eitaa logo
مـُنـتَظِرٰان‌ِمـَــهـدٖۍ'عـج'(:
298 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
11 فایل
↵چہ‌رویــٰاۍ ِ‌قشــنگیہ‌براۍ‌نوڪر‌ببینہ‌‌مـولـٰا‌ش‌ظـُهـور‌ڪرده‍ …!↳ کپی؟باصلوات،فورواردڪن‌فیض‌ببریـم °•خادم‌المهدی•°: @Khadim_313m °•تبادلاتمون•° : @Al_maShtI ••حــرفـاتـوݧ••🌿📮 https://6w9.ir/Harf_8710498 حرفے‌بود‌در‌خدمتم🙂🌿
مشاهده در ایتا
دانلود
مـُنـتَظِرٰان‌ِمـَــهـدٖۍ'عـج'(:
علی اصغر خنده ای کرد و گفت بله☺️ همه ی ما شهید شدیم☺️ مگه شما نمی دانستید؟ ما همگی شهید شدیم🌷 جا خو
به سمت یخچال رفتم قابلمه غذا را برداشتم در حالی که برای دو فرزندم غذا کشیدم خودم هم یک شکم سیر غذا خوردم و گویا از قحطی برگشته بودم. احساس سردرگمی داشتم. خدایا باید خوابمو باور کنم؟🤔 در پذیرایی روی مبل نشستم و هر لحظه که میگذشت چیزهای بیشتری از خوابم رو بیاد میاوردم و حالت شرمندگی و بندگی .... واقعا نمیتونم بگم چه حالی داشتم. شک و تردید دست از سرم بر نمیداشت. پیش خودم این را مرور می‌کردم که من بنده ی خوبی برای خداوند نیستم و فرد خاصی هم نیستم مگر میشود یک انسانی که نه عالم است نه اعمال مستحبی و...... انجام میده و فقط به نمازهای یومیه و اعمال واجب اکتفا میکنه رویای صادقانه ای آن هم با این عظمت ببیند آیا یک فرد بسیار معمولی می تواند شهدا را با این وضوح در خواب ببیند ؟؟؟؟😳 با این افکار منتظر بودم تا مجدداً خواب آلودگی و ضعف و سایر علائم به سراغم بیاد ولی بعد از گذشت یک ساعت متوجه شدم که خبری از این علائم وجود نداره. به فکر افتادم که بهتره در مورد خوابم تحقیقی کنم. آیا افرادی که در خواب دیدم واقعی بودن؟؟؟ آیا شهیدی بنام علیرضا یاسینی با آن چهره داریم؟؟ آیا علی اصغر قلعه ای واقعا همان شهید بود؟؟؟؟و............ گوشی تلفن را برداشتم و به دو تن از بستگانی که اهل جبهه و جنگ بودند تماس گرفتم. در مورد خوابم چیزی نگفتم و فقط از ایشان در مورد چندتن از شهیدانی که در خواب دیده بودم سوال کردم. و هنوز تردید داشتم و احتمال میدادم که شاید چنین شهدایی نداشته باشیم. ولی هر چه بیشتر پرسش و پاسخ و تحقیق میکردم حال روحیم بدتر میشد چون به صادق بودن خوابم نزدیکتر میشدم.😮 احساس میکردم که اگر صد در صد صحت خوابم تایید بشه چه باید کنم؟؟؟ 😲 برای خداوند بواسطه ی لطفش قربانی کنم ، مستحبات رو انجام بدم، زندگی رو رها کنم و فقط عبادت کنم 🤔 خدایااااااااا چه کنم؟؟؟ چه جوری جبران کنم چنین لطف و مهربانی رو 😭 فقط یک عبادت خشک و خالی؟؟؟ قربانی کنم به نیت شهدا؟؟؟؟ ولی............... بالاخره متوجه شدم که این عزیزان کاملا حقیقی بودن😮 واقعا شهدایی که در خواب دیدم وجود داشته و چهره های زیباشونم کاملا همان بوده که در خواب دیدم.😲 و جزو شهدای دفاع مقدس می باشند بی اختیار اشک از چشمانم جاری شد ضربان قلبم به گونه ای بود که گویا قفسه سینه من گنجایش قلبم را نداشت به گونه ای می زد که گویا قلبم می خواست از قفسه سینه بیرون بزند. خدایا این چگونه آزمایشی است که بنده ای غافل از عظمتت را اینگونه مورد عنایت خود قرار می دهی در حالی که از دست من برای تشکر و قدردانی کاری بر نمی آید و نمی توانم آنگونه که شایسته و بایسته است تشکر و قدردانی کنم یا عبادت خاصی داشته باشم در حد عبادت های روزانه و روزمره ذهنم بسیار درگیر بود مانند مرغ پر کنده بودم و می خواستم فریاد بکشم از شهدا بگویم درحالیکه نمیدانستم اجازه تعریف کردن خوابم را برای کسی خواهم داشت؟؟؟؟ 🌷 تمام کانالهای تلویزیون شده بود صحبت در مورد شهدا 😳 یا نماهنگ و تصویر شهدا 😭 خدایا مگه اینها همگی میدونن که من چه خوابی دیدم و چه اتفاقی افتاده؟؟؟ در افکارم سرگردان بودم.😶 از منزل بیرون رفتم. سر تمام کوچه ها تابلوهای آبی رنگی نصب شده که با نام زیبای شهدا مزین شده است. روی دیوارهای شهر عکسهایی از شهدای عزیز کشیده شده. بیشتر دقت کردم. 🧐 این عکسها جدید هستن؟؟🤔 از روی چکه های آب باران که بر روی عکس شهدا نقشی انداخته بود مطمئن شدم که مدتهاست این تصاویر و این تابلوها و نماهنگ های تلویزیون به یاد شهدا و قدردانی از ایثار و فداکاریهایشان کشیده و ساخته شده ولی................. 😢بنده ...عجب غافل بودم😭😭😭 گویا چشم و گوشم بسته بوده. حالا رنگ و بوی شهر برام عوض شده بود. تمام خیابانها و کوچه ها بوی عطر شهدا رو میدادن. از در و دیوار شهر و انسانهایی که در خیابانها با خیال راحت و با آسایش و آرامش و بدون نگرانی در حال انجام امور روزمره ی زندگی خود بودند چیزی را نمیشد دید ، جز ایثار و فداکاری و از خودگذشتگی دلیر مردان بی ادعایی که حالا شاااید روزهای زیادی حتی فراموش کنیم اسمشان را یاد کنیم.🌷🌷🌷 میخواستم در خیابان فریاد بزنم که شاید مردم به خود بیان. برای مسائل بی اهمیتی چون جای پارک و ..... با هم به بحث و جدال نپردازن و حرمت نگه دارن ولی ممکن نیست. قطعا مردم خواهند گفت این خانم ....😏 پس باید چه کنم؟ حقایقی برام روشن شده و پرده ای از روی چشمانم کنار رفته که دوست دارم همه را در این واقعیت شیرین شریک کنم ولی باید چه کنم؟😟 لحظات را بگونه ای سپری میکردم که تمام وجودم لبریز از یاد و نام شهدا بود❤ مدل ذکرهایم عوض شده بود و فقط بر زبانم جاری نبود با تمام اعضاء و جوارح و با تمام وجودم گفته میشد. در حالیکه در پذیرایی نشسته بودم و کانال یک تلویزیون کلیپ یاد امام و شهدا پخش میشد و من حال و هوای غریبی داشتم
مـُنـتَظِرٰان‌ِمـَــهـدٖۍ'عـج'(:
به سمت یخچال رفتم قابلمه غذا را برداشتم در حالی که برای دو فرزندم غذا کشیدم خودم هم یک شکم سیر غذا خ
ناگهان تصویر هدیه ی شهید یاسینی و جعبه ی سفیدی که به من اهدا کردن جلوی چشمانم عبور کرد. یکدفعه جا خوردم. یاد سفارش لحظه ی آخر ایشون افتادم که فرموده بودن از این سوغاتی به سه نفری که نام بردن حتما بدم. ولی کدام سوغاتی؟؟؟😳 من که چیزی در دست نداشتم😕 باید چه میکردم؟؟ نزدیک ظهر بود که متوجه شدم بی اختیار گوشی تلفن در دستم است و پشت خط، اولین نفری که شهید یاسینی نام برده بودن الو الو میکرد و میگفت بفرمایید. نمیدونستم چی باید بگم شروع کردم به احوالپرسی کردن و به گونه ای وانمود کردم که برای احوالپرسی با ایشان تماس گرفته ام. احساس کردم صداش خیلی گرفته و ناراحت هستن. پرسیدم خوبید؟؟ چرا صداتون گرفته؟؟ گفت مگه شما اطلاع ندارید؟😳 پس برای چی زنگ زدید؟ 😕 فکر کردم زنگ زدی که ابراز همدردی کنی🧐 خیلی کنجکاو شده بودم پرسیدم مشکل چیه؟؟ قضیه ای پیش اومده؟ گفت ماشین مون رو چند روزه که دزدیدن. 😲 اینقدر حرص و جوش خوردیم که دیگه حالی برامون باقی نمونده.😮 این چه گرفتاری بود که برامون پیش اومد. در حالیکه کاملا جا خورده بودم گفتم به کلانتری، پلیس اطلاع دادید؟؟؟ گفت جایی نیست که اطلاع نداده باشیم. ولی امروز دیگه آب پاکی رو ریختن روی دستمون و گفتن که دیگه منتظر ماشین تون نباشید اگر پیدا هم بشه فقط لاشه ی ماشین خواهد بود. تا الان قطعا اوراقش کردن.😢 ما هم با کلی وام و بدهی اون ماشین رو خریده بودیم. هر نذری به ذهنم میرسید کردم و هر سوره و دعایی که بلد بودم یا دیگران گفتن خوندم ولی ............☹️ بدون اینکه فکر کرده باشم گفتم چله ی شهدا رو بگیرید و از شهدا بخواهید که براتون دعا کنن و ماشین تون بدون کوچکترین کم و کاستی به دستتون برسه. گفت من که این همه نذر کردم اینم روش ولی بلد نیستم. چله ی شهدا چه جوریه؟؟ کامل براشون توضیح دادم. گفت الان فکرم کار نمیکنه لطف کن اسم چهل شهید رو بگو تا بنویسم. منم اسم شهدا رو براشون خوندم و گفتم همین الان برای شهید اول صدتا صلوات بفرست. قبول کرد و خداحافظی کردیم. فردای همانروز ساعت ده صبح زنگ تلفن به صدا در اومد . خودش بود گوشی رو برداشتم سلام کردم. بسیااااار پرانرژی گفت سلام ناهید جان. الله اکبر از قدرت خدا و الله اکبر از شهدا. امروز صبح بعد از اینکه برای شهید دوم صلوات فرستادم و کلی باهاشون صحبت و درد دل کردم، ساعت هفت صبح از کلانتری زنگ زدن و گفتن ماشین تون در اتوبان یادگار امام پیدا شده. سریع رفتیم اونجا فکر میکردیم که الان لاشه ی ماشین رو تحویل میدن ولی ماشین بدون کوچکترین آسیب یا حتی کسری، سالم و سلامت تحویل دادن. ماموره گفت بسیااار برامون عجیب بود چون همراه سرباز رفته بودم کشیک روزانه.‌ وسط اتوبان یادگار امام یک ماشین یکدفعه زد روی ترمز و دو سرنشینش از ماشین پیاده شدن و به سرعت نور از تپه های کنار اتوبان بالا رفتن و فرار کردن.😳 مشکوک شدیم و بررسی کردیم متوجه شدیم که پلاک ماشین مال خودش نیست و عوض شده و ماشین دزدیه. پلیس گفت که این فقط یک معجزه میتونه باشه و دلیل فرار اون دو نفر هم مشخص نشد. وقتی گوش میکردم تصاویر خوابم و پرونده هایی که شهدا بررسی میکردن و.... همگی جلوی چشمانم میامد. در آخر صحبت تلفنی هم گفت باورم نمیشه شهدا چه کردن!!!! چقدر نفسشون پیش خدا اعتبار داره!!!!!🌷🌷🌷🌷🌷
قلم‌بدست‌گرفتم‌زحالم‌بـرات‌بنویسم، یاددلتنگی‌شما‌دیوانه‌ام‌ڪرد؛ چگونه‌زعشق‌دم‌بزنم‌هنگامی‌ که‌‌‌بـه‌وقت‌افطارگرسنگی‌بر دعای‌ظھورت‌غرره‌میشود؛ میشودآقابـرای‌یکبارم‌که‌شده ‌به‌هنگام‌نماز، سری‌به‌من‌ِغرق‌گناه‌بزنید..؟! حضرت جانان من،بهار دنیای من. نماز و روزه هایت قبول درگاه حق التماس دعا آقای مهربان✨:)! ♥️
••حــرفـاتـوݧ••🌿📮 https://6w9.ir/Harf_8710498 ••لینک اکیپ••🌿 https://eitaa.com/joinchat/1923416240C30082cc84f ••کانال اصلی••🚪 |@Amir_hossein13|
مـُنـتَظِرٰان‌ِمـَــهـدٖۍ'عـج'(:
••حــرفـاتـوݧ••🌿📮 https://6w9.ir/Harf_8710498 ••لینک اکیپ••🌿 https://eitaa.com/joinchat/192341624
لطفاً نظراتتون رو درمورد اینکه به پست کانال طنز هم اضافه بشه به نظر ما برسونید﴿چون ارزشمندید﴾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『🌱🌸』 ‹إِنَّهُ‌عَلِيمٌ‌بِذَاتِ‌الصُّدُورِ› +بی‌تردیداو‌به‌رازدل‌هاداناست...🤍 |@Amir_hossein13|
『🌱』 روزگارِغریبےست صاحب‌الزمان‌باشےو این‌همه‌تنها ظاهراهمه‌ےماعاشقیم‌ولے عاشقانه‌صدایت‌نمےڪنیم‌آقا . . .🥲! 🌸|↫ 🌱|↫ ألْلّٰهُمَ‌عَجِلْ‌لِوَلِیکَ‌اَلْفَرَجْ |@Amir_hossein13|
نوش‌جانــش‌بشود‌هرکه‌حرم‌رفت‌حسین‌ خودمانیم‌،ولی‌گاه‌حســادت‌کردم(:!
_ به آب لب نزنم من مگر به یاد حنجرش سلام ما به حسین و به کربلای اطهرش ♥️ |@Amir_hossein13|