eitaa logo
🍃🌹با شهدا و اهل بیت🌹🍃
216 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
2هزار ویدیو
64 فایل
ارتباط با مدیریت کانال↙️↙️ @Yavar_amar ادمین تبادل ↙️↙️ @Ya_mahdi_1235 مغزخاکستری @khakestary_amar کانال اتحادیه عماریون @et_amarion نفوذیها @Nofoziha_ammariyon با شهدا و اهل بیت علیهم السلام @Ammar_noghtezan
مشاهده در ایتا
دانلود
براى او نوشته بود: آن آستين خالى كه با باد اين سوى و آن سوى میشود نشان مردانگیست... گاهى باد فقط بايد به افتخار حسين خرازى بوزد تا نامردهاى روزگار رسوا شوند... @Ammar_noghtezan
🔴کوفیان مدرن : زمانهٔ عجیبی است! امام گذشته را عاشقند امّا امام حاضر را نه! می‌دانید چرا؟ چون امام گذشته را هرگونه که بخواهند تفسیر می‌کنند، امّا امام زمان را باید اطاعت کنند و فرمان ببرند. ✍️احمَد مَحمودی🇮🇷 @Ammar_noghtezan
خوشا آنانکہ‌مردانہ‌مےمیرند و تو اے عزیز‼️ خوب می دانی که تنها کسانے مردانہ مے میرند کہ مردانہ زیستہ باشند. 🌷 🇮🇷 🔺 🔻 @Ammar_noghtezan 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
🍁 : نمــازِ  دو رکعت است، رکعتِ اول در دنیــا رکعتِ دوم در جنتِ لقاءالله وضوے آن صحیح نیست مگــر با  ... @Ammar_noghtezan
💠از نوشته های زیبای ,,, 🔻سوار تاکسی بین شهری شدم، مسیرم تهران بود. اصلا با راننده درباره مقدار کرایه صحبتی نکردم از بابت پول هم نگران نبودم اما وسط راه که بیابان بود، دست کردم تو جیب راست شلوارم ولی پول نبود…! جیب چپ نبود… جیب پیرهنم! نبود که نبود … گفتم حتما تو کیفمه! اما خبری از پول نبود… به راننده گفتم: اگر کسی رو سوار کردی و بعد از طی یک مسیری به شما گفت که پول همراهم نیست، چیکار میکردی ؟!! گفت: به قیافه اش نگاه می کنم! 🔻گفتم : الان فرض کن من همان کسی باشم که این اتفاق براش افتاده…!!! یکدفعه کمی از سرعتش کم کرد و نگاهی از آینه به من انداخت و گفت : به قیافه ات نمیاد که آدم بدی باشی ، می رسونمت … . ☝️خدای من! من مسیر زندگی ام رو با تو طی کردم به خیال اینکه توشه ای دارم اما الان هرچه نگاه می کنم ، می بینم هیچی ندارم، خالیه خالی ام … فقط یک آه و افسوس که مفت عمرم از دست رفت … ☝️خدایا ما رو می رسونی؟؟؟ یا همین جا وسط این بیابان سردرگمی پیاده مون میکنی؟؟؟ الهی و ربی من لی غیرک ... ┅─═इई ❄️☃❄️ईइ═─┅ @Ammar_noghtezan
-اگر در جُست و جویِ اِمام زمان(عج) هَستی، او را در میانِ سربازانش بِجوی! از نِشانه هایِ خاصِ آنان این‌است کِه هَمچون نور دیگران را ظاهر می‌کُنند، و خود را نِمی‌بینند! 🌿 🕊🕊🕊 @Ammar_noghtezan
: غربت عجب جانسوز است! دیگر جایی برای این؛ ای کاش ­ها و اگرها نیست… کاروان در راه است و اگر تو را هوس کرببلاست؛ ... @Ammar_noghtezan
🍁  : نمــازِ  دو  رکعت  است، رکعتِ  اول  در  دنیــا   رکعتِ  دوم  در  جنتِ  لقاءالله وضوے  آن  صحیح  نیست   مگــر  با  ... @Ammar_noghtezan
. شمشیر زدن در رکاب شما برای پیروزی حق، از همان اجری در پیشگاه خدا برخوردار است که شمشیر زدن در رکاب حضرت حجت ، عجل الله بخشی از نامه ی شهید آوینی به امام خامنه ای حفظه الله ✨✨✨🍃🌷🍃✨✨✨ @Ammar_noghtezan
‍ 💞نسیم خنکی حال دلم را خوب میکند؛ پاهایم آهسته آهسته در فرو می‌روند... غرق میشم در رویا! ناگهان پرنده‌ای می‌پرد؛ نگاهش میکنم به اوج دارد می‌رود! از جلو چشمانم محو می‌شود! اینجا کجاست! کجا ایستاده ام! ندایی مرا می‌خواند قدم قدم  به جلو می‌روم یک گوشه دنج می‌نشینم دنج ترین گوشه دنیاست انگار... شبیه شش گوشه است انگار... صدایی در گوشم می‌پیچد! صدای است... دارد می‌گوید: همیشه باید مشغول یک کلمه باشیم؛ و آن "عشـق" است... اگر با کار پیش بیایی، به طور قطع بریدن و عمل زدگی و خستگی برایت مفهومی پیدا نمیکند... زیر لب زمزمه میکنم؛ عشق... عشق... عشق... صدای دیگری می آید؛ می‌گوید کسی است که شب و روز کار بکند و نخوابد مگر اینکه از فرط خود به خود به خواب رود و آخر عمرش ختم به باشد... صدای شهید در گوشم می‌پیچد و می‌گوید ما که رفتیم مادری پیر دارم و زنی و ۳ بچه ی قد و نیم قد؛ از دار دنیا چیزی ندارم الا یک پیام! یقه تان را میگیرم اگر را تنها بگذارید! صدای در گوشم می‌گوید؛ زمان بر من و تو می گردد تا ببینند که چون صدای"هل من ناصر" امام برخیزد چه می کنیم! ناگهان به خود می‌آیم؛ چشم هایم باز میشود و دلم بی تاب... این‌طرف و آن‌طرف را می‌نگرم... دنبال‌شان می‌گردم... نگاهم ب دور دست ترین نقطه خیره می‌ماند... قافله ای از  میان آب های اطراف زمین میگذرد... مهدی باکری با همان لبخند همیشگی اش برمی‌گردد نگاهی می‌کند و می‌گوید... قافله ما قافله است هر کسی که از خود گذشته نیست با ما نیاید... فریاد میزنم ک صبر کنید میخواهم بیایم! قافله دورتر و دورتر میشود، میدوم به سمت آب... سیم خاردار ها مانع اند... یاد این سخن ابراهیم همت می افتم؛ در پوست خود نمی گنجم! گمشده ای دارم و خویشتن را در قفس محبوس می بینم، می خواهم از قفس به در آیم، سیم های خاردار مانع هستند... فریاد میزنم! که ای قافله صبر کنید من هم مثل از دنیای ظاهر فریب مادیات و همه آنچه از خدا بازم میدارد متنفرم... اما دیگر دیر شده رفته است و جا مانده ام... صدای بوق اتوبوس ها مرا به خود می آورد... مردی از دور داد میزند! جانمانی اتوبوس دارد میرود!! خوشحال میشوم... میپرسم به سمت کجا؟ قافله شهدا؟ می‌خندد و میگوید نه می رود شهر... و من با خودم فکر می‌کنم مگر می‌شود آمد طلائیه و از به شهر برگشت..! مگر میشود از قافله جاماند و به شهر، به دنیای ظاهر فریب مادیات برگشت! نه امکان ندارد... بوق! بوق! بوق! بوق اتوبوس دیوانه ام میکند مجبور میشوم ک سوار بشوم... و تمام راه را با خودم زمزمه می‌کنم... همیشه باید مشغول یک کلمه باشم و آن است... باید مثل عاشق بشوم تا لایق همراهی با قافله بشوم... باید که این بار جانمانم باید ک آماده شوم... ای کاش که بشود... صدای درون گوشم می‌پیچد و می‌گوید؛ برادر، جایی برای ای کاش‌ها و اگرها باقی نمانده است! هنوز نگذشته است؛ و کاروان کربلا هنوز در راه است! و اگر تو را هوس کرب و بلاست؛ بسم الله...💞 🕊✨🍃🕊✨🍃🕊✨🍃🕊 @Ammar_noghtezan
❣🍃در ملکوت اعلے جز شہید ڪسی زنده نیـست!!! حیات دیگـران اگر هـم باشد به طفیلے شہداست و شفاعت آنہا...✌️ 🌷🎈 ✨✨✨🍃🕊🍃✨✨✨ @Ammar_noghtezan
دنیا وارونه است و دیوانه‌ها و قداره بندها بر آن حاکمیت دارند اما چه غم ؛ که صالحین و مستضعفین وارث زمین خواهند بود... @Ammar_noghtezan