با حال خوب بشنوید🖤 روضه مقتل روبروی قتلگاه حسین 💔 اینو فرستادم فقط بگم یادتون بودم خدایی خیلی جاتون خالی بود 🥀

با حال خوب گوش کنید 🥺 توی روضه علی اکبر فقط یاد جوونا بودن بچه هایی که از هیئات از مساجد فاصله گرفتند همراه زائرای حسین بشوید 🌱

با حال خوب گوش کنید 🥺 آخرین روضه از شش ماهه ارباب 😭 به نیت فرج امام‌ زمان...

آقا امیرعلی 💔 نوجوان و خوش صدا با معرفت و خوش فکر انقلابی و سلیم النفس بمونی توی همین طریق صاحب صدایی که شنیدید ایشون بودن 💚💔 پرچم نوجوونای امام حسینی بالاست ❤️ تجربه نگاری اربعینی یه امام جماعت

🌱به پایان آمد این دفتر ارادت همچنان باقیست...💔 #اربعین1447 #مسجدالمنتظر تجربه نگاری اربعینی یه امام جماعت

رئیس موکب حاج عليرضا یه دهه هفتادی مجاهد بعدا از بابت تشکر بیشتر خواهم نوشت همونیکه 100 تا نوجوان را به دندون گرفت 😁 آورد کربلا اینجا هم کربلا بود توی حرم سید الشهدا یهویی از فشار کار 😱 افتاد زمین 😔 بردیمش حرم ارباب دکتر تجربه جالبی بود سلامتی شون صلوات بفرستید 🥰 تجربه نگاری اربعینی یه امام جماعت

آخرین موکب و موقف باز هم مسجد المنتظر بود آغاز مسجد پایان مسجد خونه امام زمان شده محور زندگی🌱😌 تا دقایق دیگه می‌رسیم مسجد 😍 و پرونده برنامه اربعین 1447 به پایان خواهد رسید لطف ارباب زیاد بوده بعد از یک هفته رفع خستگی خواهم نوشت 😂

🖤 شیرین تر از بغل مااااادر حرم حسین ،حرم حسین ، حرم حسینه... چقدر زیباست 😌 ▪️@Almontazar_mashhad

این طریق همه اش عشق و محبت بود ▪️@Almontazar_mashhad

♦️عزاداری دستهٔ معروف «بنی عامر» در بین الحرمین 🔹به مناسبت فرارسیدن روز اربعین، دسته بزرگ عزاداری قبیله بنی عامر که با پای پیاده از بصره وارد کربلا شده، بامداد امروز در بین‌الحرمین عزاداری کردند. 🔹دسته بنی عامر یکی از دسته‌های معروف در کشور عراق است که هر ساله در آستانه اربعین حسینی حرکت خودشان را از بصره آغاز می‌کنند و در روز ۱۹ صفر در بین‌الحرمین، لبیک‌گویان به حرم امام حسین (ع) مشرف می‌شوند. #اربعین_۱۴۴۷ ▪️@Almontazar_mashhad

کاروانی سراسر زیبایی از مشهدالرضا تا طریق الحسین یادش در اذهان جاودانه 💔 کاروان دانش آموزی اربعین مسجد المنتظر مرداد ماه سال 1404

🔸حیران و واله مانده‌ام... قلم به دست از کدامین فصل این حکایت شورانگیز آغاز کنم؟ ▫️آیا از موج خروشان ارادت مردمی بگویم که دل در گرو ابی‌عبدالله الحسین (ع) نهاده‌اند؟ ▫️یا از عطش نوجوانی که روزها و شب‌ها دوان‌دوان، التماس‌کنان، جواز کربلایش را از مادرشان بگیرند ؟ ▫️شاید از ایثار سرگروه‌هایی باید نوشت که خواسته های خود را به "بچه همسایه" ترجیح دادند ❣از کدام دغدغه بگویم؟ از همت جوان دهه هفتادی که برای کربلایی شدن نوجوانان شهرش، آسمان را به ریسمان زمین دوخت و ناممکن‌ها را ممکن ساخت؟ یا از معرفت بی‌حد و مرز آن دهه هشتادی که خود تازه از مرز نوجوانی گذشته، اما تمام هم و غمش، شور حسینی نوجوانان شهرش شده است؟ ➰حیرت، جنس این سفر است و مرا نیز به وادی تحیر کشانده؛ پس بگذارید متحیرانه بنویسم: 🔺از سخاوت بی‌نظیر مردم عراق، از مهمان‌نوازی بی‌دریغشان که انگار میزبانان ویژه‌ی "آقا جان" هستند. 🔻از نورانیت بی‌کران مسیر، و از آن حرارتی که در هر گام این طریق، شعله می‌کشد و قلب و روحم را به تحیر وا می‌دارد. ✂️ اما شگفتی امسال، داستانی دیگر داشت: مسجدی که هنوز در سال‌های ابتدایی خود، نوپاست و در سومین سال فعالیتش، صد نوجوان را همراه خویش به این سفر نورانی آورده است. این غیرممکن، به دست جوانان دهه هفتادی و هشتادی، ممکن شد و حماسه‌ای نوین آفرید. 🪴در آخر تشکر میکنم بصورت خاص... اما چگونه 👇🌱 📍 چگونه می‌توانم از سرگروه‌هایمان تشکر کنم؟ از آنان که فداکاری و معرفت، ریشه‌ی اصلی حرکتشان بود و با جان و دل، راهنمای این کاروان شدند. 📍چگونه می‌توانم از خانواده‌هایمان سپاسگزار باشم؟ از هشتاد خانواده، یعنی صد و پنجاه پدر و مادر، که از تعلق فرزندشان گذشتند و بال پروازشان شدند. 📍و چگونه می‌توانم قدردان همراهی هشتاد دانش‌آموز باشم؟ همان‌ها که حضور یک‌رنگ و یک‌دستشان، زینتی خاص به مسیر بخشید، به‌ویژه آنجا که کنش‌گری بی‌نظیر خود را به تماشا گذاشتند. حیرتی عمیق، زبانم را از گفتن و دستم را از نوشتن کوتاه کرده است. تو بگو، من چه بگویم منیکه متحیرم... یادداشتی از امام جماعت مسجد المنتظر