eitaa logo
مـُنـتَظِرٰان‌ِمـَــهـدٖۍ'عـج'(:
298 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
11 فایل
↵چہ‌رویــٰاۍ ِ‌قشــنگیہ‌براۍ‌نوڪر‌ببینہ‌‌مـولـٰا‌ش‌ظـُهـور‌ڪرده‍ …!↳ کپی؟باصلوات،فورواردڪن‌فیض‌ببریـم °•خادم‌المهدی•°: @Khadim_313m °•تبادلاتمون•° : @Al_maShtI ••حــرفـاتـوݧ••🌿📮 https://6w9.ir/Harf_8710498 حرفے‌بود‌در‌خدمتم🙂🌿
مشاهده در ایتا
دانلود
بهم‌گفت‌: با‌این‌اوضاع‌گرونی‌ هنوزم‌پای‌‌ آرمان‌ها‌ی‌رهبرت‌هستی؟!‌ گفتم‌: به‌ما‌یاد‌دادن‌ توی‌مکتب‌حسین‌ ممکنه‌، هم‌واسه‌خوردن‌نباشه...! :) ..؟! ♥︎⃟@LabbaikYM🌱
| مثلابرۍگلزارشہدا ^^ یہ‌شہیدببینۍهمسنِ‌خودت! چہ‌حسۍپیدامیڪنے؟! اون‌موقعست‌ڪھ‌میخاۍ سربھ‌تنت‌نباشھ...(:💔 ♥️|@Amir_Hossein13|♥️
یه‌سری‌ها زندگی کردن، رفتن، شهید شدن! ما تازه دنبال راه‌های ترک گناهیم :)
مۍگفت‌ڪھ،حیـآ‌وعفـت‌یعنے... ‍مـوقع‌صحبت‌ڪردن‌بـآنـآمحـرم سـرسنگیـن‌بـآشیم!حتی‌درفضـآۍمجـآزی! خـدآنـآظروشـآهـد‌بـرنیت‌هـآست....ツ حـوآست‌بـآشہ‌رفیق...‼️ ♥️|@Amir_Hossein13|♥️
مـُنـتَظِرٰان‌ِمـَــهـدٖۍ'عـج'(:
🔹#او_را ... (۶۳) حالت چہره ے اون یہ جورۍشده بود ! فڪرڪنم باعث آبروریزیش شده بودم محترمانہ دستش
🔹 ... (۶۴) ڪنار یہ رستوران نگہ داشت - ببخشید ، امشبم مثـݪ دیشب باید غذاۍبیرون رو بخوریم ! ڪل روزو دنبالتون بودم ، وقت نشد برم خونہ و غذا درست ڪنم ! از لحن حرف زدنش و همچنین حرفےڪه زده بود خندم گرفت ! - معذرت میخوام ڪه اینقدر باعث دردسرتون شدم ! ولے نگران من نباشید ! معده ۍ من بہ غذاے رستوران عادت داره ! - مگہ شما ... خانوادتون ڪه همین شہر زندگے میڪنن !! - هه ! خانواده چند لحظہ اۍ سڪوت ڪرد - چے بگیرم ؟ چہ غذایۍ دوست دارین ؟ با خجالت سرمو انداختم پایین ! - تو عمرم هیچوقت سربارڪسے نبودم ! با جدیت نگاهم ڪرد - الـانم نیستید !! اگر نگید چے میخورید ، با سلیقہ ے خودم میخرما ! این بار تلـاشم براے ڪنترل اشڪ هام ، موفقیت آمیز نبود ! بدون حرفے از ماشین پیاده شد و رفت تو رستوران تا ڪے قراره این وضع ادامہ پیداڪنه ؟! چرا اینجورے میڪنم من چرا نمیدونم باید چیڪارڪنم با دو پرس غذا برگشت و گذاشتشون صندلے پشت و راه افتاد.. اشڪامو با پشت دستم پاڪ ڪردم صفحہ ے گوشیش روشن شد و صداۍ موزیڪ ملـایمے تو ماشین پخش شد - اݪـو سلـام داداش ! خوبۍ ؟ چاڪرتم خوبم خداروشڪر راستش نہ ... یڪم برنامہ هام تغییر ڪرده شرمندتم ! شما برید ! خوش بگذره ! مارو هم دعا ڪنید ! نہ بابا ! نہ جون تو ! چہ خبرے آخہ ؟؟ (صداشو آروم ڪرد) آخہ داداش ڪے بہ من زن میده خیالت راحت ! هیچ خبرے نیست ! فقط ڪارے پیش اومده ڪه نمیتونم بیام ! همین ! عجب آدمے هستے آره ! قربانت ! خوش بگذره ! ممنون شماهم ساݪ خوبۍ داشتہ باشے ان شاءالله یا علے مدد گوشے رو قطع ڪرد و با خنده ی ریزے سرشو تڪون داد ! با تعجب نگاهش ڪردم ! هیچوقت فڪر نمیڪردم آخوندا هم خندیدن بلد باشن ! یا دوستے داشتہ باشن !! امّا سریع خودمو جمع ڪردم دوباره احساس خجالت اومد سراغم - ببخشید ... من ... واقعاً یہ موجود اضافہ و مزاحمم ! شما رو هم اذیت ڪردم ! منو همینجا پیاده ڪنید و برید برید پیش دوستتون ! ڪلـافه نفسش رو بیرون داد و دستے بہ موهاش ڪشید ! - میشہ دیگہ این حرفو تڪرار نڪنید ؟؟ اونقدر جدۍ این حرفو زد ڪه دیگہ چیزے نگفتم ! ڪنار یہ پارڪ نگہ داشت ! - هرچند هوا سرده و نمیشہ پیاده شد !! ولے حداقـݪ ویوش خوبہ غذا رو داد دستم و بدون هیچ حرفے مشغوݪ خوردن شد! هنوزم سرفہ میڪرد و معلوم بود خیلے حاݪ خوبۍ نداره ! تمام سعیم رو میڪردم ڪه بہ آخوند بودنش فڪر نڪنم !! چون چاره اۍ جز بودن ڪنارش نداشتم ! حالـا دیگہ اون تنہا ڪسے بود ڪه میشناختم !! بعد خوردن شام رفت سمت خونش جلوے در نگہ داشت و ڪلیدو گرفت جلوے صورتم ! - بخارے رو زیاد ڪنید ، سرما نخورید ! نگاهش ڪردم - باز میخواید تو ماشین بخوابید؟؟؟ - نگران من نباشید من یہ ڪارے میڪنم ! - نہ ! نمیرم ! سرشو گذاشت رو فرمون و نفسشو داد بیرون ! بعدش صاف و محڪم نشست و مثـݪ اڪثر وقتا بدون اینڪه نگاهم ڪنه ، شرو؏ ڪرد بہ حرف زدن - ازتون خواهش میڪنم ! من امشب چندجا ڪار دارم ! بہ فڪر من نباشید من همین ڪه میدونم جاتون خوبہ ، امنہ ، رو آسفالت هم ڪه بخوابم ، راحت میخوابم ! دیگہ چیزے نگید ! ڪلیدو بگیرید ! شبتون بخیر ! نفس عمیقےڪشیدم و بہ در سفید آهنے نگاه ڪردم ... - ممنونم شب بخیر ... ♥️|@Amir_Hossein13|♥️
🔹 ... (۶۵) بازم برگشتم اینجا ! همون مڪان امنے ڪه برام مثل یہ قرص آرامبخش عمل میڪنه ! حتے بہتر از اون ... نہ دیشب براۍ خوابم دست بہ دامن آرامبخش شده بودم و نہ فڪر ڪنم امشب نیازے بہش داشتم ...! یہ بار دیگہ در و دیوارشو نگاه ڪردم ! هیچ چیز عجیبے نداشت ! هیچ چیزے ڪه باعث آرامشم بشہ امّا میشد !!! از اولین بارے ڪه پامو توش گذاشتم حدود بیست و چہار ساعت میگذشت امّا خیلے بیشتر از خونہ هایۍ ڪه تو بیست و یڪ سال عمرم توشون زندگے ڪرده بودم برام راحت بود ! نہ تختے بود ڪه مثل پر قو نرم باشہ ، نہ میز ناهار خورے ، نہ انوا؏ و اقسام مبل اسپرت و سلطنتے و راحتے ، نہ استخرے داشت و نہ ... حتے تلویزیون هم نداشت !!! امّا با تمام سادگے و ڪوچیڪیش ، چیزے داشت ڪه خونہ ، نہ بهتره بگم قصر قصر ما نداشت ...! و اون چیز ... نمیدونستم چیہ !! فڪرم رفت پیش اون چرا این ڪارا رو میڪرد؟ من حتے برنامہ ے سفرش رو به هم ریختہ بودم اما ... واقعا از ڪاراش سر در نمیاوردم ! خستہ بودم! روز سختے رو پشت سر گذاشتہ بودم ! رفتم سمت پتو ها و یڪیش رو روے زمین پہن ڪردم و یڪے دیگہ رو هم ڪشیدم روم ! خیلے جاۍ سفتے بود !! امّا طولے نڪشید ڪه بہ خواب آرومے فرو رفتم با دیدن مامان و بابا از جا پریدم !! چشماے مامان از گریہ سرخ شده بود و بابا پیر تر از حالت عادۍ بہ نظر میرسید ! آماده بودم هر لحظہ بزنن توے گوشم امّا بغلشونو باز ڪردن ... یڪم نگاهشون ڪردم و بدون حرفے دویدم طرفشون، امّا درست وقتےڪه خواستم بغلشون ڪنم هر دو پودر شدن و روے زمین ریختن !!! با ترس و وحشت از خواب پریدم قلبم مثل یہ گنجشک تو سینم بالـا و پایین میپرید و صورتم از گریہ خیس بود ...! بلند شدم و رفتم سمت ظرفشویۍ و بہ صورتم آب زدم ! واے ... فقط یہ خواب بود ! همین ! امّا دلم آشوب بود ! ساعتو نگاه ڪردم ! هفت صبح بود ... فڪر مامان ، بابا و مرجان همش تو سرم میپیچید و احساس بدۍ مثل خوره بہ جونم افتاده بود ! سعے ڪردم بہشون فڪر نڪنم ! با دیدن شعلہ هاۍ بخارے ڪه سعے میڪردن خونہ رو گرم ڪنن ، یاد اون افتادم !! حتما تو این سرما ، تا الـان سرماخوردگیش بدتر شده !! پتوها رو از روۍ زمین جمع ڪردم همون دمپایۍ هاے آبۍ و زشت رو پوشیدم و رفتم جلوے در امّا هیچ‌ڪس تو ماشین نبود !! سر و تہ ڪوچه رو نگاه ڪردم اما حتے دریغ از یہ پرنده ! خلوت خلوت بود ! فڪرم هزار جا رفت ... یعنے این وقت صبح ڪجاست ؟! نڪنه حالش بد شده !؟ نڪنه اتفاقے براش افتاده !؟ نڪنه ....؟! با استرس دستمو ڪردم تو جیبم و با دیدن شمارش یہ نفس راحت ڪشیدم سریع برگشتم تو خونہ و رفتم سمت تلفن ! صداے آهنگ پیشوازش تو گوشے پیچید ! امّا ڪسے جواب نداد !! دلم آشوب شد ... بلند شدم و رفتم جلوے در ڪه دیدم با یہ نون سنگڪ ، از سرڪوچہ ظاهر شد ! نفس راحتے ڪشیدم و بہ در تڪیه دادم ! با دیدن من یہ لحظہ سرجاش ایستاد و با تعجب نگام ڪرد ! ولے سریع بہ حالت قبل برگشت و با سر بہ زیرے تا جلوے در اومد ! - سلـام صبحتون بخیر ! چرا اینجایید ؟ - سلـام ... تو ماشین نبودین ، ترسیدم ! - ترسیدین؟؟ از چے ؟ - خب گفتم شاید حالتون بد شده ... دو شب تو این سرما ، تو ماشین ... - واے ببخشید قصد نداشتم نگران ... یعنے بترسونمتون ...! بعد نماز خوابم نمیومد ، ترجیح دادم برم پیاده روے و براے صبحونتون هم نون بخرم ! - دستتون درد نڪنه ...! ممنون ببخشید ڪه ... ولے حرفمو خوردم ! ڪلمہ ۍ"مزاحم" دیگہ خیلے تڪرارے شده بود ! - پس شما هم بیاید داخل! صبحونہ بخوریم ... - نہ ممنون ! من خوردم ! شما برید تو ، من همینجا منتظرتون میمونم بعد صبحونتون بیاید یڪم حرف دارم باهاتون ! سرمو تڪون دادم و نون رو ازش گرفتم ! برگشتم تو ، ڪه بستہ شدن صداے در شنیدم ! پشتمو نگاه ڪردم ! نبود ! فقط در رو بستہ بود ...! نمیتونستم معنے حرڪات عجیب و غریبشو بفہمم! برام غیرعادۍ بود !! خصوصاً از اینڪه موقع حرف زدن نگاهم نمیڪرد ، اعصابم خورد میشد !! هنوز نتونستہ بودم دلشوره ے خوابۍ ڪه دیده بودم رو از خودم دور ڪنم . یڪم از نون رو ڪندم و سعے ڪردم خودمو بزنم بہ اون راه و مشغول صبحونہ بشم ! اینقدر فڪرم مشغول بود ڪه حتے یادم رفت برم از یخچال چیزے بردارم و با نون بخورم ! هرڪارے ڪردم فڪرمو مشغول چیز دیگہ ڪنم ، نشد ...! با دو دلے بہ تلفن گوشہ ے اتاق نگاه ڪردم ! ♥️|@Amir_Hossein13|♥️
🔹 ... (۶۶) ترجیح دادم بہ مرجان زنگ بزنم ! هرچند این وقت صبح ، حتما خواب بود طول ڪشید تا جواب بده ... - الـو؟؟ - مرجان این دفعہ مثل برق گرفتہ ها جواب داد ! فڪرڪرد اشتباه شنیده !! - الـو؟؟؟؟ زدم زیر گریہ - ترنم تویۍ؟؟؟؟ - اره - تو زنده اے ؟؟ هیچ معلومہ ڪجایۍ؟؟ - میبینے ڪه زنده ام... - خب چرا گریہ میڪنے؟؟ خوبے تو؟؟ الـان ڪجایۍ ؟؟ - نگران نباش ، خوبم ... - بگو ڪجایۍ پاشم بیام ! - نہ لـازم نیست ! فقط بخاطر یچیز زنگ زدم ! مامان بابام ... خوبن؟؟ - خوبن؟؟ بنظرت میتونن خوب باشن؟؟ داغونن ترنم ... داغونشون ڪردۍ !! هرجا ڪه هستے برگرد بیا ... - نمیتونم مرجان نمیتونم !! - چرا نمیتونے ؟ میفہمے میگم حالشون بده؟؟ همہ جا رو دنبالت گشتن ! میترسیدن خودتو ڪشته باشے !! - من از دست اونا فرار ڪردم حالـا برگردم پیششون ؟؟؟ - ترنم پشیمونن !! باور ڪن پشیمونن !! مطمئن باش برگردۍ جبران میڪنن !! - نہ ... دروغ میگے دروغ میگن اونا اخلـاقشون همینہ ! عوض نمیشن ! - ترنم حرفمو باور ڪن ! خیلے ناراحتن ! اولش فڪرمیڪردن خونہ ے ما قایم شدۍ اومدن اینجا رو بہ هم ریختن وقتے دیدن نیستے ، حالشون بدتر شد ! بہ جون ترنم عوض شدن ! بیا ترنم ... لطفاً دل منم برات تنگ شده - تو یڪے حرف نزن من حتےٰ اندازه یڪ مہمونے شبانہ برای تو ارزش نداشتم ! - ترنم اشتباه میڪنے !! اصلـاً من غلط ڪردم ... تو بیا هممون عوض میشیم ! - نمیتونم ... نہ ... اصرار نڪن ! - خب آخہ میخواۍڪجا بمونے ؟ میخواے تا آخر عمرت فرارے باشے ؟؟ چیزۍ نگفتم و فقط گریہ ڪردم... - ترنم ... جون مرجان چند ساعت دیگہ سال تحویلہ پاشو بیا ... - نمیدونم بہش فڪر میڪنم ... - ترنم ... خواهش میڪنم ... - فڪر میڪنم مرجان ... و گوشے رو گذاشتم ! انگار غم دنیا تو دلم ریختہ بود سرمو گذاشتم رو زانوهام و گریہ ڪردم. صداۍ در ، یادم انداخت ڪه اون منتظرمہ ! با چشماے قرمز در رو باز ڪردم و سعے ڪردم مثل خودش زمینو نگاه ڪنم ! - اتفاقے افتاده؟؟ راستش صداے گریہ میومد ! نگران شدم ! زیر چشمے نگاهش ڪردم هنوز نگاهش پایین بود ! منم پایینو نگاه ڪردم ! - چیزے نیست ! ڪارم داشتید؟؟ - بله ! میشہ بریم تو ماشین؟؟ سرمو تڪون دادم و رفتم سمت ماشین ! مثل همیشہ رو بہ رو رو نگاه ڪرد و شرو؏ ڪرد بہ صحبت ! - چرا نمیخواید برید خونہ ؟؟ میدونید الـان چقدر دل نگرانتونن ؟؟ لبام قصد تڪون خوردن نداشتن ! بہ بازے با انگشتام ادامه دادم ...! - حتماً دلشون براتون تنگ شده ... شما دلتون تنگ نشده ؟؟ یہ قطره اشڪ ، از گوشہ ی چشمم تا پایین صورتم رو خیس ڪرد . - میشہ ببرمتون پیش خانوادتون ؟؟ اشڪ بعدۍ هم از مسیر خیس قبلے سر خورد و سرم تڪون ملـایمے بہ نشونہ ی تأیید خورد ...! لبخندۍ زد و ماشینو روشن ڪرد . تو طول مسیر ، تنہا حرفے ڪه زدیم راجع بہ آدرس خونہ بود ! چند دقیقہ ای بود رسیده بودیم امّا از هیچ‌ڪس صدایۍ در نمیومد ! غرق تو فڪر بودم فڪر مقایسہ ۍ این ویلـاے بزرگ و بدون روح با اون اتاق ۳۰مترے دوست داشتنے . تا اینڪه اون سڪوت رو شڪست ! - وقت زیادۍ نمونده ! دوست نداشتم برم ! امّا در ماشینو باز ڪردم ! - شمارمو دارید دیگہ ؟ سرمو تڪون دادم! - من دوست دارم ڪمڪتون ڪنم ولے حیف ڪه بد موقعہ ! امیدوارم سال خوبۍ داشتہ باشید ! با لبخند گفتم "همچنین" و پیاده شدم بہ خونہ نگاه ڪردم با پایۍ ڪه نمیومد رفتم جلو ! و زنگ رو زدم ... امّا برگشتم و پشتم رو نگاه ڪردم هنوز اونجا بود ! دستشو تڪون داد و آروم راه افتاد ! - بلہ ...؟ صداے مامان بود ! رفتنشو نگاه میڪردم ! دوباره استرسم داشت برمیگشت ! - ترنم ... تویۍ؟؟ ♥️|@Amir_Hossein13|♥️
『 بسْم‌اللّٰھ‌ِالذی‌خَلقَ‌المھدۍ'؏':)! 』
خیلۍوقتمون رونمیگیره رفقا..🌷 ╔♡❀‌✨•••❀‌•••✨❀‌♡╗ @Amir_Hossein13 ╚♡❀‌✨•••❀‌•••✨❀‌♡╝
•ا﷽ا• 🍃 +تلاوت‌قرآن‌همراه‌باترجمه 🌱📖 +صفحه ‹ 57 › [سوره آل عمران، آیات 53 تا 61🌸] ♥︎|@Amir_Hossein13|♥️