اَنارستــــــون
نشستهام که تو اذن پریدنم بدهی که تا همیشهی دنیا کبوترت باشم... #چهارشنبهها @Anarestun
گفت: «حالا کدام حرم برویم؟»
گفتم: «فرقی با هم ندارند، همهی اولیای خدا یک نور واحدند.»
شبان خندید: «برای تو فرقی نمیکند کجا برویم؟»
گفتم: «نه، نباید بکند.»
گفت: «پس چرا به اسم او که میرسی، روی چشمت مه میگیرد؟ فرق نمیکنند که؟»
لال شدم. مچ گرفته بود. گفت:
«تو نور واحد و این حرفها سرت نمیشود. درس تو هنوز به آنجا نرسیده؛ این درس کلاس بالاییهاست. درس تو رسیده به نان و نمک! نان و نمک او را خوردی، به او دل بستی. بین او و همهی ائمه فرق میگذاری. نمکگیر شدهای.»
شناسنامهام را از شیشه باجه بردم تو:
«آقا لطفاً یک بلیت برای مشهد!»
#فاطمه_شهیدی
#ایهاالرئوف
@Anarestun