eitaa logo
🍃🌹با شهدا و اهل بیت🌹🍃
217 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
2هزار ویدیو
64 فایل
ارتباط با مدیریت کانال↙️↙️ @Yavar_amar ادمین تبادل ↙️↙️ @Ya_mahdi_1235 مغزخاکستری @khakestary_amar کانال اتحادیه عماریون @et_amarion نفوذیها @Nofoziha_ammariyon با شهدا و اهل بیت علیهم السلام @Ammar_noghtezan
مشاهده در ایتا
دانلود
animation.gif
432.9K
برخیز که نور ازلی می آید بر عالم ایجاد ، ولی می آید مجموعه حُسن و عشق و ایثار و کرم یعنی که حسین بن علی می ‏آید . . . ولادت امام حسین(ع) بر شما مبارک❤️  @ammar_noghtezan
شهدا رفتن و همه پرپر شدن برا اربابشون علی اکبر شدن - @khadem_shohda.mp3
6.01M
🔹مداحی شهدایی 🌷 رفتن و همه پرپر شدن 🔸آرزوم اینه آقا 🔹یه روزی شم 🔸مثلِ تمومِ شهدا🌷 🔹برا فدایی شم 🎤 @Ammar_noghtezan 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
🌷🌷🌷🌷🌷 👈کلامی از خطاب به پدر و مادرش : من زندگی با شما را دوست دارم اما زندگی در کنار (علیه السلام) تمام آرزوی من است، من دیدار روی شما را دوست می‌دارم، اما دیدن روی (علیه السلام) تمام هستی من است...👌 @Ammar_noghtezan 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
💢 خوشا قلبی که به احترام تو ایستد؛ (ع) 🌹 السلام علیک یا اباعبدالله(ع).. @Ammar_noghtezan
دو سہ شب مانده فقط، برگ امان نیسٺ مرا توشہ‌اے از برڪاٺ نیسٺ مرا تا زمانے ڪہ اسٺ رفیق دل من میل همراه شدن با دگران نیسٺ مرا @Ammar_noghtezan
🍃 آتش می گیرم از این جاماندن های پر از .تاریخ تولدش را که می بینم شرمنده دلم می شوم .زودتر از او مامور شدیم برای آمدن به زمین اما دنیا شدیم.او عاقبت بخیر شد و ما رها نشدیم از این زندان دلگیر ... 🍃 دورانی که در بطن مادر بود با نجوای جان گرفت و بزرگ شد.چشم هایش را که به دنیا گشود محبت را از آغوش گرم مادر هدیه گرفت..با حفظ کردن آیه های نور روحش بزرگ شد و قد کشید. و دل بی قرارش را با رفتن به حوزه و درس خداشناسی در کنار حرم حضرت معصومه آرام کرد. 🍃در روزهایی که عمامه اش را می بوسید و بر سر می گذاشت و مادر با ذوق نگاهش می کرد و در دل قربان صدقه اش می رفت، زمزمه رفتن به را آغاز کرد و مگر می شد مادری که روح و جسم فرزندش را با عجین کرده بود مانع شود برای از حریم خواهر حسین. 🍃نگرانی های مادرانه اش گل کرده بود به او گفت: «برو شو اما نه.»طاقت اسارت محمد امینش را نداشت .شاید برایش روضه اسارت و شام تداعی می شد. 🍃طلبه عاشق، را فدای جهاد کرد .رشته های دلش را پیوند زد به و با آنها هم قدم شد.در خواب از دعوتش به مهمانی شهدا آگاه شد. شهادت کرد و راهی عملیات شد. شهید شد و پیکرش به یادگار ماند. 🍃حال مادرش می شود .داغ نبودنش را همیشه بر دل دارد اما به قول خودش مهم فرزندش بود که شد و براستی که زیرپای مادران است.... ✍نویسنده : به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد: ۱۳۷۳ 📅تاریخ شهادت : ۲۷ خرداد ۱۳۹۵ 📆تاریخ انتشار: ۲۷ خرداد ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت :حلب 🥀مزار : جاوید الاثر 🌹🍃🌹🍃
🌱قلم، تاروپود کاغذ را می‌پیماید و ولادتت در خوشه های زمستان را به تصویر می‌کشد. 🌱طلوع عاشقانه ات، آغازی شد برای پلی دیگر به سوی خدا لابلای لایه های زندگی ات، ذاکر شدی و قلبت در مسیر روضه های رمضان آرام گرفت. 🌱زندگی را در کنش و کاوش یافتی. در میانه نبرد، معنا بخش دلیری و دلاوری شدی و راه و رسم زیستن را به اهل زمین آموختی. 🌱قلم، وجودت را تمنا میکند تا بنویسد و بنوازد از شیرینی شهیدانه لحظه هایت، و ترسیم کند محبتی را که در راه اندوخته بودی. 🌱بعد از بهار زندگانی ات، اینبار میزبان تو شد و «درعا» آوردگاه تکاپوی جسمت با خون؛ هنگامی که روحت در ابدیت آرام می‌گرفت. 🌱دستمان را بگیر و دست آویزمان شو؛ اهل زمین همچنان به آموزگاران عشق محتاجند ... ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۲ دی ۱۳۶۴ 📅تاریخ شهادت : ۱ تیر ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ۳۱ خرداد ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا
🍃 از زمان قلبش به بزرگی دریایی بود که در نزدیکی آن چشم به جهان گشود. همان جا قدم برداشت، سخن گفت و راه و رسم حسین(ع) را آموخت. 🍃۲۲ سال بعد همان قلب، خود را به رساند و میان انبوهی از خون تپیدن گرفت. همرزمان با غبطه به چهر‌ه‌اش نگریستند و محو تماشای چشمانی شدند که به آغوش باز خیره شده بود. 🍃 جزیره مجنون محل دیدار خیلی از با امامشان بود. به راستی چه کسی می‌داند شهدا هر کدام چگونه به ملاقات ایشان رفتند؟! 🍃 یکی چشم‌هایش را به جزیره مجنون سپرد، دیگری دستانش را، آن یکی سرش را برای دیدار بخشید.یکی از لاله‌هایی که در رویید، شهید اسفندیار اکبرنیا بود.او که ندای (ع) را لبیک گفت و دست در دست همرزمان، در کنار جزیره مجنون دل دشمن را شکافتند و خوش درخشیدند✨ 🍃 شهید اسفدیار اکبرنیا ره صد ساله را یک شبه طی کرد و برای به دست اوردن جایی در آسمان به سوی رهسپار شد. 🍃 او از کودکی در دامان آب پرورش یافت و اینجا در جزیره مجنون آشنای آب بود💙 ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۴ تیر ۱٣۴۱ 📅تاریخ شهادت : ٩ فروردین ۱٣۶٣ 📅تاریخ انتشار : ۳ تیر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : خطیر کلا 🌹🍃🌹🍃
✳ از کسانی نباشیم که گریه می‌کنند و حسین را می‌کشند! 🔻 من از خودم و شما سؤال می‌کنم: ما از روز چه بهره‌ای برده‌ایم؟ چه سودی به‌دست آورده‌ایم؟ چه استفاده‌ای در عرصه‌ی عمومی و چه استفاده‌ای در زمینه‌ی فردی برده‌ایم؟ اگر استفاده نبرده باشیم و تنها کرده باشیم، من به‌شما خبر می‌دهم که این کار سودی ندارد. گریه کردن کار خوب و درستی است ولی مقدمه است. 🔸 ما از کدام دسته هستیم؟ از کسانی که گریه می‌کنند و علیه السلام را می‌کشند؟ روشن است که امام حسین(ع) الآن نیست تا کسی او را بکشد، ولی چیزی گران‌بهاتر و مهم‌تر از خود امام حسین(ع) در دستان ماست؛ امت حسین، حسین. ‼ اگر ما گریه کنیم، ولی در عین حال برای تضعیف امام حسین(ع) تلاش کنیم؛ اگر گریه کنیم و در صف باشیم؛ اگر گریه کنیم، ولی بدهیم؛ اگر گریه کنیم، ولی به کمک کنیم و به و در جامعه‌ی خود دامن بزنیم؛ اگر گریه کنیم، ولی بیشتر شود، در این صورت ما گریه می‌کنیم، ولی در عین حال حسین را نیز می‌کشیم؛ زیرا تلاش می‌کنیم حسین را از بین ببریم که گران‌بهاتر از خود اوست. ان‌شاء‌الله که ما از این دسته نیستیم. 👤 📚 برگرفته از کتاب 📖 صفحات ۱۳۱ و ۱۳۲ @Ammar_noghtezan
‍ 🍃 دفاع واژه‌ای است از ترکیب عشق و ، که دنیا و لذت هایش نمی‌تواند مفهوم آن را عوض کند، و مدافع مرد با غیرتی است که به عشق ارباب، برای دفاع از حریم راهی می‌شود. 🍃 جوان خوش تیپ BMW سوار، ثروت و رتبه ۷ دانشگاه را فدای ایمانش کرد. امام زمان شد و با دعای مادرش راهی سوریه❣ 🍃همه او را با نام «غریب طوس» می‌شناختند؛ این نشان از علاقه‌ی مدافع لبنانی به بود🌺 🍃شهادت آرزوی قلبی اش بود که برآورده شد. اقتدا به کرد. حسین(ع) شهید شد اما نگران خیمه‌ها بود و شهید شد اما نگران مردم دنیا بود. 🍃نگران دخترانی که پیرو هستند، اما عکس هایشان با چادر حضرت مادر بر روی خوش رقصی می کند. نگران هایی که این روزها رنگ و بوی مدگرایی به خود گرفته اند.😞 🍃نگران دنیای این روزها که ممکن است اعتقاد به محرم و نامحرمی با سرگرمی هایشان فراموش شود. نگران اعتمادی که این روزها به واسطه برنامه های مجازی از دختران و پسران سلب شده است😓 🍃شهید احمد مشلب مدافع شد تا (ع) نگران نگاه حرامی سوی حرم نباشد. کاش ما هم مدافع ایمانمان باشیم تا او هم نگران تیرهای بر قلب هایمان نباشد😔 ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز شهادت ( معروف به شهید BMW سوار لبنانی) 📅تاریخ تـولد : ۹ شهریور ۱۳۷۴.نبطیه. لبنان 📅تاریخ شهادت : ۱۰ اسفند ۱۳۹۴.منطقه الصوامع ادلب سوریه 📅تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱۳۹۹ 🥀مزار شهید : گلزارشهدای نبطیه-لبنان 🕊🕊🕊 @Ammar_noghtezan
‍ ‍ 🍃مادر با رویای صادقه ای که در خواب دید، نامش را گذاشت. مدتی بعد، عباسش به مریضی سختی دچار شد‌‌ اما با به صاحب نامش و اشک های مادر، شفا یافت. 🍃در سنگر انقلاب بزرگ شد و با شناسنامه ای که تاریخ هایش با عشق دستکاری شده بود راهی شد. روزهایش در جبهه شب شد. پیوستن دوستانش به قافله را دید و جاماندن شد دلش😞 🍃عشق است و بی تابی اش. وداع با سرزمین شهدا را نپذیرفت و این بار برای یافتن نشانی از دوستانش به خاک های قلاویزان، فکه، و راهی شد...👣 🍃تفحص کرد پیکر های باقی مانده را، های بیرون آمده از دل خاک را، استخوان های پر از را... دوست داشت در سرزمین پر از شهید، پلاک و باقی نماند و دل خانواده های چشم انتظار شهدا را شاد کند... با عراقی ها طرح دوستی ریخت و با دادن هدیه آنان را به همکاری تشویق کرد🌸 🍃اما این دل، اهل جاماندن نبود. متوسل شد به شهدا و از آنان خواست. شاید اشک ریخت، خواند، خدا را خواند و شاید شهدا دعایش کردند...🕊 🍃در آخرین روزهایی که دعوت نامه شهدا به دلش رسید. به مادر گفت برایش حنا بیاورد. به یک دست به نام حسین و به دست دیگر به نام بن الحسن حنا گذاشت. دل مادر بود که ترسید، لرزید، شکست. شاید هم به یاد لحظه ای که مولا علی بر دستهای کوچک بوسه می زد و از درد گریه می کرد، اشک ریخت😭 🍃خوابی دید که او را به بزم عشق دعوت کرده اند. ساک را بست و به دنبال نشانه ای راهی شد. کار آن روز را نذر حضرت عباس کرد بسم الله گفت و در کانالی معروف به «والمری» مشغول به کار شد. لحظاتی بعد انفجار در منطقه عملیاتی «والفجر یک »دوستانش را بی تاب کرد. به رسم دست هایش قطع شد و مدتی بعد هم شهد شیرین شهادت نصیبش. شاید هم منتظر اربابش بود...🌹 🍃در هفتمین روز محرم شهید شد و در روز عاشورا ...عراقی ها به رسم دوستی، برایش مراسم گرفتند. بوی از سرزمین های جنوب میاد. از فکه.... شلمچه... طلائیه..... ✍نویسنده : 🍃هدیه به روح 📅تاریخ تولد : ۸ مهر ۱۳۵۱ 📅تاریخ شهادت : ۵ خرداد ۱۳۷۵ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا قطعه ۴۰ @Ammar_noghtezan
▪️حسین علی هایش را دانه به دانه به میدان فرستاد تا بدانند سرباز دین است نه بنده . اما حسین یک علی را باقی گذاشت تا همان دینی که برایش همه خون هایش را به قربانگاه کشاند و هدایت گر داشته باشد. ▪️از سوال کردند یابن رسول الله چرا اینقدر بی‌تابی می‌کنید مگر در خاندان شما وجود نداشته گفتند: چرا وجود داشته اما نه....😭 ▪️ خون دل‌هایی که علی پسر حسین خورد از جسارت و اسارت شعله‌ایی را فروزان کرده که تا و قیامت لا بارد ابدا... ▪️ خون دل‌ها خورد علی‌بن‌حسین تا ناله‌ی غریبش در تن و جان ما بنشیند و ما را در غم خود کند😞 ▪️ در امام غریبم همین بس در دعا می‌کرد تا بگوید آنچه امت رسول‌الله باید بداند، از خفقان همین را فهمیدم که عارفی باید در به مهر راز بگوید. 🕊شهادت تسلیت🖤 (به روایتی) ✍نویسنده: 🕊🕊🕊 @Ammar_noghtezan
: ای ! در ڪـربلا، تو یڪایڪ شـهدا را در آغوش مے‌ڪشیدی، مے ‌بـوسـیدی، وداع مـے‌ڪـردی.. آیا ممڪن اسـت هنـگامے ڪہ من نیز بہ خاڪ و خون خود مے‌غلطـم، تو دسـت مهربان خود را بر قلب سوزان من بگذاری و مرا بہ تو و بہ خدای تو سیراب ڪنی؟ @Ammar_noghtezan
: هر کی آرزو داشته باشه خیلی خدمت کنه ، میشه ... یه گوشه دلت پا بده ؛ بغلت کردند..! ما به چشم دیدیم اینارُو از این مدد بگیرید مدد گرفتن از رَسمِه دست بذار رُو خاک قبرِ بگو: ! به حق این شهید یه نگاه به ما بڪن...! 🕊🕊🕊 @Ammar_noghtezan
🍃🌹با شهدا و اهل بیت🌹🍃
‍ ‍ 🍃مادر با رویای صادقه ای که در خواب دید، نامش را گذاشت. مدتی بعد، عباسش به مریضی سختی دچار شد‌‌ اما با به صاحب نامش و اشک های مادر، شفا یافت. 🍃در سنگر انقلاب بزرگ شد و با شناسنامه ای که تاریخ هایش با عشق دستکاری شده بود راهی شد. روزهایش در جبهه شب شد. پیوستن دوستانش به قافله را دید و جاماندن شد دلش😞 🍃عشق است و بی تابی اش. وداع با سرزمین شهدا را نپذیرفت و این بار برای یافتن نشانی از دوستانش به خاک های  قلاویزان، فکه، و راهی شد...👣 🍃تفحص کرد پیکر های باقی مانده را، های بیرون آمده از دل خاک را، استخوان های پر از را... دوست داشت در سرزمین پر از شهید، پلاک و باقی نماند و دل خانواده های چشم انتظار شهدا را شاد کند... با عراقی ها طرح دوستی ریخت و با دادن هدیه آنان را به همکاری تشویق  کرد🌸 🍃اما این دل، اهل جاماندن نبود. متوسل شد به شهدا و از آنان خواست. شاید اشک ریخت، خواند، خدا را خواند و شاید شهدا دعایش کردند...🕊 🍃در آخرین روزهایی که دعوت نامه شهدا به دلش رسید. به مادر گفت برایش حنا بیاورد. به یک دست به نام حسین و به دست دیگر به نام بن الحسن حنا گذاشت. دل مادر بود که ترسید، لرزید، شکست. شاید هم به یاد لحظه ای که مولا علی بر دستهای کوچک بوسه می زد و از درد گریه می کرد، اشک ریخت😭 🍃خوابی دید که او را به بزم عشق دعوت کرده اند. ساک را بست و به دنبال نشانه ای راهی شد. کار آن روز را نذر حضرت عباس کرد بسم الله گفت و در کانالی معروف به «والمری» مشغول به کار شد. لحظاتی بعد انفجار در منطقه عملیاتی «والفجر یک »دوستانش را بی تاب کرد. به رسم دست هایش قطع شد و مدتی بعد هم شهد شیرین شهادت نصیبش. شاید هم منتظر اربابش بود...🌹 🍃در هفتمین روز شهید شد و در روز عاشورا ...عراقی ها به رسم دوستی، برایش مراسم گرفتند. بوی از سرزمین های جنوب میاد. از فکه.... شلمچه... طلائیه..... ✍نویسنده : 🍃شهید 📅تاریخ تولد : ۸ مهر ۱۳۵۱ 📅تاریخ شهادت : ۵ خرداد ۱۳۷۵ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا قطعه ۴۰ 🕊🕊🕊 @Ammar_noghtezan
امام علیه‌السلام 〖🥀🖤〗 ⏌دیــده خون بـــٓــار دارد آسمــان کربـلـــا ⏌هست تـــٓــا در انتـظـــار کــاروان کربلــا ⏌روز و شب در انتظار مقدمِ آل علی ست ⏌تشنه کامی هـــٓـا به دشتِ بیکران کربلــا 😔 حُبُّ الحُسـ❤ــیـن هُویَّتُنا... ─┅═ೋ❅♥️❅ೋ═┅ @Ammar_noghtezan
🍃🌹با شهدا و اهل بیت🌹🍃
‍ 🍃در روضه ی مادر حرف از کوچه و که می شود، از در سوخته و غلاف شمشیر، نوکرها بی تاب می شوند و دست هایشان مشت. در روضه ی ارباب، وقتی روضه خوان از حمله به خیمه ها، و گوش بی گوشواره می گوید ناله ها بیشتر می شود😭 🍃خادم الحسین هایی که در  روضه بی تاب می شوند، نبض غیرتشان می زند اگر به خانمی شود. 🍃محمد محمدی، نوکری بود که درس را از بر بود. رگ غیرتش جوشید وقتی دید به ناموس مردم بی حرمتی می شود. نتوانست مثل رهگذرها کلاه بی تفاوتی بر سر بکشد و راه خودش را برود. ایستاد و به اش عمل کرد. وظیفه ای که خیلی از ما فراموشش کرده ایم. 🍃برای دفاع از ناموس کشورش، جانش را داد. دلم شکست وقتی فهمیدم از پهلو به او چاقو زده اند. گویی سرنوشت قسمت فرزندان است... 🍃آمر به معروف قصه ما شهید شد اما در تاریخ می درخشد وقتی اعضا بدنش به چند نفر جانِ دوباره بخشید. خوش به حال آن کس که قلب شهید در سینه اش می تپد.قلبی که محبِّ است و با ذکر بی تاب می شود. 🍃 قلم در دست میگیرم اما ذهنم سوی می رود. اویی که در راه امر به معروف جان داد اما حرف ها و زخم زبان ها دلش را بیشتر از جسمش زخم کرد💔 🍃خلیلی ها و محمدی ها جان دادند تا قصه و بازار تکرار نشود.‌ به بانویی اهانت نشود، پیش چشم مردی ناموسش... 🍃چشم می بندم بر دنیای اطرافم. بر آن هایی که شاید با حجاب غریبه شده اند. بی خیال تمام طعنه ها و ها، به یاد چادر خاکی مادرم و به حرمت خون ، چادرم را محکم تر می گیرم. زینبی می مانم پای حسین های زمان... ✍نویسنده : منتظر 📅تاریخ تولد : ۱۳۶۶ 📅تاریخ شهادت : ۲۷ مهر ۱۳۹۹ @Ammar_noghtezan
🍃امام خامنه ای، ناخدای کشتی صراط مستقیم است .🍃 ✍علیرضا بریری هستم. فرقی‌نمیکنه بین شما باشم یا نه، در هر شرایطی به نظرم امام خامنه ای ناخدای کشتی صراط مستقیمه و همه باید مراقبت کنند تا از مسیر هدایت این ناخدا خارج نشن. اینو تو ۳۱ سال عمری که از خدا گرفتم به خوبی درک کردم . راستی من بابلسری‌ام  و تحصیلکرده دانشکده پاسداران امام حسین. بهمن ۸۷ پاسدار شدم و بهار همین سال هم ازدواج کردم . با اینکه دل کندن از پسرم محمد امین کار سختی بود اما دفاع از حرم عمه جان و حفظ مرزهای کشورم واجب تر بود.برا  همین دوباره راهی سوریه شدم. آخر قسمتم شد و با ۱۵ یار با وفای دیگه حماسه‌ای در خان طومان خلق  کردیم تا به جهان ثابت کنیم خون همچنان در جریان.🍃 @Ammar_noghtezan
خوشا آنان ڪہ  یارشان شد صداقتـــــ در عمل گفتارشان شد.. بہ عباس اقتدا ڪردند و رفتند علمدار ســــردارشان شد ✨کُلُناٰ عَباٰسَکْ یاٰ زِیْنَب✨ْ @Ammar_noghtezan