eitaa logo
🍃🌹با شهدا و اهل بیت🌹🍃
216 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
2هزار ویدیو
64 فایل
ارتباط با مدیریت کانال↙️↙️ @Yavar_amar ادمین تبادل ↙️↙️ @Ya_mahdi_1235 مغزخاکستری @khakestary_amar کانال اتحادیه عماریون @et_amarion نفوذیها @Nofoziha_ammariyon با شهدا و اهل بیت علیهم السلام @Ammar_noghtezan
مشاهده در ایتا
دانلود
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- عبدالرّحمن‌بن سمره گوید: روزی ما نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بودیم. فرمود: «من دیشب عجایبی دیدم» عرض‌کردم: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! چه دیدی؟ برای ما نقل کن جان ما و اهل و اولاد ما فدای تو باد»! فرمود: «مردی از امّتم را دیدم که ملک الموت آمده بود جانش را بگیرد و احسان به پدر و مادر آمد و او را بازداشت، مردی از امّتم را دیدم که عذاب قبر بر او چنگال گشوده وضویش آمد و آن را بازداشت، مردی از امّتم را دیدم که شیاطین گردش را گرفته بودند ذکر خدای عزّ‌وجلّ آمد از میان آن‌ها نجاتش داد، مردی از امّتم را دیدم که فرشته‌های عذاب دوره‌اش کرده بودند و نمازش آمد و جلوی آن‌ها را گرفت، مردی از امّتم را دیدم که از تشنگی له له می‌زد و به هر حوضی می‌رسید ممنوع می‌شد، روزه ماه رمضانش آمد و او را سیراب کرد، مردی از امّتم را دیدم که به هر حلقه‌ای از انبیاء نزدیک می‌شد او را می‌راندند و غسل جنابتش آمد دست او را گرفت و او را پهلوی من نشانید، مردی از امّتم را دیدم که از شش جهت در تاریکی فرو بود، حج و عمره‌اش آمدند و او را از تاریکی در آوردند و به روشنی رسانیدند، مردی از امّتم را دیدم که با مؤمنان سخن می‌گفت و با او سخن نمی‌گفتند و صله‌ی رحمش آمد و گفت: «ای گروه مؤمنان! با او سخن بگویید که او صله‌ی رحم می‌کرد»، مؤمنان با او سخن گفتند و دست دادند و با آن‌ها همراه شد، مردی از امّتم را دیدم که دست و روی خود را سپر شراره آتش کرده بود، صدقه‌اش آمد سرپوش سر و سپر روی او شد، مردی از امّتم را دیدم که مأموران دوزخ او را از هر سو گرفته بودند و امر به معروف و نهی از منکرش آمدند و او را از دست آن‌ها رها کردند و به ملائکه رحمت سپردند، مردی از امّتم را دیدم که به زانو در آمده و میان او و رحمت خدا پرده‌ای است، حسن خلقش آمد و او را وارد رحمت خدا کرد، مردی از امّتم را دیدم که نامه عملش از سمت چپ روان بود خوف او از خدا آمد و نامه عملش را گرفت و به دست راست او داد، مردی از امّتم را دیدم که میزانش سبک بود و بسیاری از نمازها را خوانده بود آمد و میزانش را سنگین کرد، مردی از امّتم را دیدم که بر پرتگاه دوزخ بود و امید او به خدا آمد و او را نجات داد، مردی از امّتم را دیدم در آتش سرازیر بود اشک‌ها که از خوف خدا ریخته بود آمدند و او را در آوردند، مردی از امّتم را دیدم چون شاخه خرما در برابر باد سخت بر صراط می‌لرزید خوش‌گمانی او به خدا آمد و او را آرام کرد و از صراط گذشت، مردی از امّتم را دیدم روی صراط گاهی سینه می‌کشید و گاهی سر دست می‌رفت و گاهی آویزان می‌شد صلواتی که بر من فرستاده بود آمد و او را بر پا داشت و از صراط گذشت، مردی از امّتم را دیدم که به درهای بهشت می‌رفت و به هر دری می‌رسید به روی او بسته می‌شد شهادت او به یگانگی خدا از روی راستی آمد و درهای بهشت را بروی او گشود. @Ammar_noghtezan
‹💡📜› ‌ •° شھـادَت داستانِ‌ماندگارآنـھایۍسٺ ڪہ‌دانستنددنـیـاجاےمانـدن‌نیسٺ… •° 💡📜¦⇢ 💡📜¦⇢ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↱  @Ammar_noghtezan
13.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | نماهنگی متفاوت در پنجمین سالگرد جانفشانی آتش‌نشانان قهرمان پلاسکو 🇮🇷 🔺 🔻 @Ammar_noghtezan 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹 ماجرای حمله زنبورها به پادگان حزب الله سردار کریمی مشاور اسبق ریس بنیاد شهید که در تشکیل حزب الله لبنان نیز حضور داشته می گوید : جلسه مهمی با حضور و فرمانده هان حزب الله داشتیم ، ناگهان وحشی به پادگان حمله کردند و با ما کاری کردند که کل پادگان را تخلیه و برای خلاصی از دست آنها به سمت کوه فرار کردیم. وضع جوری شده بود که کسی جز به فرار فکر نمی کرد . مدتی بعد که از پادگان دور شدیم ناگهان پادگان توسط اسرائیلی به طور کامل منهدم شد . ما مانده بودیم و بهت از این ، دیگر خبری از ها نبود . 🐝🐝🐝 مثل-شهدا-زندگی-کنیم 🇮🇷 🔺 🔻 @Ammar_noghtezan 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 همسر شهید علی محمدی، فیزیکدان و دانشمند هسته‌ای: دکتر علی محمدی در سال 84 شماره تلفنی به من داد و گفت اگر نیامدم خانه، گم شدم، زخمی شدم یا کشته شدم، قبل از اینکه به پلیس یا اورژانس زنگ بزنی، با این شماره تماس بگیر! فکر می‌کنید این شماره متعلق به چه کسی بود؟ @Ammar_noghtezan
اگر می‌خواهیم عشق به حاج‌قاسم را ثابت کنیم فقط به همین یک وصیّتش عمل کنیم.🕊 💔 🇮🇷 🔺 🔻 @Ammar_noghtezan 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهید سید حسن ولی یکی از شهدای شهرستان آمل میباشد که در حین تحویل پیکرش به خانواده اتفاق بسیار عجیبی افتاد. سید حسن بسیار به کبوتر و پرورش آنها علاقه داشت و به آنها عشق میورزید. خواهر این شهید بزرگوار میگوید: وقتی حسن دو دستش را باز میکرد، کبوتران یک به یک روی دستانش می نشستند و وقتی شهید قرار بود به جبهه اعزام گردد این کبوتران تا بالای اتوبوسی که سید حسن با آن روانه میشد رفته و برگشتند. ظاهرا فهمیده بودند حسن قرار است شهید شود. بعد از خبر شهادت سید حسن به خانواده اش، مادرش اصرار کرد دو کبوترش را با خود برای تحویل پیکر شهید ببریم و میگفت پسرم خیلی این کبوترها را دوست داشت. خانواده شهید وقتی داشتند برای تحویل پیکر شهید روانه بنیاد شهید  میشدند دو کبوتر این شهید را هم با خود بردند وقتی آنها به بنیاد شهید رسیدند و موقع تحویل جنازه رسید مادرش دو کبوتر را بر روی سینه شهید قرار داد و کبوتران به محض دیدن پیکر بی جان شهید در دم جان دادند و با شهید همراه گشتند ، *در فیلم این صحنه ها را ببینید شادی روحش صلوات👆🏻* @Ammar_noghtezan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
14.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 الهی عظم البلا | نماهنگ ویژه دعای فرج ‎الهی عظم البلا با صدای دل نشین علی فانی 🍃أللَّھُمَ عجِلْ لِوَلیِڪْ الْفَرَج🍃 🇮🇷 🔺 🔻 @khakestary_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا