eitaa logo
🍃🌹با شهدا و اهل بیت🌹🍃
217 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
2هزار ویدیو
64 فایل
ارتباط با مدیریت کانال↙️↙️ @Yavar_amar ادمین تبادل ↙️↙️ @Ya_mahdi_1235 مغزخاکستری @khakestary_amar کانال اتحادیه عماریون @et_amarion نفوذیها @Nofoziha_ammariyon با شهدا و اهل بیت علیهم السلام @Ammar_noghtezan
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 داریم به وعده های دیرینه یقین شد جملۂ «ألقدسُ لَنا» نقش نگین نابود شود رژیم نحس ِ صهیون منظور از است همین! ــــــــــــــــــــــ @Ammar_noghtezan ••••✾•🌿🌺🌿•✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
19.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آرام سرفه کن! مبادا آدم برفی‏ها، صدایت را بشنوند! تو باید زنده بمانی؛ زندگی ات هر قدر هم که به مرگ نزدیک باشد، باید زنده بمانی! زندگی ات هرقدر هم که سخت باشد، به مرگِ آنها نزدیک است. اصلاً تو کافی است زنده باشی، تا آنها بمیرند؛ کافی است نامت بر تارک نقشه جهان بدرخشد تا در کنارش، هیچ نام بیگانه ای نباشد! کافی است فلسطین باشی؛ هرچند زخمی، تا اسرائیل نباشد. هیچ ستاره شش زاویه ای نمی‏تواند با وجود نورافشانی خورشید، پیدا باشد. مبادا آرزوهایت را بادهای زهرآلودی که از سمت غرب می‏وزند، آلوده کنند؛ تا با خیال راحت، زیتون‏هایت را از ریشه بکنند، کودکانت را پیش از فریاد بکشند، مردانت را پیش از انفجار به گلوله ببندند و زنانت را در سپیده دم بدزدند. چرا تو؟ بادهای سیاهی که از دور می‏وزند، فقط بادند؛ فقط کولی اند؛ کولی هایی که به دنبال خانه می‏گردند و می‏خواهند طلسم آوارگیِ شان را روی سر تو بشکنند. انگار دیواری کوتاه‏تر از دیوار تو پیدا نکردند که بتوانند دیوارهای بلندشان را بلندتر نشان بدهند! از پشت پنجره های دودی هولوکاست‏های وهم آلود، نعره می‏زنند و دستشان را روی گلوی تو می فشارند و دهان کودکانت را با بمب می بندند. اما چرا تو؟چرا به آلمان نمی‏روند تا حقشان را از اجداد نازی آلمانی‏ها پس بگیرند؟ چرا در آغوش کاباره های کثیفشان در اروپا لم نمی‏دهند و دست از سر مساجد تو برنمی‏دارند؟! چرا در دود کافه های شب آلود غرب محو نمی شوند؟! چرا ساکت نمی شوند؟! چرا این بادهای سرگردان، این کولی های آواره از زمان موسی تا امروز، بیشتر از حقشان را از زمین و آسمان می‏خواهند؟ کاش دوباره موسی به سوی قومش باز می گشت
سنگ ها درمشت، لشکر می شود عمر صهیون از ستم سر می شود قدس با دستان پرچم دار حق داستانش مثل "خیبر" می شود @Ammar_noghtezan
راه آزادی قدس از کربلا خواهد گذشت رهبرت فرمود این را و تو باور داشتی @Ammar_noghtezan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قبة الصخرة در بالاترین قسمت کوه موریا، صخره‌ای وجود دارد که بر روی آن ساختمانی بنا شده است. این صخره بالاترین نقطه کوه است که منابع تاریخی می‌گویند پیامبر از روی این صخره به معراج رفت. در کنار این صخره گودالی چند متری نیز وجود دارد که در دوران‌های مختلف کاربردهای مختلفی برای آن ذکر شده است و حتی امروزه نیز این گودال موجود است. در مورد این صخره گفتارهایی در میان مردم شایع است مبنی به این که این صخره در هوا معلّق بوده است، این ادعا در بعضی از کتاب ها نیز آمده، اما مورد تایید نیست، در هر صورت بر روی این صخره ساختمانی بنا شده است که ساختمانی هشت ضلعی با گنبدی زرد رنگ است و معمولاً توسط رسانه‌ها، به عنوان مسجد الاقصی نشان داده می‌شود. @Ammar_noghtezan
‏تلنگر گوش کن...میشنوی؟ کربلا و آن‌سو تر؛ قدس، در انتظار طلیعه داران هستند؛ هم‌آنان که راهگشای تاریخ به سوی عدالت موعود خواهند بود. آیا تو نیز به خیل آنان پیوسته‌ای؟ "سید مرتضی آوینی" @Ammar_noghtezan
با دم شیر بازی نکن کوچولو :) @Ammar_noghtezan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داشت‌محوطه‌روآبُ‌جارومیکرد. به‌زحمت‌جاروازش‌گرفتم.. ناراحت‌شد‌وگفت: بذارخودم‌جاروکنم،اینجورۍ ‌بدۍ‌هاۍ‌درونم‌هم‌جارومیشن.. کارهرروزصبحش‌بود.. کارهر‌روزیك‌فرمانده‌ۍ‌لشکر @Ammar_noghtezan
خانمی من را دید. گفت شما مادر شهید عباس دانشگر هستید؟ گفتم: بله. بعد از احوالپرسی گفت: من اهل سمنان نیستم، ولی در سمنان زندگی می کنم. یکی از آشنایان ما از استان گلستان به من زنگ زد و گفت شنیده ام شهید مدافع حرمي در امامزاده علي اشرف (ع) سمنان مدفون است و يكي از دوستان من به او متوسل شده و حاجت گرفته است. شما از طرف من یک دسته گل و یک جعبه شیرینی بخر و سر مزار این شهید ببر.» روز پنجشنبه‌ای من و دخترم به امامزاده علی اشرف(ع) رفتیم و به آن چه گفته بود، عمل کردیم. در همین بین دیدم دخترم لحظاتی سر مزار شهید نشسته و زیر لب با شهید حرف می زد. بعد از زیارت به دخترم گفتم از شهید چه می خواستی؟ گفت خواسته اي از شهيد داشتم. با او عهد کردم که مدت سه ماه به نیتش نماز بخوانم تا حاجتم برآورده شود. دخترم مرتب هر روز به نیت شهید نماز می خواند. هنوز به سه ماه نرسیده بود که به حاجتش رسید. @Ammar_noghtezan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Haj_Mahdi_Salahshoor_Hanuz_Khak.mp3
6.83M
هنوز خاک شلمچه جنون به دل دارد زهجر آن همه خورشید خون به دل دارد 😭😭😭🌷🌷🌷🌷 @Ammar_noghtezan
4_5884258044816130278.mp3
3.77M
مناجات باخدا...🤲🌾 این ثانیه های گذرا صبرندارن...🤲🤲🤲🌾🌾🌾
تاریخ تولد : 1372/02/18 شهید عباس دانشگر (معروف به شهیدجوان مومن انقلابی) محل تولد : سمنان تاریخ شهادت : 1395/03/20 محل شهادت : حومه جنوبی حلب - سوریه وضعیت تاهل : متاهل محل مزار شهید : امامزاده علی اشرف سمنان ¤وصیت‌نامه¤ بسم الله الرحمن الرحیم آخر من کجا و شهدا کجا، خجالت می‌کشم بخواهم مثل شهدا وصیت کنم، من ریزه‌خوار سفره‌ی آنان هم نیستم. شهید شهادت را به چنگ می‌آورد، راه درازی را طی می‌کند تا به آن مقام می رسد اما من چه؟! سیاهیِ گناه چهره‌ام را پوشانده و تنم را لخت و کسل کرده. حرکت جوهره‌ی اصلی انسان است و گناه زنجیر. من سکون را دوست ندارم، عادت به سک‍ـون بـلای بزرگ پیروان حق است. سکونم مرا بیچاره کرده، در این حرکت عـالم به‌سمت معبود حقیقی، دست و پـایم را اسـیر خود کرده. انسان کر می‌شود، کور می‌شود، نفـهم می‌شود، گنگ می‌شود و باز هم زندگـی می‌کند، بعد از مدتی مست می‌شود و عادت می‌کند به مستی، و وای به حالمان اگر در مستی خوش بگذرانیم و درد نداشته باشیم. درد را انسان بی‌هوش نمی‌کشد، انسان خواب نمی‌فهمد، درد را، انسان باهوش و بیـدار می‌فهمد. راستی...! دردهایم کو؟ چرا من بیخیال شده‌ام؟ نکند بی‌هوشم؟ نکند خوابم؟ مثل آب خوردن چندین هزار مسلمان را کشتند و ما فقط آن را مخابره کردیم. قلب چند نفرمان به درد آمد؟ چند شب خواب از چشمانمان گریخت؟ آیا مست زندگی نیستیم؟ خدایا؛ تو هوشیارمان کن، تو مرا بیـدار کن، صدای العطش می‌شنوم، صدای حرم می‌آید، گوش عالم کر است. خیام می‌سوزد اما دلمان آتش نمی‌گیرد. مرضی بالاتر از این؟ چرا درمانی برایش جست‌وجو نمی‌کنیم؟ روحمان از بین رفته، سرگرم بازیچه دنیاییم، الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ، ما هستیم. مرده‌ام، تو مرا دوباره حیات ببخش، خوابم، تو بیدارم کن خدایا! به‌حرمت پای خسته‌ی رقیه(س)، به‌حرمت نگاه خسته‌ی زینب(س)، به‌حرمت چشمان نگران حضرت ولی عصر(عج)؛ به ما حرکت بده. عباس دانشگر 95/02/02 🌷‌‌‌‌‌‌‌‌روحت‌شاد...دعاگوی‌ما‌باش‌شهید🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨بسم رب الشهدا والصدیقین✨ 🌷 در اولین روز خرداد ماه ۱۳۶۸ در خانواده ای مومن و مجاهد به دنیا آمد. پدرش از سرداران سپاه و از مجاهدان ۸ سال دفاع مقدس است. مادر او فرهنگی بود و زمانی که روح الله۱۵ ساله بود از مهر و محبتش محروم شد. مادر روح الله آرزو داشت که پسرش طلبه یا شهید شود و روح الله با نشان شجاعت مدافع حرم در ۱۳ آبان ۹۴ در دفاع از حرم حضرت زینب کبری(س) آرزوی مادرش را محقق کرد. روح‌الله در زندگی برنامه‌ریزی دقیقی داشت. یک دفترچه کوچک داشت که کارهای هفتگی، ماهانه و گاهی سالانه را در آن می‌نوشت. بسیار به درس، تحصیل و خواندن کتاب علاقه داشت. مسلط به زبان عربی و انگلیسی بود و تصمیم داشت زبان سوم را هم شروع کند. اگر شهید شدم یک کلام حاج آقا مجتبی به نقل از علی علیه‌السلام می‌گفتند منتهی فضل الهی تقوی است، شهادت خوب است اما تقوا بهتر است تقوایی که در قلب است و در رفتار بروز پیدا می‌کند فکر نکنم مال یک روز باشد شاید یک روزه هم باشد ولی حاج آقا می‌گفت پی ساختمان فنداسیون آهن است. ✨یاد همه شهدا با ذکر صلوات✨ 💐اللهم صل علی محمدوال محمدوعجل فرجهم💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبت های شهید مهدی زین الدین در مورد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
گفت: راستی جبهه چطور بود؟؟ گفتم : تا منظورت چی باشه ... 😄😄 گفت: مثل حالا رقابت بود؟؟ گفتم : آره ... گفت : در چی؟؟ گفتم :در خوندن نماز شب... گفت: حسادت بود؟؟ گفتم: آره ... گفت: در چی؟؟ گفتم: در توفیق شهادت ... گفت: جرزنی بود؟؟😉😉 گفتم: آرره ... گفت: برا چی؟؟ گفتم: برا شرکت در عملیات ... گفت: بخور بخور بود؟؟ گفتم: آره ...😊😊 گفت: چی میخوردید؟؟ گفتم: تیر و ترکش ... گفت: پنهان کاری بود ؟؟گفتم: آرره ... گفت: در چی ؟؟ گفتم: نصف شب واکس زدن کفش بچه ها ... گفت: دعوا سر پست هم بود؟؟گفتم: آره پس چی ... گفت: چه پستی؟؟ گفتم: پست نگهبانی سنگر کمین ... گفت: آوازم می خوندید؟؟ گفتم: آره ... گفت: چه آوازی؟؟ گفتم:شبهای جمعه دعای کمیل ... 😢😭 گفت: اهل دود و دم هم بودید؟؟ گفتم: آره که بودیم ... گفت: صنعتی یا سنتی؟؟ گفتم: صنعتی ، خردل ، تاول زا ، اعصاب ... 😭😭 گفت: استخر هم می رفتید؟؟ گفتم: آره ... گفت: کجا؟؟ گفتم: اروند، کانال ماهی ، مجنون ... گفت: سونا خشک هم داشتید ؟ گفتم: آره ... گفت: کجا؟؟ گفتم:تابستون سنگرهای کمین ،شلمچه، فکه ،طلائیه... گفت: زیر ابرو هم برمی داشتید؟؟😁😁 گفتم: آره چه جورم ... گفت: کی براتون برمی داشت؟؟ گفتم: تک تیرانداز دشمن با تیر قناصه ... گفت: پس بفرمایید رژ لبم میزدید؟؟😂😂 گفتم: آره میزدیم ... خندید و گفت: با چی؟؟ گفتم: هنگام بوسه برپیشونی خونین دوستان شهیدمون😢 سکوت کرد...گفتم: بگو ...بگو ... زیر لب گفت: شهدا شرمنده ام ...😢😢