eitaa logo
آمرنیوز؛ گفتمان جریان‌آفرین امر به معروف و مطالبه‌گری🇮🇷
198 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
642 ویدیو
561 فایل
یا آمر یا ناهی وفّقنا لِهدم المَناهی 🌷 آمرنیوز باشگاه خبرنگاران افتخاری فریضه؛ پاتوقی است: برای آشنایی با معارف فریضه پویش جریان‌آفرین انعکاس جهانی اخبار ویژه امر به معروف 🌷 قرارگاہ جهادی امر به معروف امـام‌خـامنہ‌اے ۲۰۳مخاطب در ۸دی۱۴۰۳ لبیک یاخامنه‌ای
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اسوه‌ها؛ شـهداے روحانے
سردار روحانی شهید عبدالحسین برونسی: سنندج مشغول نگهبانی بودم. یه‌دفعه دیدم از روبرو سر و کله یه دختر کرد پیدا شد. روسری نداشت، محلش نگذاشتم تا شاید راهش رو بکشه و بره. امانرفت، برعکس نزدیک‌تر هم شد. بهش نگاه نمی‌کردم، ولی حواسم جمع بود که دست از پا خطا نکنه، با تمام وجود می‌خواستم هرچه زودتر گورش رو گم کنه. چند لحظه گذشت، یک‌آن نگاهش کردم، غرق آرایش بود، انگار انتظار همین لحظه رو می‌کشید، بهم چشمکـ زد و بعد هم لبخند. صورتم رو برگردوندن این‌طرف، غریدم: برو دنبال کارت. نرفت، کارش رو بلد بود. دوباره حرفم رو تکرار کردم، باز هم نرفت. این دفعه سریع گلن‌گدن رو کشیدم، چشم غره رفتم، داد زدم: برو گم شو، وگرنه سوراخ‌سوراخت می‌کنم. رنگ از صورتش پرید، یه‌هو برگشت و پا گذاشت به فرار. (خاک‌های نرم کوشک، ص۵۷)
هدایت شده از اسوه‌ها؛ شـهداے روحانے
سردار روحانی شهید عبدالحسین برونسی (وصیت): مسلما در این راه امر به معروف، از مردم نادان، زیان خواهید دید و بر عزم راسختان پایدار باشید.
هدایت شده از اسوه‌ها؛ شـهداے روحانے
سردار روحانی شهید عبدالحسین برونسی: سنندج مشغول نگهبانی بودم. یه‌دفعه دیدم از روبرو سر و کله یه دختر کرد پیدا شد. روسری نداشت، محلش نگذاشتم تا شاید راهش رو بکشه و بره. امانرفت، برعکس نزدیک‌تر هم شد. بهش نگاه نمی‌کردم، ولی حواسم جمع بود که دست از پا خطا نکنه، با تمام وجود می‌خواستم هرچه زودتر گورش رو گم کنه. چند لحظه گذشت، یک‌آن نگاهش کردم، غرق آرایش بود، انگار انتظار همین لحظه رو می‌کشید، بهم چشمکـ زد و بعد هم لبخند. صورتم رو برگردوندن این‌طرف، غریدم: برو دنبال کارت. نرفت، کارش رو بلد بود. دوباره حرفم رو تکرار کردم، باز هم نرفت. این دفعه سریع گلن‌گدن رو کشیدم، چشم غره رفتم، داد زدم: برو گم شو، وگرنه سوراخ‌سوراخت می‌کنم. رنگ از صورتش پرید، یه‌هو برگشت و پا گذاشت به فرار. (خاک‌های نرم کوشک، ص۵۷)