eitaa logo
عمامه خاکستری
176 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
4.4هزار ویدیو
163 فایل
حضرت رسول الله همسايه‌اى داشت كه وى را بسيار اذيّت مى‌كرد، هر روز از پشت بام خاكستر همراه آتش بر روى سر آن حضرت مى‌ريخت .سلام بر عمامه خاکستری پیامبر رحمت. https://jabeh.com/c/1nkemn http://salamazsheikh.blogfa.com/ https://farsnews.ir/AmamehKhakestari
مشاهده در ایتا
دانلود
10M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 | جایگاه زن از منظر آیت الله مصباح یزدی قدس سره 🔺انتشار به مناسبت ولادت مبارک حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و روز زن 💻 @mesbahyazdi_ir ——— 📎
بی جهت نیست که سردار همه دلهایی ... ——— 📎
برگرفته از سخنرانی علامه عسکری ❇️ مابه تو خیر و برکت فراوان عطا کردیم... 🔰 مرکزِ تنظیم و نشر و حفظ آثار علامه عسکری 💠@alaskari_farsi 🌷🌷🌷🌷🌷 @vaghfeahlebeyt ———- 📎
1.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپ روز 💚 جایگاه بی نظیر حضرت زهرا سلام الله علیها از منظر قرآن✨ ✅بر اساس تفسیر سوره کوثر ✅ 🌱🍃🌾💐🌹🌺🌸🌼🌻 🎤 حجت الاسلام قرائتی س ➖➖➖➖➖➖➖➖ 💌 @qorunstory110
4.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥یک دقیقه طلایی که باید همه زنان جهان ببینند... 🔹 بررسی جایگاه دختر، زن و در یک دقیقه با استناد به روایات اسلامی ‌‎‌‌‌‎‌✾͜͡🕊࿐✰•. @Tanhamasir_Yazd ——— س
4.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 سخنان مادر گرامی رهبرانقلاب درباره روش تربيت فرزندانشان 🌹 دیده بان 🆔 @sayyas ◾️◾️◾️
🌷مادرِ بزرگوار سردار حاج قاسم سلیمانی که از دنیا رفتند، پس از چند روز با جمعی از خبرنگاران تصمیم گرفتیم برای عرض تسلیت به روستای قنات ملک برویم. با هماهنگی قبلی، روزی که سردار هم در روستا حضور داشتند، عازم شدیم. وقتی رسیدیم ایشان را دیدیم که کنار قبر مادرشان نشسته و فاتحه می‌خوانند. 🌷بعد از سلام و احوالپرسی به ما گفت: من به منزل می‌ روم شما هم فاتحه بخوانید و بیایید. بعد از قرائت فاتحه به منزل پدری ایشان رفتیم. برایمان از جایگاه و حرمت مادر صحبت کرد و گفت: این مطلبی را که می‌ گویم جایی منتشر نکنید. گفت: همیشه دلم می‌ خواست کف پای مادرم را ببوسم ولی نمی‌ دانم چرا این توفیق نصیبم نمی‌ شد.... 🌷....آخرین بار قبل از مرگ مادرم که اینجا آمدم، بالاخره سعادت پیدا کردم و کف پای مادرم را بوسیدم. با خودم فکر می‌ کردم حتماً رفتنی ‌ام که خدا توفیق داد و این حاجتم برآورده شد. سردار در حالی که اشک جاری شده بر گونه ‌هایش را پاک می‌ کرد، گفت: نمی‌ دانستم دیگر این پاهای خسته را نخواهم دید تا فرصت بوسیدن داشته باشم... 📚 زندگی_به_سبک_شهدا, ناصر_کاوه
عنایت حضرت باب الحوائج امام موسی بن جعفر علیه السلام حضرت علامه می فرمودند: در ایامی که در سامرا بودم به مرض حصبه مبتلا شدم و هرچه در آنجا معالجه نمودم، مفید واقع نشد...‌ مادرم با برادرانم مرا از سامرا به کاظمین برای معالجه آوردند و در آنجا نزدیک صحن مطهر یک اتاق در مسافرخانه تهیه و به معالجه من پرداختند. این معالجات مؤثر واقع نشد و من بیهوش افتاده بودم. وقتی از معالجه پزشکان کاظمین مأیوس شدند، یک روز به بغداد رفته و یک طبیب را برای من به کاظمین آوردند. همین که آن طبیب بغدادی نزدیک بستر من آمد و می خواست مشغول معاینه شود من در اتاق احساس سنگینی کردم و بی اختیار چشمم را باز کردم دیدم خوکی بر سر من آمده است. بی اختیار آب دهان خود را به صورتش پرتاب کردم. گفت: چه می کنی⁉️چه میکنی⁉️من دکترم ‼️من دکترم‼️ نسخه ای را تهیه کرد که ابداً مؤثر واقع نشد و من لحظات آخر عمرم را سپری می کردم. ❇️ تا اینکه دیدم حضرت عزرائیل وارد شد... با لباس سفید و بسیار زیبا و خشرو و خوش منظره و خوش قیافه... پس از آن علیهم السلام؛ حضرت رسول اکرم و حضرت امیر المومنین و حضرت فاطمه زهرا و حضرت امام حسن و حضرت امام حسین صلوات الله علیهم اجمعین به ترتیب وارد شدند... همه نشستند و به من تسکین دادند و من مشغول صحبت کردن با آل عبا شدم وآنها نیز مشغول گفتگو با هم بودند. ❇️ در این حال که من به صورت ظاهراً بیهوش افتاده بودم، دیدم مادرم پریشان شده و از پله ها بالای بام مسافرخانه رفته و رو به گنبد حضرت کرده و عرض کردند: یا موسی بن جعفر من به خاطر شما بچه ام را اینجا آوردم شما راضی هستید بچه ام را اینجا دفن کنند ومن تنها برگردم؟ حاشا و کلاّ... (البته این مناظر را علامه با چشم دل و ملکوتی می دیدند نه با چشم سر... و بدن افتاده و ایشان عازم ارتحال است.) علامه عسکری در ادامه فرمودند: همین که مادرم با امام موسی بن جعفر سلام الله علیهما مشغول صحبت بود، دیدم آن حضرت به اتاق ما تشریف آوردند.... امام‌ موسی کاظم علیه السلام به عرض کردند: خواهش میکنم تقاضای را بپذیرید. حضرت رسول الله رو کردند به جناب عزرائیل و فرمودند برو تا زمانی که خداوند مقرر فرماید. خداوند به واسطه عمر او را تمدید کرده است، ما هم می رویم ان شاءالله برای موقع دیگر. 💢 مادرم از پله ها پایین آمد و من نشستم و از دست مادرم به قدری ناراحت بودم که حدّ نداشت. به ایشان عرض کردم: چرا این کار را کردی❗️ داشتم با پنج تن آل عبا صلوات الله علیهم می رفتم و تو آمدی جلوی ما را گرفتی نگذاشتی حرکت کنیم... 📚کتاب معاد شناسی علامه طهرانی ره ج اول 📚 مرزدار مکتب اهل بیت علیهم السلام علیه السلام علیه السلام @vaghfeahlebeyt
⭕️ این مرد بزرگ با انقلابش دنیا را تکان داد، اما در جواب عروسشان که می‌گوید: خوش به حال شما کارهای بزرگی برای اسلام کردید... می‌گویند: من حاضرم همه آن کارهای بزرگ را به شما بدهم، در عوض ثواب دو ساعت بچه داریتونو بدید به من... جایگاه و در اسلام این است. 💬 «ڪـانال‌قهرماناטּ‌‌‌ایراטּ‌‌‌🇮🇷»↶   「@HeRoEsIrAn_Ir
جمله ای که بالا توی کلیپ خدمتتان گفتم متعلق به حضرت خدیجه سلام الله البته این یک شعره از ایشون که خطاب همسرشون پیامبر اسلام، گفته شده اینم اصل شعر 👇 جاء الحبیب الّذی اهواه من سفر والشمس قد اثرت فی وجَهه اثراً عجبت للشمس من تقبیل و جنته والشمس لا ینبغی ان تدرک القمرا ترجمه ابیات سروده شده؛ آمد از سفر محبوبی که هوای او را در دل داشتم در حالتی که آفتاب در روی او اثر گذاشته تعجّب دارم از آفتاب از جهت بوسیدن او روی محبوب مرا و حال آنکه سزاوار نیست که آفتاب درک کند ماه را . خدایش جای افتخاره برای هر بانویی در جهان مخصوصا زنان مسلمان ، چقدر روانشناسی شده چقدر عاطفی چقدررادیبانه به شوهرشان فرمودند. جایگاهی که اسلام برای زن قائل شده بی نظیره ، البته حاضرم ثابت کنم اگه کسی قبول نداشت. منبع شعر 👈🏻كتاب "شعر الفتوح الإسلامية في صدر الإسلام" تأليف النعمان عبد المتعال القاضيكتاب "السيدة خديجة بنت خويلد الزوجة المثال, قراءة في سيرتها" تأليف الدكتور حسين علي الشرهانيكتاب "الشعر والشعراء" تأليف ابن قتيبةكتاب "البداية والنهاية" تأليف ابن كثير