◼️ارادتــــــ شهــدااا به حضرتـــ زهرا(س)
🌷شهید محمدرضا تورجی زاده به سادات فوق العاده احترام می گذاشت .
📝یکی از سادات گردان نقل می کرد:
🔹«یک بار به سنگر فرماندهی رفتم.محمد نشسته بود.به احترام من از جا بلند شد.
🔸گفتم:«یک مرخصی چند ساعته می خواهم تا به اهواز بروم.»
🔹به دلایلی مخالفت کرد.اصرار کردم اما بی فایده بود در نهایت وقتی ناامید شدم گفتم:«باشد شکایت شما را می برم پیش مادرم.»
🔸هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم که پابرهنه به دنبالم دوید!
🔹دستم را گرفت و گفت:«این چه حرفی بود که زدی؟!بیا این برگه ی مرخصی سفید امضا کردم هر چه قدر می خواهی بنویس.»
🔸تا به چهره اش نگاه کردم دیدم خیس از اشک است.
🔹گفتم:«به خدا شوخی کردم منظوری نداشتم و...» اما محمد همچنان اصرار داشت که من حرفم را پس بگیرم!
🔸یک سال از این ماجرا گذشت ساعتی قبل از شهادت محمد بود.
🔹با هم رفتیم تا به سنگر ها سر بزنیم گفت:«آن حرف پارسال را پس گرفتی؟!» با تعجب گفتم:«چی؟»
🔸گفت:«آن شکایت و...»
🔹گفتم:«تو را به خدا چیزی نگو به خدا شوخی کردم.»
🔸 ساعتی بعد وقتی در سنگر فرماندهی نشسته بود گلوله ی خمپاره به درون سنگر اصابت کرد.سریع به سمت سنگر دویدم.عجیب بود.
🔹سه ترکش بزرگ خمپاره به او اصابت کرده بود.یکی به پهلو یکی به بازو و دیگری به سر.
🔸یک باره به یاد حرف سال قبل محمد افتادم.
🔹او از شهادت خود این گونه گفته بود: من در عملیاتی شهید می شوم که با رمز یا زهرا(س) باشد و من آن زمان فرمانده گردان یا زهرا(س) باشم.
🔸مدتی بعد پیکر او تشیع شد و همان گونه که وصیت کرده بود سربند یا زهرا(س) به پیشانی او بستیم و در کنار دوستانش در گلستان شهدای اصفهان آرمید.
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد_وآل_محمد_وعجل_فرجهم
#فاطمیه
🏴✨🏴✨🏴
@Ammar_noghtezan