✳ خرجت زیاد شده، اجاره کمتر بده!
📌 خانهی خشتی و ساده شيخ که از پدرش به ارث برده بود در خيابان مولوی کوچه سياهها(شهيد منتظری) قرارداشت. وی تا پايان عمر در همين خانهی محقر زيست. نكتهی جالب اين است که چندين سال بعد، جناب شيخ يكی از اتاقهای منزلش را به يك راننده تاکسی، به نام «مشهدی يدالله»، ماهيانه بيست تومان اجاره داد، تا اين که همسر راننده وضع حمل کرد و دختری به دنيا آورد، که مرحوم شيخ نامش را «معصومه» گذاشت. هنگامی که در گوش نوزاد اذان و اقامه گفت، يك دو تومانی پر قنادقش گذاشت و فرمود: «آقا يدالله! حالا خرجت زياد شده! از اين ماه به جای بيست تومان، هيجده تومان بدهيد.»
📚 برگرفته از کتاب #کیمیای_محبت؛ زندگينامهی مرحوم #شيخ_رجبعلی_خياط
اینجا #حرف_حساب بخوانید 👇
🆔 @harfehesab114
#قلب_زیبا313
#حکایت
📚لگد مکروه!
#شیخ_رجبعلی_خیاط تعریف میکند:
اندیشه مکروهی در ذهنم گذشت.
بلافاصله استغفار کردم و به راهم ادامه دادم.
قدری جلوتر شترهایی قطار وار از کنارم میگذشتند.
ناگاه یکی از شترها لگدی انداخت که اگر خود را کنار نمیکشیدم، خطرناک بود.
به مسجد رفتم و فکر میکردم همه چیز حساب دارد.
این لگد شتر چه بود...!؟🧐
در عالم معنا گفتند:
شیخ رجبعلی! آن لگد نتیجه آن فکری بود که کردی!
گفتم: اما من که خطایی انجام ندادم...😟
گفتند: لگد شتر هم که به تو نخورد...!😌
•💌 https://eitaa.com/joinchat/580911108C9ac9a60e30