eitaa logo
عمو مهربون
735 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.5هزار ویدیو
80 فایل
به فضل الهی توانستیم با ترکیب تبلیغ دین و هنر تاثیر زیادی برای انتقال مفاهیم برای کودکان و نوجوانان داشته باشیم. الحمدلله رب العالم. کانال ما در روبیکا 👇🏻 https://rubika.ir/Amoo_mehrabann 09133390284 ادمین کانال👇 @Hojjat57AMY 💻 @h_golinejad💻
مشاهده در ایتا
دانلود
چفیه بر دوش،امام شهدا می آید همه مدهوش، یَل قبله نما می‌آید علوی هیبت و باغیرت و یوسف سیما چقدر شال به این سیدما می آید خوش بحال دل ما مثل تو دارد، ... تلگرام @hgolinejad57 سروش sapp.ir/hgolinejad.57 ایتا
بسم رب الشهداء والصدیقین 🔴 اتفاقی جالب در تفحص یک شهید... خوندی و دلت شکست اشک ازچشمات سرازیر شد التماس دعا... 🔹شهیدی که قرض ها و بدهی تفحص کننده خود را ادا کرد .... 🔹شهید سید مرتضی دادگر🌷 🔹می گفت : اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران..... 🔹علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم.... 🔹یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان.... بعد از چند ماه ، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم.... 🔹یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم.... سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان ، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان ، با عطر شهدا عطرآگین... تا اینکه.... 🔹تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد... آشوبی در دلم پیدا شد... حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم ... نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم.... 🔹با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم.... 🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد.... 🔹شهیدسیدمرتضی‌دادگر...🌷 فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من.... 🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید ، به بنیاد شهید تحویل دهم..... 🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد ، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند.... 🔹با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم.... 🔹"این رسمش نیست با معرفت ها... ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم.... راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم.... " گفتم و گریه کردم.... 🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم : «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید... » 🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.... هر چه فکرکردم ، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.... با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده... 🔹لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.... به قصابی رفتم... خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم : 🔹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... به میوه فروشی رفتم...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم... جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... گیج گیج بودم... مات مات... خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم ؟ 🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته .... با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد.... 🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم.... اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟ 🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد : خودش بود.... بخدا خودش بود.... کسی که امروز خودش را پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود.... به خدا خودش بود.... گیج گیج بودم.... مات مات.... کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم... مثل دیوانه ها شده بودم.... عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم.... می پرسیدم : آیا این عکس ، عکس همان فردی است که امروز.....؟ 🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم...مثل دیوانه هاشده بودم.. به کارت شناسایی نگاه می کردم.... 🔹شهید سید مرتضی دادگر.... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... وسط بازار ازحال رفتم... 🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله @etrebandegi
Asemoon e Cheshmat.mp3
5.97M
آسمون چشمات | سید مجید بنی فاطمه
احمق‌های درجه یک 👈حضرت آیت‌الله امام خامنه‌ای: رفتارهای زشت و سخیف این رئیس‌جمهور کنونی آمریکا، کارهایی است که از اوّل هم میکردند؛ در دوران دولت گذشته‌ی آمریکا یک‌جور بود، دوران قبل از او یک‌جور بود؛ در هر دوره‌ای یک‌جوری اینها خباثتهای خودشان را نشان دادند. خیلی‌ از آنها استخوانهایشان هم خاک شد، بدنشان هم در زیر خاک خوراک کرم و مور و مار شد، امّا جمهوری اسلامی همچنان خواهد ایستاد. ۱۳۹۷/۰۲/۱۹ 👈بعضی از دولتمردان آمریکا وانمود میکنند دیوانه‌اند؛ بنده البتّه این را قبول ندارم، امّا حقیقتاً احمقهای درجه‌ی یک هستند. ۱۳۹۷/۱۰/۱۹ https://eitaa.com/etrebandegi
می‌گویند اختیارات ولایت فقیه زیاد است قانون اساسی ۱۷۷ اصل دارد ۳۸ مورد اصل اختیارات رئیس جمهور ۳۷ مورد مجلس ۱۸ مورد قوه‌قضائیه و ۵ مورد رهبری ۹۳٪ بودجه نیز دست رئیس‌جمهور است 🌷اگر مردم انتظار دارند رهبری مشکلات کشور را درست کند باید بدونند که این ریئس جمهور هست که بی عرضه هست و کاری به رهبری ندارد. 🆔 https://eitaa.com/etrebandegi
هدایت شده از مطالب
4_5965421948774122869.mp3
3.92M
عمو مهربون
سخنرانی بسیار زیبای آقای عالی با گناه کردن به پهلوی امام رضا لگد میزنیم
ابراهیم در جمع بچه ها شروع به مداحی کرد. صدای ابراهیم به خاطر خستگی و طولانی شدن مجالس گرفته بود. بعد از تمام شدن مراسم، یکی دو نفر از رفقا با ابراهیم شوخی کردند و صدایش را تقلید کردند. ابراهیم عصبانی شد و گفت: من مهم نیستم، اینها مجلس حضرت را شوخی گرفتند. قسم خورد که دیگر مداحی نمی کنم! قبل از اذان صبح احساس کردم کسی دستم را تکان میدهد. چهره نورانی ابراهیم بالای سرم بود. گفت: پاشو، موقع اذانه. بچه های دیگر را هم صدا زد. بعد هم اذان گفت و جماعت را برپا کرد. بعد از نماز و تسبیحات، ابراهیم شروع کرد به مداحی حضرت زهرا(س)! بعد از صبحانه به همراه بچه ها به سمت سومار برگشتیم. بین راه دائم در فکر کارهای او بودم. ابراهیم نگاه معنی داری به من کرد و گفت: می خواهی بپرسی با اینکه قسم خوردم، چرا روضه خواندم؟! گفتم: خوب آره، شما دیشب قسم خوردی که... گفت: چیزی که می گویم تا زنده ام جایی نقل نکن. دیشب خواب به چشمم نمی آمد. اما نیمه های شب کمی خوابم برد. یکدفعه دیدم وجود مقدس حضرت زهرا(س) تشریف آوردند و گفتند: نگو نمی خوانم، ما تو را دوست داریم... ❤️۲۲ بهمن، سالروز شهادت 🌷آدرس کانال 🌷 https://eitaa.com/etrebandegi
✅درباره « راستگویی و دروغگویی » 🌺قالَ اللّه ُ تَبارَكَ وَ تَعالى: وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللّه ُ الَّذينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبينَ خداوند كسانى را كه قبل از شما بودند مورد امتحان و آزمايش قرار داد، تا معلوم شود [كدام در گفتار وكردارشان ]راستگو و [ كدام يك ]دروغگو هستند. 🔹سوره مبارکه عنكبوت / آيه 3 ⭐️زينت سخن پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: قالَ النَّبِىُّ صلي الله عليه و آله: زينَةُ الْحَديثِ الصِّدْقُ. زينت سُخن، راستگويى است. 📚من لايحضره الفقيه، ج 4، ص 402 ⭐️درى از درهاى بهشت از پيغمبر صلي الله عليه و آله نقل شده است: عَلَيْكُمْ بِالصِّدْقِ فَاِنَّهُ بابٌ مِنْ اَبْوابِ الْجَنَّةِ وَ اِيّاكُمْ وَ الْكِذْبَ فَاِنَّهُ بابٌ مِنْ اَبْوابِ النّارِ. بر شما باد به راستگويى، زيرا راستگويى درى از درهاى بهشت است، و بپرهيزيد از دروغگويى، كه دروغگويى درى از درهاى دوزخ است. 📚نهج الفصاحه، حديث 419 🌟بهترين كلام از على عليه السلام نقل شده است: خَيْرُ الْكَلامِ الَصِّدْقُ. بهترين كلام، سخن راست است. 📚غرر الحكم، ج 3، ص 429، ح 96 ⭐️سرانجام راستگويى از على عليه السلام نقل شده است: عاقِبَةُ الصِّدْقِ نَجاةٌ وَ سَلامَةٌ. سرانجام و عاقبت راستگويى، رهايى و سلامت است. 📚غرر الحكم، ج 4، ص 363، ح 6333 https://eitaa.com/etrebandegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خواب جالب همسر شهید امین کریمی یاد کنیم شهدا رابا صلوات