#حاجاسدالله از قبل در بازار🗃 یک حجره کشبافی داشت. بعد که از سازمان زندانها 🔗رفت کنار، برگشت همان جا و به کارش ادامه داد. با وجودی که توان خرید حداقل یک ماشین پیکان 🚘را داشت، ولی همواره با یک دوچرخه قدیمی 🚲، وسایل را در ترک آن میبست و از خانهشان🏠 به طرف بازار میرفت.
هر چه به او گفتم: آخه حاجی، منافقین👿 و دشمنان این همه به خون تو تشنهاند😡 و منتظرند تا فرصتی پیدا کنند و عقدهشان را سر تو خالی کنند.👊 حداقل یه ماشین بخر. با دوچرخه، هم اذیت میشی‼️ هم خطرناکه 💯، میخندید و میگفت😊 : منو راحت بذارید . همین دوچرخه هم از سرم زیاده💢. منم که آماده شهادتم 🌹 چیزی نیست.
به #شهید لاجوردی گفتم : که اگر دادستانی✍ را کنار بگذاری، میخواهی چه کاری انجام دهی؟ گفت: میخواهم به #جانبازها خدمت کنم و به رزمندهها علاقه داشت😍. چند باری هم که آمد جبهه روی بچهها خیلی اثر داشت.
در جبهه، وقتی او برای بچهها صحبت 🗣 میکرد، خیلی روی بچهها #اثر داشت. وی علاقه زیادی به رزمندهها دفاع از اسلام و مبارزه با ظلم داشت لذا تا فرصتی دست میداد خودش را به جبهه میرساند.
#مرد_پولادین
#شهید_سیداسدالله_لاجوردی🌷