۱۹ اسفند ۱۳۹۹
بانو! تو که چشمان خماری داری
با این پسر ساده چه کاری داری؟
عاشقتر از این نمیتوانم باشم
از یک طلبه چه انتظاری داری؟!😅✌️
#محمد_شريف
@Anarestun
۱۹ اسفند ۱۳۹۹
اَنارستــــــون
بانو! تو که چشمان خماری داری با این پسر ساده چه کاری داری؟ عاشقتر از این نمیتوانم باشم از یک طلبه
عاشقت هستم خجالت میکشم از گفتنش
من حیا کردم دهان بستم ولی آیا تو هم...؟!
#لاادری
@Anarestun
۱۹ اسفند ۱۳۹۹
اَنارستــــــون
عاشقت هستم خجالت میکشم از گفتنش من حیا کردم دهان بستم ولی آیا تو هم...؟! #لاادری @Anarestun
"گویند رمز عشق مگویید و مشنوید!"
پسورد را عزیز دلم لو نمیدهند...😂✋
#سعید_بیابانکی
@Anarestun
۱۹ اسفند ۱۳۹۹
يار من میرود و قند و شكر دنبالش!
باغ گل ريخته در پيرهنِ خوشحالش
@Anarestun
۱۹ اسفند ۱۳۹۹
۱۹ اسفند ۱۳۹۹
آنقدر زیبا، یکدفعه و بیمقدمه از راه رسیدی
که وقتی چشمم به چشمان تو افتاد
دیدم راهی جز عاشق" تو "شدن وجود ندارد
چشمانت تمام حصار و دیواری که به دور تنهایی خودم کشیده بودم را
در چشم به هم زدنی در هم شکست
بیراه نیست اگر به این وجود و حضور تو و چشمانت وسط زندگی من
لقب معجزهی چشم ها را داد
این چشمها مطمئنا چشمهای فرشته است وگرنه این حجم از زیبایی از چشمان یک انسان بعید است.
همین...
#حسن_علینژاد
@Anarestun
۱۹ اسفند ۱۳۹۹
۲۰ اسفند ۱۳۹۹
صبح زیبای من آن لحظه ناب است که تو
با دو تا چای و دو خط شعر بیایی پیشم...
#لیلا_طاهر_میرزایی
@Anarestun
۲۰ اسفند ۱۳۹۹
نشستهام که تو اذن پریدنم بدهی
که تا همیشهی دنیا کبوترت باشم...
#چهارشنبهها
@Anarestun
۲۰ اسفند ۱۳۹۹
اَنارستــــــون
نشستهام که تو اذن پریدنم بدهی که تا همیشهی دنیا کبوترت باشم... #چهارشنبهها @Anarestun
از کبوترهای روی گنبدت آموختم
عبد اگر بالا نشیند،کسر شأن شاه نیست...
#السلام_علیک_یا_علیبنموسیالرضا
@Anarestun
۲۰ اسفند ۱۳۹۹
اَنارستــــــون
نشستهام که تو اذن پریدنم بدهی که تا همیشهی دنیا کبوترت باشم... #چهارشنبهها @Anarestun
گفت: «حالا کدام حرم برویم؟»
گفتم: «فرقی با هم ندارند، همهی اولیای خدا یک نور واحدند.»
شبان خندید: «برای تو فرقی نمیکند کجا برویم؟»
گفتم: «نه، نباید بکند.»
گفت: «پس چرا به اسم او که میرسی، روی چشمت مه میگیرد؟ فرق نمیکنند که؟»
لال شدم. مچ گرفته بود. گفت:
«تو نور واحد و این حرفها سرت نمیشود. درس تو هنوز به آنجا نرسیده؛ این درس کلاس بالاییهاست. درس تو رسیده به نان و نمک! نان و نمک او را خوردی، به او دل بستی. بین او و همهی ائمه فرق میگذاری. نمکگیر شدهای.»
شناسنامهام را از شیشه باجه بردم تو:
«آقا لطفاً یک بلیت برای مشهد!»
#فاطمه_شهیدی
#ایهاالرئوف
@Anarestun
۲۰ اسفند ۱۳۹۹