خانمی من را دید. گفت شما مادر شهید عباس دانشگر هستید؟ گفتم: بله.
بعد از احوالپرسی گفت: من اهل سمنان نیستم، ولی در سمنان زندگی می کنم. یکی از آشنایان ما از استان گلستان به من زنگ زد و گفت شنیده ام شهید مدافع حرمي در امامزاده علي اشرف (ع) سمنان مدفون است و يكي از دوستان من به او متوسل شده و حاجت گرفته است. شما از طرف من یک دسته گل و یک جعبه شیرینی بخر و سر مزار این شهید ببر.»
روز پنجشنبهای من و دخترم به امامزاده علی اشرف(ع) رفتیم و به آن چه گفته بود، عمل کردیم.
در همین بین دیدم دخترم لحظاتی سر مزار شهید نشسته و زیر لب با شهید حرف می زد. بعد از زیارت به دخترم گفتم از شهید چه می خواستی؟ گفت خواسته اي از شهيد داشتم. با او عهد کردم که مدت سه ماه به نیتش نماز بخوانم تا حاجتم برآورده شود.
دخترم مرتب هر روز به نیت شهید نماز می خواند. هنوز به سه ماه نرسیده بود که به حاجتش رسید.
#مادر_شهید
#شهید_عباس_دانشگر
@Ammar_noghtezan
Haj_Mahdi_Salahshoor_Hanuz_Khak.mp3
6.83M
هنوز خاک شلمچه جنون به دل دارد
زهجر آن همه خورشید خون به دل دارد
😭😭😭🌷🌷🌷🌷
@Ammar_noghtezan
4_5884258044816130278.mp3
3.77M
مناجات باخدا...🤲🌾
این ثانیه های گذرا صبرندارن...🤲🤲🤲🌾🌾🌾
تاریخ تولد : 1372/02/18
شهید عباس دانشگر
(معروف به شهیدجوان مومن انقلابی)
محل تولد : سمنان
تاریخ شهادت : 1395/03/20
محل شهادت : حومه جنوبی حلب - سوریه
وضعیت تاهل : متاهل
محل مزار شهید : امامزاده علی اشرف سمنان
¤وصیتنامه¤
بسم الله الرحمن الرحیم
آخر من کجا و شهدا کجا،
خجالت میکشم بخواهم مثل شهدا وصیت کنم،
من ریزهخوار سفرهی آنان هم نیستم.
شهید شهادت را به چنگ میآورد،
راه درازی را طی میکند تا به آن مقام می رسد اما من چه؟!
سیاهیِ گناه چهرهام را پوشانده و تنم را لخت و کسل کرده.
حرکت جوهرهی اصلی انسان است و گناه زنجیر.
من سکون را دوست ندارم،
عادت به سکـون بـلای بزرگ پیروان حق است.
سکونم مرا بیچاره کرده، در این حرکت عـالم بهسمت معبود حقیقی، دست و پـایم را اسـیر خود کرده.
انسان کر میشود، کور میشود، نفـهم میشود، گنگ میشود و باز هم زندگـی میکند، بعد از مدتی مست میشود و عادت میکند به مستی، و وای به حالمان اگر در مستی خوش بگذرانیم و درد نداشته باشیم.
درد را انسان بیهوش نمیکشد،
انسان خواب نمیفهمد،
درد را، انسان باهوش و بیـدار میفهمد.
راستی...! دردهایم کو؟
چرا من بیخیال شدهام؟
نکند بیهوشم؟
نکند خوابم؟
مثل آب خوردن چندین هزار مسلمان را کشتند و ما فقط آن را مخابره کردیم.
قلب چند نفرمان به درد آمد؟
چند شب خواب از چشمانمان گریخت؟
آیا مست زندگی نیستیم؟
خدایا؛ تو هوشیارمان کن،
تو مرا بیـدار کن،
صدای العطش میشنوم،
صدای حرم میآید،
گوش عالم کر است.
خیام میسوزد اما دلمان آتش نمیگیرد.
مرضی بالاتر از این؟
چرا درمانی برایش جستوجو نمیکنیم؟
روحمان از بین رفته،
سرگرم بازیچه دنیاییم،
الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ، ما هستیم.
مردهام، تو مرا دوباره حیات ببخش،
خوابم،
تو بیدارم کن خدایا!
بهحرمت پای خستهی رقیه(س)،
بهحرمت نگاه خستهی زینب(س)،
بهحرمت چشمان نگران حضرت ولی عصر(عج)؛ به ما حرکت بده.
عباس دانشگر 95/02/02
🌷روحتشاد...دعاگویماباششهید🌷
✨بسم رب الشهدا والصدیقین✨
#شهیدروح_الله_قربانی🌷
در اولین روز خرداد ماه ۱۳۶۸ در خانواده ای مومن و مجاهد به دنیا آمد.
پدرش از سرداران سپاه و از مجاهدان ۸ سال دفاع مقدس است. مادر او فرهنگی بود و زمانی که روح الله۱۵ ساله بود از مهر و محبتش محروم شد.
مادر روح الله آرزو داشت که پسرش طلبه یا شهید شود و روح الله با نشان شجاعت مدافع حرم در ۱۳ آبان ۹۴ در دفاع از حرم حضرت زینب کبری(س) آرزوی مادرش را محقق کرد.
روحالله در زندگی برنامهریزی دقیقی داشت. یک دفترچه کوچک داشت که کارهای هفتگی، ماهانه و گاهی سالانه را در آن مینوشت.
بسیار به درس، تحصیل و خواندن کتاب علاقه داشت.
مسلط به زبان عربی و انگلیسی بود و تصمیم داشت زبان سوم را هم شروع کند.
اگر شهید شدم یک کلام حاج آقا مجتبی به نقل از علی علیهالسلام میگفتند منتهی فضل الهی تقوی است، شهادت خوب است اما تقوا بهتر است تقوایی که در قلب است و در رفتار بروز پیدا میکند فکر نکنم مال یک روز باشد شاید یک روزه هم باشد ولی حاج آقا میگفت پی ساختمان فنداسیون آهن است.
✨یاد همه شهدا با ذکر صلوات✨
💐اللهم صل علی محمدوال محمدوعجل فرجهم💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبت های شهید مهدی زین الدین در مورد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
✍ #دلنوشتــــــه
گفت: راستی جبهه چطور بود؟؟
گفتم : تا منظورت چی باشه ...
😄😄
گفت: مثل حالا رقابت بود؟؟ گفتم : آره ...
گفت : در چی؟؟ گفتم :در خوندن نماز شب...
گفت: حسادت بود؟؟ گفتم: آره ...
گفت: در چی؟؟ گفتم: در توفیق شهادت ...
گفت: جرزنی بود؟؟😉😉 گفتم: آرره ...
گفت: برا چی؟؟ گفتم: برا شرکت در عملیات ...
گفت: بخور بخور بود؟؟ گفتم: آره ...😊😊
گفت: چی میخوردید؟؟ گفتم: تیر و ترکش ...
گفت: پنهان کاری بود ؟؟گفتم: آرره ...
گفت: در چی ؟؟ گفتم: نصف شب واکس زدن کفش بچه ها ...
گفت: دعوا سر پست هم بود؟؟گفتم: آره پس چی ...
گفت: چه پستی؟؟ گفتم: پست نگهبانی سنگر کمین ...
گفت: آوازم می خوندید؟؟ گفتم: آره ...
گفت: چه آوازی؟؟ گفتم:شبهای جمعه دعای کمیل ...
😢😭
گفت: اهل دود و دم هم بودید؟؟ گفتم: آره که بودیم ...
گفت: صنعتی یا سنتی؟؟ گفتم: صنعتی ، خردل ، تاول زا ، اعصاب ...
😭😭
گفت: استخر هم می رفتید؟؟ گفتم: آره ...
گفت: کجا؟؟ گفتم: اروند، کانال ماهی ، مجنون ...
گفت: سونا خشک هم داشتید ؟ گفتم: آره ...
گفت: کجا؟؟ گفتم:تابستون سنگرهای کمین ،شلمچه، فکه ،طلائیه...
گفت: زیر ابرو هم برمی داشتید؟؟😁😁 گفتم: آره چه جورم ...
گفت: کی براتون برمی داشت؟؟ گفتم: تک تیرانداز دشمن با تیر قناصه ...
گفت: پس بفرمایید رژ لبم میزدید؟؟😂😂 گفتم: آره میزدیم ...
خندید و گفت: با چی؟؟ گفتم: هنگام بوسه برپیشونی خونین دوستان شهیدمون😢
سکوت کرد...گفتم: بگو ...بگو ...
زیر لب گفت:
شهدا شرمنده ام ...😢😢
الهـی
در واپسین شبهای
ماه مبارک رمضان
جویبار محبتت را همیشه
بر روح و جانمان جاری کن
و نور ایمانت را بر قلبمان بتابان
و بخششت را چون کوهی محکم
تکیه گاهمان کن
خـ♡ـدایا
دفتر امروز را بستیم
شبی دیگر از عمرمان فرا رسید
در این شب از تو درخواست میکنم
که خواب راحت را به همه
دوستان و عزیزانمان عطا کن
و آرامش را در وجودشان آکنده ساز
شبتــون پـر از آرامـش خـدایی🌟
گفت عشق به شهادت، گُلی هست که در دل هر کَس نمیروید و شهادت غنچهای که به روی هر کَس نمیخنده و این گریهها و اشکها آبی بود پای این گلها، که غنچههاش خوشگل میخندیدند.
#حاج_حسین_یکتا
Amir Hossein Zaheri - Arze Salam.mp3
3.72M
تقدیم ب ساحت مقدس تمامی شهدای مدافع حرم🌸❤️
#گوش_بدیم
ما فکر میکنیم شهدا چیکار نکردن که شهید شدن؟!
اتفاقا شهدا خیلی کارا کردن که شهید شدن
شهدا نماز اول وقت داشتن
شهدا حق الناس رعایت میکردن
شهدا نگاه به حرام نداشتن
شهید شدن سخت نیست
فقط باید بخوایی
شهدا خواستن که رسیدن
پس بخواه تا برسی
#شاید_تلنگر
@Ammar_noghtezan
#ماه_رمضان #مناجات_امام_حسین
حالِ دلم آرومه این روزا
با تو چه اوقاتِ خوشی دارم
تا «یا علیُ یا عظیم» میگم
فوراً گره وا میشه از کارم
چشمام به دستات زل زده حیرون
می ریزه استغفار از لب ها
میشینم اینجا با ابوحمزه
پشت درت با گریه این شب ها
حسرت به حالِ خیلیا خوردم
دیدی سرم از شرم پایینه
گفتی: بیا، می بخشمت! گفتم:
بارِ گناهام خیلی سنگینه
دیدم نبستی راه برگشت و
برگشتم و سفره ت صفا داره
بخشیدی و روتو نمیگیری
از هر چی مهمونِ خطاکاره
کاری بکن واسم تو رو قران
از دست این نفْسم گرفتارم
یا مَن یُحبُّ المحسنین؛ یارب-
خیلی به تو...«توبه» بدهکارم
دلواپسم هر شب سرِ افطار
میلرزه قلبم، میشم آشفته
هی قورت میدم بغضم و تا که
چشمم به ظرف ِ آب می افته
با پای دل تا کربلا میرم
داغش دوباره تو دلم افتاد
آب فرات و موج، پشتِ موج
اربابم امّا تشنه جون میداد
زل زد به خیمه از تهِ گودال
با نیزه کَندن از تنش پیرهن
تن غرقِ خون بود و سرش رو هم
پیش چشایِ مادرش بردن!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
_______