#ویژه_محرم
🏴روایت جانسوز از شهادت امام حسین (ع) توسط نبی اکرم (ص)
✔️حديث مقتل خوارزمى :
▪️هنگامى كه حسين يك ساله شد، دوازده نفر از فرشتگان با چهره هاى سرخ فام و بالهاى پراكنده بر رسول خدا (ص) فرود آمدند و گفتند:
🔻«اى محمد! به زودى آنچه بر هابيل رفت بر فرزندت حسين (ع) نيز نازل ميشود، و پس از آن، او را پاداشى همانند هابيل باشد، و قاتلش را گناهى همانند قابيل» گويد: و هيچ فرشته اى در آسمان نماند مگر آنگه بر پيامبر (ص) فرود آمد و او را در عزاى حسين (ع) تعزيت گفت و از پاداش او آگاهش كرد و تربتش را بر او عرضه داشت و پيامبر (ص) نيز فرمود: خدايا هر كه او را يارى نكرد خوارش كن، و هر كه او را كشت وى را بكش و از آنچه ميجويد بهره مندش مگردان.
🔻هنگامى كه حسين (ع) دو سالش به اتمام رسيد، پيامبر(ص) روانه يك سفر شد و در بخشى از مسير به ناگاه ايستاد و استرجاع (انا لله و انا اليه راجعون) گفت و اشك ديدگانش جارى شد. پرسيدند چه شده؟ فرمود: اين جبرئيل است مرا از سر زمينى آگاه ميكند كه كربلايش گويند، در كنار نهر فرات، فرزندم حسين پسر فاطمه (س) در آن جا كشته ميشود. گفته شد: يا رسول الله (ص)! چه كسى او را ميكشد؟ فرمود: فردى كه او را يزيد گويند و خداوند بركت را از جانش بردارد! چنان است كه گويا منزلگاه و مدفن او را نظاره ميكنم. سر او را هديه ميبرند. به خدا سو گند هيچ كس بر سر فرزندم حسين (ع) شادمانه نظر نكند مگر آنكه خداوند قلب و زبانش را دو گانه گرداند (يعنى آنچه با زبان بدان گواهى دهد در جانش نباشد)
▪️راوى گويد: پيامبر (ص) با حالتى اندوهگين از اين سفر باز آمد و بر فراز منبر شد و در حاليكه حسين (ع) و حسن (ع) فرا رويش بودند، خطابه خواند و موعظه فرمود و پس از آن دست راستش را بر سر حسين نهاد و سر به آسمان برداشت و عرضه داشت: خداوندا! من محمّد بنده و نبىّ تو هستم و اين دو پاكان عترت و برتران ذريّت و ريشه هاى نبوت اند، كسانى كه پس از خود بر جايشان ميگذارم. پروردگارا! جبرئيل به من خبر داد كه اين فرزندم كشته و بى ياور ميگردد. خداوندا! قتلش را بر من مبارك و خودش را از سادات شهدا بگردان كه تو بر هركارى توانائى. پروردگارا! قاتل و خاذل و واگذارنده اش را از بركت محروم دار.
گويد: مردم در مسجد به يكباره صداى ضجّه و شيون سر دادند. پيامبر (ص) فرمود: ميگرييد و او را يارى نمى كنيد؟! پروردگارا! خودت يار و ياور و ناصر او باش...
📚معالم المدرستین
☑️ مطالب درباره علامه عسکری🔰
http://eitaa.com/joinchat/3534880770Ccde1211695
#ویژه_محرم
#معرفی_آثار
#مقتل_الحسین
🖤بیم دهنده ای دیگر🖤
👈در تاریخ ابن عساکر و ابن کثیر راوی چنین نقل می کند: در دل صحرا، خیمه هایی برافراشته دیدم. گفتم: «از آن کیست؟» گفتند: از حسین (علیه السلام) است. نقل می کند که نزدیک شدم و بزرگ مردی را دیدم که تلاوت قرآن می کرد و سیل اشک بر گونه ها و محاسنش جاری بود.
گفتم «یابن رسول الله! چه چیز شما را به این سرزمین و بیابان غیر مسکونی کشانده است؟» [حضرت علیه السلام ] فرمود: «این نامه های مردم کوفه است که برای من فرستاده اند؛ و یقین دارم که آن ها قاتل من هستند؛ و وقتی چنین کنند، هیچ حرمتی را به خاطر خدا نگه نخواهند داشت و حرمت شکنی می کنند؛ و خداوند کسی را بر آن ها مسلط می کند که ذلیل و خوارشان کند، طوری که از تکه پارچه ی زنان هم پست تر شوند!»
🔍از مقایسه برخی روایات با برخی دیگر ، روشن می شود که #امام (علیه السلام) در گفت و گوی خود با سه نفر در سه مکان، یادآور شده که آن ها به زودی او را می کشند و خداوند خوارشان می سازد و تحت سلطه قرارشان می دهد؛ و این سخنان را با صراحت، بیان و تکرار می فرماید.
📖مقتل امام حسین علیه السلام ص۷۳
🌺کانال اعتقادی تاریخی علامه عسکری
☑️ @Allameaskari
#مقتل_الحسین
#ویژه_محرم
◾️عزاداری چهل ساله امام سجاد◾️
🔘در اللهوف آمده است که از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود:« زین العابدین چهل سال بر پدرش گریه کرد. روزها روزه میگرفت و شبها به عبادت میپرداخت و چون وقت افطار میشد و خادمش آب و غذا میآورد و پیش رویش میگذاشت و میگفت: آقای من بفرمایید؛ فرمود: زادهی رسول خدا لب تشنه کشته شد!! و پیوسته آن را تکرار میکرد و گریه میکرد تا جایی که غذا از اشک چشمش تر میشد؛ و همواره چنین بود تا به خدای عزوجل پیوست.»
👈 نقل میکند که یکی از خادمان آن حضرت علیه السلام چنین نقل کرده است که امام علیه السلام روزی به صحرا رفت و من به دنبالش رفتم و دیدم بر سنگی سخت و خشن به سجده افتاد. ایستادم و در حالی که ذکر و ضجهاش را میشنیدم، هزار بار شمردم که می گفت: «لا اله الا الله حقا حقا، لا اله الا الله تعبدا و رقا، لا اله الا الله ایمانا و صدقا.» آنگاه سر از سجده برداشت، در حالی که محاسن و چهرهاش از اشک چشم هایش آغشته بود.
🖤گفتم: آقای من! آیا اندوه شما را پایانی نیست؟! آیا از گریهی شما کم نمیشود؟!
امام علیه السلام فرمود: « وای بر تو! یعقوب، پسر اسحاق، فرزند ابراهیم، پیامبر و پیامبرزاده بود و دوازده پسر داشت، خداوند یکی از آنها را از دید او پنهان کرد، موی سرش سفید و کمرش خم شد و از گریه نابینا گردید، در حالی که پسرش زنده بود؛ و من با چشم خود پدر و برادر و هفده نفر از اهل بیتم را کشته و بر زمین افتاده دیدم، چگونه اندوهم پایان پذیرد و گریه ام کم شود؟!»😭
#محرم
📓مقتل الحسین علیه السلام ص ۲۴۵
🖤کانال علامه عسکری
🏴 @Allameaskari
#مقتل_الحسین
#ویژه_محرم
◾️عزاداری چهل ساله امام سجاد◾️
🔘در اللهوف آمده است که از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود:« زین العابدین چهل سال بر پدرش گریه کرد. روزها روزه میگرفت و شبها به عبادت میپرداخت و چون وقت افطار میشد و خادمش آب و غذا میآورد و پیش رویش میگذاشت و میگفت: آقای من بفرمایید؛ فرمود: زادهی رسول خدا لب تشنه کشته شد!! و پیوسته آن را تکرار میکرد و گریه میکرد تا جایی که غذا از اشک چشمش تر میشد؛ و همواره چنین بود تا به خدای عزوجل پیوست.»
👈 نقل میکند که یکی از خادمان آن حضرت علیه السلام چنین نقل کرده است که امام علیه السلام روزی به صحرا رفت و من به دنبالش رفتم و دیدم بر سنگی سخت و خشن به سجده افتاد. ایستادم و در حالی که ذکر و ضجهاش را میشنیدم، هزار بار شمردم که می گفت: «لا اله الا الله حقا حقا، لا اله الا الله تعبدا و رقا، لا اله الا الله ایمانا و صدقا.» آنگاه سر از سجده برداشت، در حالی که محاسن و چهرهاش از اشک چشم هایش آغشته بود.
🖤گفتم: آقای من! آیا اندوه شما را پایانی نیست؟! آیا از گریهی شما کم نمیشود؟!
امام علیه السلام فرمود: « وای بر تو! یعقوب، پسر اسحاق، فرزند ابراهیم، پیامبر و پیامبرزاده بود و دوازده پسر داشت، خداوند یکی از آنها را از دید او پنهان کرد، موی سرش سفید و کمرش خم شد و از گریه نابینا گردید، در حالی که پسرش زنده بود؛ و من با چشم خود پدر و برادر و هفده نفر از اهل بیتم را کشته و بر زمین افتاده دیدم، چگونه اندوهم پایان پذیرد و گریه ام کم شود؟!»
📓مقتل الحسین علیه السلام ص ۲۴۵
📮سفارش این کتاب👇🏻
@Aghayabnalhasan
☑️ کانال علامه عسکری
🏴 @Allameaskari
علامه عسکری
🏴 معرفی کتاب مقتل الحسین علامه عسکری ✔️ کتاب #مقتل_الامام_الحسین کتابی است به سبک نگارشی سایر مقاتل
#مقتل_الحسین
#ویژه_محرم
◾️عزاداری چهل ساله امام سجاد◾️
🔘در اللهوف آمده است که از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود:« زین العابدین چهل سال بر پدرش گریه کرد. روزها روزه میگرفت و شبها به عبادت میپرداخت و چون وقت افطار میشد و خادمش آب و غذا میآورد و پیش رویش میگذاشت و میگفت: آقای من بفرمایید؛ فرمود: زادهی رسول خدا لب تشنه کشته شد!! و پیوسته آن را تکرار میکرد و گریه میکرد تا جایی که غذا از اشک چشمش تر میشد؛ و همواره چنین بود تا به خدای عزوجل پیوست.»
👈 نقل میکند که یکی از خادمان آن حضرت علیه السلام چنین نقل کرده است که امام علیه السلام روزی به صحرا رفت و من به دنبالش رفتم و دیدم بر سنگی سخت و خشن به سجده افتاد. ایستادم و در حالی که ذکر و ضجهاش را میشنیدم، هزار بار شمردم که می گفت: «لا اله الا الله حقا حقا، لا اله الا الله تعبدا و رقا، لا اله الا الله ایمانا و صدقا.» آنگاه سر از سجده برداشت، در حالی که محاسن و چهرهاش از اشک چشم هایش آغشته بود.
🖤گفتم: آقای من! آیا اندوه شما را پایانی نیست؟! آیا از گریهی شما کم نمیشود؟!
امام علیه السلام فرمود: « وای بر تو! یعقوب، پسر اسحاق، فرزند ابراهیم، پیامبر و پیامبرزاده بود و دوازده پسر داشت، خداوند یکی از آنها را از دید او پنهان کرد، موی سرش سفید و کمرش خم شد و از گریه نابینا گردید، در حالی که پسرش زنده بود؛ و من با چشم خود پدر و برادر و هفده نفر از اهل بیتم را کشته و بر زمین افتاده دیدم، چگونه اندوهم پایان پذیرد و گریه ام کم شود؟!»
📓مقتل الحسین علیه السلام ص ۲۴۵ سفارش این کتاب👇🏻
☑️ @AGHayabnalhasan
🖤 کانال علامه عسکری
🏴 @Allameaskari