eitaa logo
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
3.5هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
3هزار ویدیو
93 فایل
🔸اینجا بهت مهارت قشنگ زندگی رو آموزش میدم. 🔹ازدواج موفق💍🔹همسرداری💑 🔹موفقیت✌️🔹ترک رابطه حرام💔 💌 آیدی پاسخگویی وثبت نام دوره : @omidi_admin 💌آنچہ گذشت: @Alireza_omidi_1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 باز کردن درب حرم‌ مطهر خانم سیده زینب (سلام الله علیها) توسط شهید سپهبد حاج ، 🌺حضرت زینب(س) : «ما رأیتُ الّا جمیلاً» کسی که تسلیم امر خدا باشد حتی در رنج و مصیبت هم جز زیبایی نمی بیند 💟 @sahebzaman14 💟
21.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 ❇️ حضور شاعران آئینی در حرم حضرت زینب کبری سلام الله علیها و سروده هایی در رثای حضرتش گروه_مستند_شبکه_افق 💟 @sahebzaman14 💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
⭕️ #سفره_حضرت_زینب ✅جهت رفع گرفتاری ها وشفای مریض ها. ۳۰ ماه، تولد حضرت زینب س هستش انشالله میخوا
سلام عزیزانم🌹😊 ⭕️ خدا خیرتون بده بابت کمک برای سفره حضرت زینب سلام الله علیها🌸 ✅خدایا به حق عمه سادات ظهور آقا رو نزدیک تر بفرما🤲 💟 @sahebzaman14 💟
📝 موضوع: مدیریت هیجان(رازهای آرامش در زندگی) ویژه متاهلین و مجردین 🎤در محضر استاد: حجه الاسلام والمسلمین دکترداوودی نژاد 🗓 زمان : شنبه ششم دیماه ۹۹؛ساعت ۱۸ 📚علاقه مندان به شرکت در این وبینار می توانند جهت ثبت نام و دریافت لینک به آیدی @Iaali12 در پیام رسان ایتاء درخواست خویش را ارسال نمایند. 🌐 حضور برای عموم بلامانع می باشد. 💟 @sahebzaman14 💟
☀️چگونه رفتار کنیم فرزندمان بیشتر همکاری کند و کمتر لجباز شود؟ درخواست‌هایتان را با شیوه‌های منطقی بخواهید. به کودک زمان بدهید ، مثلا بگویید تا ده دقیقه دیگه تلویزیون را خاموش کن، یااا تا یک ربع دیگه، که عقربه بزرگ به عدد شش رسید بیا غذات را بخور. برای درخواست از کودک کنار او بروید نه اینکه از آشپزخانه فریاد بزنید. 💟 @sahebzaman14 💟
بهترین روش برای برخورد با لجبازی کودکان چیست؟ ▪️ هماهنگ بودن پدر و مادر ▪️ داشتن برنامه ریزی روزانه غذا خوردنش بازی کردنش و خوابیدنش ▪️ خواسته موجه کودک را حتما پاسخگو باشیم یعنی به او یاد بدهیم که قصد ما لجبازی کردن نیست ▪️ یه جاهایی بهش حق انتخاب بدهیم ▪️ جایگزین کردن مثلا بگیم اگه جیغ نزنی میریم و اینکارو میکنیم ▪️ جملات خبری باشه تا دستوری مثلا بگیم وقته ناهاره نگیم الان باید ناهار بخوری ▪️ گوش دادن فعالانه موثرترین روش است باید با بچه ها همدلی کنیم مثلا جیغ زد بهش بگیم چی میخوای عزیزم گرسنه ای؟ خوابت میاد؟ میخوای بازی کنیم؟ ▪️ با کودکان بالای ۴ سال میتوان در مورد رفتارش صحبت کرد اول باید تذکر داد مثلا در جمع توی گوشش بگیم،در مرحله دوم تنبیه متناسب با عملش و حال و هوای کودک تنبیه کودک باید محروم کردن از چیز دلخواهش باشد. 💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
🔹 #او_را ... 22 بعد شام و صحبتای معمولی با مامان و بابا،رفتم اتاقم دفترچمو برداشتم و شروع کردم به
🔹 ... 23 دیگه حتی حس و حال رفتن به دانشگاه و آموزشگاه و باشگاه رو هم نداشتم! اما مجبور بود برم، چون دلم نمیخواست مورد بازجویی بابا قرار بگیرم! 🔹یه ماهی مونده بود به عید... بعد از شام،قبل اینکه مامان بره اتاقش سر حرفو باز کردم... -مامان... میگم با بابا حرف زدین؟؟ -چه حرفی عزیزم؟ -عید دیگه... قرار بود باهاش صحبت کنین من عید بمونم خونه. -آخ راست میگی... یادم رفت بهت بگم...!☺️ اره،صحبت کردیم، بابات راضی نشد😊 گفت نمیشه ده روز تنها بمونی خونه.باید بری خونه مامانبزرگت! -ماماااان...خواهش میکنم من تنهایی پاشم برم شمال؟؟ من بدون شما تا بحال نرفتم اونجا 😔 -دخترم! میدونی که وقتی بابات بگه، جز چشم،نمیتونی حرفی بزنی😊 بعدشم چیزی نمیشه که! مامانبزرگت که خیلی تورو دوست داره! تو هم که دوستش داری! عیدم اونجا شلوغ میشه، عمه ها و عموهات میان،خوش میگذره بهت😉 -وای...نه😞 من نمیخوام برم اونجا😒 -چاره ای نداری گلم یا با ما بیا،یا برو اونجا الانم من خسته ام. شبت بخیر دختر قشنگم...😘 اه...مزخرف تر از این اصلا امکان نداشت! هرچند مامانبزرگ رو خیلی دوست داشتم، ولی هیچوقت به تنهایی مسافرت رفتن علاقه ای نداشتم😒 خواستم یه مشورتی با مرجان هم داشته باشم، بار اول که زنگ زدم جواب نداد! بار دوم هم خیلی دیر گوشیو برداشت، خیلی سر و صدا میومد! -الو؟؟مرجان؟؟ -الو جونم ترنم؟ -کجایی؟چه خبره؟ -ببین من نمیتونم صحبت کنم. اگر کار واجبی نداری فردا خودم بهت زنگ میزنم -باشه،بای فکرم رفت پیش مرجان... یعنی کجا بود... چقدر سر و صدا میومد! اونا که فامیلی نداشتن که بخواد بره مهمونی! حالا نه که خودم که فامیل دارم خیلی میریم خونشون مهمونی 😒 دو سه ساعتی با عرشیا چت کردم و خوابیدم. صبح با صدای آلارم گوشی چشامو به زور باز کردم، دلم میخواست زمین و زمان رو التماس کنم تا وقت داشته باشم دوباره بخوابم. احساس میکردم هیچ وزنه ای تو دنیا سنگین تر از این یه لایه پتو نیست😭 به اجبار بلند شدم، باید میرفتم دانشگاه. سعی میکردم بیشتر درس بخونم تا دوباره نمره هام پایین نیاد و بخوام به بابا جواب پس بدم✅ کلاسام که تموم شد،زنگ زدم به مرجان، کلی بوق خورد تا صدای خواب آلودش تو گوشی پیچید! -الو -الو مرجان خوابی هنوووووززز؟؟؟😳 پاشو لنگ ظهره!!! -ترنم نیم ساعت دیگه خودم بهت میزنگم.لطفاً.... بای این همینجوریش تنبل بود،دیشبم معلوم نبود کجا رفته بود که اینطور خسته شده بود!! "محدثه افشاری" ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟