت زهرا(ع) کرد. اشعار زیبای ابراهیم اشک همه را جاری کرده بود. 🔘 بعد از خوردن صبحانه برگشتیم. گفتم: دیشب قسم خوردی دیگه مداحی نمیکنی ولی بعد نماز صبح...؟! گفت:دیشب توی خواب دیدم وجود حضرت صدیقه طاهره(س) تشریف آوردند و گفتند: « نگو نمیخوانم، ما تو را دوست داریم. هرکس گفت بخوان تو هم بخوان »
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صوت شهید ابراهیم هادی پنج روز قبل از شهادت - که با دوستانش عهد شفاعت می بندد - برای اولین بار پس از ۳۵ سال این صوت پیدا شد و به خواهر شهید اهدا گردید.
🍃✨🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃 فرازی ازوصیت نامه شهید ابراهیم هادی🌹 هادی دلها☺️ سعی کنید در کارهایتان نیت خود را خالص نموده و اعمالتان را از هر شرک و ریا، حسادت و بغض پاک نمایید تا هم اجر خود را ببرید و هم بتوانید مسئولیت خود را آن‌چنان که خداوند، اسلام و امام می‌خواهند، انجام داده باشید این را هرگز فراموش نکنید تا خود را نسازیم و تغییر ندهیم، جامعه ساخته نمی‌شود.
🌷🌷 ✍ ماجرای اذان و تسلیم شدن 18 عراقی + صوت اذان شهید هادی رزمنده هامون تقریبا همه مناطق عملیاتی رو آزاد کرده بودند ... عراق تلفات سنگینی داده بود ...💪 یکی از تپه ها که اتفاقا موقعیت مهمی داشت هنوز مقاومت میکرد ؛ بچه ها تلاش |⛓| می کردند اون رو هم آزاد کنند. در تاریکی صبحِ🌔 روز بعد به سمت تپه حرکت کردیم ؛ نیروهای زیادی از عراق روی تپه مستقر بودند. با فرماندهان ارتش صحبت کردیم و هر طرحی دادیم به نتیجه نرسید یم ... |😩| ناگهان ابراهیم هادی به سمت تپه عراقی ها حرکت کرد و بعد روی تخته سنگی رو به قبله ایستاد😳 و با صدای بلند شروع به اذان گفتن کرد ؛ هر چه داد زدیم🗣 که بیا عقب الان تو را میزنند ... فایده نداشت ...😰 تقریبا اواخر اذان ابراهیم بود که صدای تیر اندازی عراقی ها قطع شده بود ... |🙄| ولی همون موقع یک گلوله شلیک شد و به گردن ابراهیم اصابت کرد ...😱 خون زیادی از ابراهیم میرفت. به کمک امدادگر زخم ابراهیم بسته شد ...🚨 در ادامه یکی از بچه ها امد و گفت یک سری از عراقی ها اومدن ؛ دستشون رو بالا گرفته و دارند تسلیم میشوند ... فورا گفتم مسلح بیاستید شاید حقه ای باشه ؛🤔😒 18 عراقی به همراه یک افسر خودشون رو تسلیم کردند... به کمک مترجم از افسر عراقی پرسیدم چقدر نیرو روی تپه هستند؟ گفت هیچی... ما آمدیم و خودمون رو تسلیم کردیم بقیه نیروها رو هم فرستادم عقب؛ الان تپه خالیه ... با تعجب پرسیدم چرا؟😳 گفت: چون نمیخواستند تسلیم بشند ... گفتم یعنی چی؟ افسر عراقی با بغض و اشک در پاسخ گفت: اًین موذن؟ ( چه کسی بود که اذان می گفت ؟)😢 بعد گفت: به ما گفته بودن شما مجوس و آتش پرست🔥 هستید ... به ما گفتند ما برای اسلام با ایرانی ها میجنگیم.ما وقتی میدیدم فرماندهانمان مشروب میخورند و اهل نماز نیستند در جنگ با شما دچار تردید شدیم.😒 امروز وقتی صدای اذان رزمنده شما رو شنیدم تموم بدنم لرزید ... وقتی که نام امیرالمومنین رو آورد با خودم گفتم: تو با برادرانت میجنگی؟ نکنه مثل ماجرای کربلا ... 😭 گریه امانش نداد.بعد گفت: به نیروهام گفتم من میخوام تسلیم بشم🎌 هر کی میخواد با من بیاد.اینها با من اومدند؛ بقیه که نیومدند برگشتند عقب... اون سربازی هم که به موذن شلیک کرد رو هم آورده ام اگر دستور بدید اونو میکشم. حالا بگیید اون زنده است یا ...؟😓 گیج شده بودم ...😳 گفتم زنده است ...رفتیم پیش ابراهیم که داخل سنگر بستری بود ...تمام هجده اسیر آمدند و دست ابراهیم رو بوسیدند و رفتند نفر آخر به پای ابراهیم افتاده بود و گریه میکرد و میگفت منو ببخش😭 من شلیک کردم ... بغض گلوی من رو هم گرفته بود...😢