eitaa logo
راه حسین (ع)
619 دنبال‌کننده
66.8هزار عکس
37.7هزار ویدیو
1.1هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💟 ۶۲ سال فراق و زیارت اولین باری که رهبر انقلاب به زیارت کربلا رفته‌اند در سال ۱۳۲۵شمسی در ۷ سالگی بوده: «پدرم مي‌خواست برود مکه. بنا بود ما را ببرد عتبات، بگذارد، خودش برود مکه و برگردد. [اما] نتوانست گذرنامه‌اش را درست کند. گذرنامه عتبات را هم نتوانست بگیرد. شبهای سختی گذراندیم... در بصره گمان مي‌کردیم که دیگر تقریبا از خطر جسته‌[ايم]. منزل یکی از علمای آنجا وارد شدیم. یکی دو روز آنجا ماندیم. بعد بلیت گرفتند. رفتیم نجف. چند ماهی نجف بودیم. کربلا بودیم. کاظمین و سامرا بودیم...» سفر دیگر ایشان به عتبات عالیات در حدود ۱۸سالگی انجام‌گرفته است. در سال ۱۳۳۶، حدود ۵۸ سال پیش، به همراه مادر و برادر و تعدادی از بستگان برای دیدار با خویشاوندانی که ساکن نجف بوده‌اند عازم عراق میشوند. در شهر نجف در درس علما و مدرسان حوزه علمیه نجف حضور می‌یابند ولی به خواست پدر پس از حدود دوماه به مشهد بازمیگردند. محرم سال ۱۳۴۷ بار دیگر ایشان قصد زیارت کربلا میکند... اداره گذرنامه درخواست او را به فرستاد و براي صدور گذرنامه از آن سازمان استعلام كرد. پاسخ داده‌شده بسيار طبيعي بود: «مشاراليه... از هر فرصتی براي تحريک مردم استفاده می‌نمايد و پای‌بند به هيچ اصول و همچنين تعهدات خود نمی‌باشد. در صورت تصويب با عزيمت وی به عراق مخالفت شود.» و شد. این ممنوعیت خروج از کشور تا زمان پیروزی انقلاب باقی بود. پس از پیروزی انقلاب نیز تاکنون فرصتی برای زیارت کربلای معلا برای ایشان فراهم نشده است. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ☑️ @tahlilgar57
📰 شبکه چهار سیما در برنامه هنری خودش، به ستایش از پرداخت که بیش از شعرش به خاطر فعالیت‌های ناسالمش مشهور است! برنامه دوشنبه ۲۶ آبان «شب هنر» به «محمدعلی سپانلو» اختصاص داشت. این برنامه درحالی سراسر به تمجید و ستایش از محدود شد که این فرد، با جریان‌های بدنام و بدسابقه تاریخ معاصر کشورمان درتعامل بود. هما ناطق (پژوهشگر تاریخ) که سال ۱۳۹۴ در خارج از کشور مُرد، در گفت‌وگویی با نشریه «اندیشه پویا» از همکاری محمدعلی سپانلو با پرده برداشته و گفته بود: «کتاب اولم «از ماست که برماست» راجع به جنگ‌های ایران و روسیه را چاپ کردم. شروع کردند به فحش دادن در و که خانم ناطق آیا دفاع از میهن وطن‌فروشی است؟ تو میهن‌پرست نیستی؟ اینها را ساواک ننوشت،‌ «محمدعلی سپانلو» با اسم مستعار «چالود مظفر» نوشت...تمام این فحش‌ها را شاعر و مورخ نوشتند نه ساواک. سپانلو نوشت این آدم بی‌شرفی است که به عباس میرزا نایب‌السلطنه توهین کرده و چرا او را استخدام می‌کنید؟ هفت هشت مقاله پشت سر هم علیه من نوشتند و گفتند که او را از بیرون کنید... سپانلو مستقیما ساواک را انگولک کرد. سازمان امنیت را نسبت به من تحریک کرد.» سپانلو همچنین از اعضای کانون منحله بود که پس از بازداشت سعادتی، یکی از اعضای ارشد ، همراه با افراد دیگری چون سیمین بهبهانی، احمدشاملو، عمران صلاحی، گلی ترقی، غلامحسین ساعدی، ناصر ایرانی و... با صدور بیانیه‌ای اتهامات سعادتی را «تهمت و افتراهای مرموز» خواندند و او را «از گروگان‌های آزادی» و «سالکی در طریق عشق» نامیدند! وی پس از آن نیز به تبلیغ نامزدهای سازمان منافقین در انتخابات مجلس پرداخت. این شاعر همچنین یکی از شرکت‌کنندگان کنفرانس در سال ۱۳۷۹ بود؛ کنفرانسی که توسط حزب سبز یوشکا فیشر- که به شهرت دارد- برگزار و در آن شعارهای زیادی علیه نظام جمهوری اسلامی داده شد. ┄┅═══✼📩✼═══┅┄ ☑️ @tahlilgar57
بیایید بشینید بمناسبت سفیدشویی که تو مملکت راه افتاده (سریال و پست اخیر ابطحی) خاطره‌ای از پدربزرگم بگم پدربزرگ مرحومم افسر مهندسی لشگر ۱۶ زرهی قزوین بود. تعریف میکرد یه روز افسران انگلیسی که از شب قبل مست و پاتیل بودن میان وسط پادگان و به سرتاپای مملکت، مقدسات، پرچم و باقی پرسنل توهین میکنن! کجا؟ وسط میدون صبحگاه و هنگام رژه سربازان ایشون گفت دیدم صدایی از کسی در نمیاد رفتم و خیلی محترمانه خواستم میدون رو ترک کنن تا صبحگاه تموم شه یکیشون یهو یه فحش زشتی به من داد و منم خوابوندم زیر گوشش و با کمک باقی افسرا پرتشون کردیم بیرون ساعتی بعد حفاظت مارو خواست و توبیخ شدیم اما قضیه همینجا تموم نشد ۲ روز بعد از ساواک با فرماندهی تماس گرفتن که گزارش خرابکاری از چند نفر از افسرانتون دیروز به دست ما رسیده (درحالیکه پدربزرگم توبیخم شده بود) خلاصه شب که می‌خواسته بره خونه میان جلوی چشم خانوادش دستگیرش میکنن و می‌برنش گفت بماند که با چه حالتی دستگیر شدم و آبرو برام نذاشتن وقتی رسیدم اونجا یک پرونده بلندبالا برام ساخته بودن با اتهامات واهی یکی از اتهاماتم این بود: چرا ایستادی رو سر افسر تعمیر تانک و سوال پیچش کردی تا یاد بگیری ازش مگه بهت نگفته برو اونور و نگاه نکن ولی تو بازم ایستادی !! میخای یاد بگیری که چی؟ چرا اینقدر دعوا داری باهاشون؟ چرا بهشون توهین کردی؟ برای کجا اطلاعات جمع میکنی؟ ضد امنیت ملی اقدام میکنی؟ حالا بنویس از کی خط میگیری؟ میگفت منم همینطوری مونده بودم این حرفا چیه، بهش گفتم جناب من صرفاً کنجکاو بودم، همین حین همین مکالمه اون بازجو رفت و دیگری اومد و گفت بنویس تا اومدم بگم چیو یکی محکم خوابوند تو گوشم و گفت بنویس خلاصه دو سه ساعتی مارو زدن و انداختن تو سلول که بوی گند مدفوع میداد و خیلی سرد بود شب درم آوردن و گفتن خب چیزی یادت اومد؟ بنویس ! هرچی گفتم بابا من بجایی وصل نیستم دوباره شروع کردن زدن نیمه‌های شب بردنم جای دیگه و دستامو بستن به تیری که به سقف وصل بود و کلی با کابل سیمی زدنم، به هرجا میتونست زد و کمر، شکم و پاهام کاملا خونی شد یکی هم با سطل مدام روم آب سرد میریخت از هوش نرم و سرمای آی دردِ زخم هارو ۱۰ برابر میکرد دیگه صبح شده بود که جنازمو تو سلول انداختن ولی هر نیم ساعت یک سطل آب از زیر در سلول می‌ریختن داخل تا نتونم بخوابم خلاصه ایشون یک هفته‌ای مهمون ساواک بود و سرانجام با وساطت فرمانده لشگر در میاد سالها گذشت، انقلاب پیروز شد پدربزرگم با همون اطلاعاتی که از روی سر افسران انگلیسی ایستادن دریافت کرده بود راهی جبهه شد و شد تعمیرکار تانک‌های چیفتن انگلیسی ایشون سال ۱۴۰۰ بر اثر کرونا فوت شد ولی زخمایی که در اون مدت برداشت تا آخر عمر باهاش بود. اینو گفتم که بدونید جنایات ساواک با آب ۷ دریا هم پاک نمیشه چه جوانهایی که در سلولهای ساواک کشته و معلول شدن خدا لعنتشون کنه 💬 🔺𝐆𝐑𝐀𝐏𝐇𝐈𝐒𝐓🔻 √ @Roshangari_ir | روشنگری