eitaa logo
ماه در دست(فائزه امجدیان)
205 دنبال‌کننده
22 عکس
3 ویدیو
0 فایل
ماه در دست راه افتادی و به ما راه را نشان دادی نقشه را غرق نور کردی و بعد خاک پای تو نامش ایران شد 🌙یا امام رضا اگر نظری بود👇 @Amjad_yas2018
مشاهده در ایتا
دانلود
گویند مگو سعدی، چندین سخن از عشقش می‌گویم و بعد از من، گویند به دوران‌ها :) 🆔 @Amjadiyan_Faezeh
ببین که آمده یلدا ولی انار ندارم و هیچ چیز به جز اشک بی‌شمار ندارم... @Amjadiyan_Faezeh
ماه در دست(فائزه امجدیان)
ببین که آمده یلدا ولی انار ندارم و هیچ چیز به جز اشک بی‌شمار ندارم... #فائزه_امجدیان @Amjadiyan_Fa
. ...مسافرم نرسیدی! قطار آمد و رفت چقدر بعد تو هی روزگار آمد و رفت نیامدی! شب یلدای من ترک برداشت و دانه دانه به ظرف انار آمد و رفت.... @Amjadiyan_Faezeh
تقدیم به مادرم، و همه مادرها❤️ شبیه رایحه‌ای ماندگار در خانه لطیف، مثل هوای بهار در خانه شبیه نور همیشه به فکر پنجره‌هاست که ذره‌ای ننشیند غبار در خانه برای رویش این باغ، خون دل خورده‌است چقدر کاشته مادر، انار در خانه! دوباره شانه به گیسوی دخترش زده است که جاری است چنین آبشار در خانه تکانده خستگی سفره را میان حیاط و چیده کاسه‌ی شام و نهار در خانه نمی‌رسند عبادات لحظه‌ لحظه‌ی ما به ذکر روی لبش وقت کار در خانه چقدر کاشته در باغچه دعای فرج شکفته نرگس چشم‌انتظار در خانه چه کار کرده که گل داده دار قالیچه؟ دلیل این همه نقش و نگار در خانه! کنار او که صدایش طنین امواج است رسیده‌ایم به دریاکنار در خانه بغل گرفته غمم را جهان مادر‌ی‌اش که اوست رحمت پروردگار در خانه پناه می‌برم از شهر دل‌گرفته به او که هست دلخوشی روزگار در خانه فائزه امجدیان 🦋 @Amjadiyan_Faezeh
﷽ 🥀چهل روز از آسمانی شدن رفیق شهید ما در لبنان، سیده طهورا حسینی گذشت. او که مانند مادرش، در ایام فاطمیه در شعله‌ها پروانه شد و... و چهل روز پر از پیام بی‌پاسخ... 🕊🕊🕊🕊 از اشک‌های کهنه فراوانم، از خنده‌های تازه فراوانی امشب چقدر ابرم و می‌بارم، امشب چقدر ماهی و خندانی گفتی شهید می‌شوم آخر سر، گفتم ولی هنوز جوانی که! گفتم! ولی همیشه دلم می‌گفت: پروانه‌ای، زیاد نمی‌مانی دیدی گلم حسادت دنیا را! دنیا چه کرد خواهری ما را؟! امشب پیام تازه فرستادم، اما امید نیست، نمی‌خوانی... بعد از چقدر دل‌نگران بودن، دلواپس شروع خزان بودن آخر شد آنچه منتظرش بودی، حالا تو در بهارِ شهیدانی تابوت خالیِ تو چرا اینقدر، بر شانه‌های حادثه سنگین است؟ ققنوسِ مانده در دل خاکستر! امشب کجای ضاحیه پنهانی؟ عطر هوا به تلخی باروت است، امشب دلم حوالی بیروت است شاید مرا دوباره صدا کردی، شاید مرا به لهجه‌ی لبنانی... چشمت ستاره‌های تماشا شد، از شب گریخت راهی فردا شد خوشبخت آن کسی که طهورا شد، این ابتدای توست، چه پایانی؟! فائزه امجدیان 🦋@Amjadiyan_Faezeh
هدایت شده از شعر انقلاب
زنده‌تر رود است، که تا همیشه جریان دارد کوه است و صلابتی فراوان دارد هر سال دوباره زنده‌تر خواهد شد عشق است! چگونه عشق پایان دارد؟ ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
💚تقدیم به پدرم، کسی که نخستین معلم شعر من است آمدم از آسمان اینجا که باشم دخترت من عصای دست نه! من می‌شوم بال و پرت سربلندت می‌کنم ای کوه کرمانشاهی‌ام!* عاقبت گل می‌دهد دستان شاعر پرورت ابروانت طاق بستان، شانه‌هایت بیستون لایقش هستی که باشد کوه نام دیگرت آه از من بیشتر دست تو را بوسیده‌اند بی‌نهایت خوشبحال ساعت و انگشترت می‌وزد عطر عبا، تا باز هم پروانه‌وار مثل عمامه بگردم هر اذان دور سرت هر کجا خوردم زمین گفتی بگویم یاعلی سال‌ها گفتی از آن خورشید، روی منبرت پیش‌تر از من تو شاعر بوده‌ای در ایل ما قد کشیدم بیت بیت از شعرهای دفترت آمدم تنها نگویی شعرهایت را پدر! شک مکن با من خدا می‌خواسته شاعرترت ✍🏻 فائزه امجدیان پ.ن: زادگاه پدرم کرمانشاه است 🦋@Amjadiyan_Faezeh
سلام! عطر عبایی که رفته‌ای از شهر! هنوز منتظرم با نسیم برگردی.... ❤️‍🩹 🦋@Amjadiyan_Faezeh
کبوترهای صحن قدس را از دور می‌بینم چقدر آواز آزادی به این اقلیم می‌آید @mahrokh_dorosti
🍁عصر پاییزی یک سال پیش، با بغضی که از تماشای اخبار کودکان غزه داشتم، نوشتم: کی گفته درختای زیتون تو با دستای شوم تبر خم شدن؟ مگه ریشه از خاک دل میکنه؟! اونم ریشه‌هایی که محکم شدن... 🌻شکر خالق، کلمات شعر شدند و نامشان شد ترانه‌ی «رجزخون» حالا بیش از یک سال می‌گذرد دوست دارم در روز پیروزی مقاومت و شبی که کودکان غزه در حال جشن گرفتن هستند دوباره آن کلمات را منتشر کنم و بگویم: بهار اومده، پاشو زیتون بکار🌱 🦋 @Amjadiyan_Faezeh
36.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽ 🇵🇸 داره این ورق برمی‌گرده دیگه آخرای نبرده.... شاعر: فائزه امجدیان خواننده: غلامرضا صنعتگر تولید مرکز موسیقی حوزه هنری 🦋 @Amjadiyan_Faezeh