اینجا #گلستان_زینب است
(مزار چندبانو)
نام دشتی است بین راه #سوسنگرد_ بستان،بعد از پل سابله...
آرامگاه بیش از۲۰ تن ازخواهران شهیدی که حسب نقل،
درهجوم دشمن بعثی به شهرمظلوم بستان در استان خوزستان به طرزی فجیع و ناجوانمردانه به شهادت رسیده اندوبطور پراکنده دراین محل دفن شدهاند
#یادشهدا_باصلوات
#شهدا_رهبرم_را_دعا_کنید
﷽
سلام علیکم
در بیست وسومین روز از
☀️ #چله_مهدوی_حسنی ☀️
مهمان
❣️ شهید محمد پورهنگ❣️ هستیم .
👇👇👇
در این ۴۰ روز به نام نامی
☀️ حضرت بقیة الله عجل الله فرجه الشریف
☀️ و امام حسن مجتبی علیه السلام
مهمان شهدایی هستیم که
❣️سرّی آشکار شده با امام زمان علیه السلام و امام حسن مجتبی علیه السلام دارند.
در این ۴۰ روز مراقبت می کنیم بر
✅ دعای مکارم الاخلاق (حداقل روزی یک بند آن قرائت شود بطوریکه در طول این ۴۰ روز دوبار کل دعا خوانده شود)
✅ انجام اعمال ماه شعبان به ویژه صلوات شعبانیه
#المستغاث_بک_یا_صاحب_الزمان
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
شرمنده امام زمان (عج)
تو درگیری ها ی فتنه 88 دستش همش جلوی عینکش بود. ازش سوال کردیم که چرا این کار رو می کنی؟؟!
گفت: پول این عینک رو از بیمه حوزه علمیه گرفتم. این عینک پولش از جیب امام زمانه. اگه سنگ بخوره و بشکنه شرمنده آقا می شم
زیاد به سراغ اهل بیت علیهم السلام می رفت و زیاد به ائمه
علیهم السلام متوسل می شد. خاطرم است که می گفت: «من در تمام مشکلات زندگی به حضرت زهرا سلام الله علیها متوسل می شوم، دو رکعت نماز به ایشان هدیه می کنم و هر مسئله و مشکلی باشد حضرت(س) عنایت می کنند و حل می شود.»
ارادت خیلی زیادی هم نسبت به امام رضا علیه السلام و حضرت عباس علیه السلام داشت؛ اما معتقد بود چون امام و ولی زمان(عج) ما زنده هستند پس باید برای ایشان یک کار ویژه ای انجام داد، کاری جدای از سایر ائمه(ع)؛ به همین دلیل سعی می کرد به امام مهدی علیه السلام بیشتر نزدیک شده و هرچه بیشتر با ایشان ارتباط برقرار کند.
حضرت آقا یک سخنرانی داشتند با این مضمون که اگر مدافعان حرم نبودند ما الان صحنه هایی را که از تلویزیون شاهد هستیم در شهرهای خودمان می دیدیم. همسرم وقتی این را شنیدند گفتند که من دیگر احساس تکلیف می کنم که در سوریه حضور داشته باشم. گفتند که درست است که مرجع تقلید ما مثل زمان جنگ حکمی صادر نکرده اما حرف دلشان این است که نگذاریم دشمن به مرزهای ما برسد. حتی خودشان یک دستنوشته ای هم دارند که برای دخترهایمان نوشته و گفته اند که من خجالت می کشم در آسایش زندگی کنم و بچه هایی مانند بچه های من در جنگ و ناامنی زندگی کنند. ایشان همینجا احساس تکلیف کردند و با اینکه سپاهی هم نبودند برای اعزام داوطلب شدند و اتفاقا خیلی هم اعزامشان سخت بود و به هردری زدند تا اعزام شوند.