#تلنگر
📌 مسافرت...
💰 وقتی میخواست با خانوادهاش به مسافرت برود، مبلغ زیادی صدقه میداد.
اما هر وقت میخواست برای امام زمانش صدقه بدهد، کلی ته جیبش را بالا و پایین میکرد تا شاید یک اسکناس هزار تومانی بیگوشه پیدا کند که توی صندوق بیندازد!
دست آخر هم میگفت: آقاجون! خواستم بندازم، خرده نداشتم! مهم نیته که من همیشه به یادتون هستم!
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
https://eitaa.com/AllahvaSahebzaman
#تلنگر
سخنران آخر جلسه، اینگونه دعا کرد:
« خدایا به جان امام زمان قسمت میدهیم...»
برای همه چیز دعا کرد و از آقا مدد گرفت الا دعا برای #فرجش!!
که باز یادش رفت!!
مثل روزهای دیگر مثل مراسمهای دیگر...
او هم خودش را #یک_منتظر میدانست...
@AllahvaSahebZaman
#تلنگر
📌 مراقبت از مادر...
🏨 مادرش را به بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان منتقل کردند. اما به بهانه زیارت، راهی سفر شد. زحمت مراقبت از مادر به گردن بقیه افتاد. مدام عکس از حرم میگذاشت و از راه دور با خیال راحت برای شفای مادر، دعا میکرد. وقتی از مسافرت برگشت، مادر دیگر نبود.
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
@AllahvaSahebZaman
#تلنگر
📌 مراقبت از مادر...
🏨 مادرش را به بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان منتقل کردند. اما به بهانه زیارت، راهی سفر شد. زحمت مراقبت از مادر به گردن بقیه افتاد. مدام عکس از حرم میگذاشت و از راه دور با خیال راحت برای شفای مادر، دعا میکرد. وقتی از مسافرت برگشت، مادر دیگر نبود.
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
#تلنگر
📌 مدیر کانال مهدوی...
👥 مدیر یه کانال مهدوی بود. با یک عده جوان مشتاق، باانگیزه و خوشفکر کار میکرد که حاضر بودند برای امامزمان هر کاری انجام دهند. تصمیمگیرنده، او بود. کسی که قرار بود با تجربهاش کانال را خیلی عالی بچرخاند. کانال، دنبالکننده زیاد داشت و با کلیپ، سخنرانی، موشنگرافی و... ذائقه مخاطب را امامزمانی کرده بود. اما سر بزنگاهها، قدرت امر به معروف نداشت. جرئت اظهار نظر نداشت. طوری پست میگذاشت که همه راضی باشند و به کسی برنخورد!
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
@AllahvaSahebZaman