زِ میان برآر دستی، مگر از میانجیِ تو ‏به کران برد زمانه غم بی‌کران ما را... #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #السلام_علیک_یا_مولانا_یا_صاحب‌الزمان

‏من سيفهُم ضجيج داخلک وأنت فی أتم هدوئک؟ کی آشوب درونت رو می‌فهمه درحالیکه در آروم‌ترین حالتت قرار داری...؟ #عربی_نوشت #مهربان_خدایِ_من

ما بدهکار به احسانِ حسینیم همه... #حسینِ‌من

«سرت» اما حکایتی دارد... #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله #حسینِ‌من

به سایه‌ی شتری ز آفتاب برده پناه کسی که عالم امکان به زیر سایه‌ی اوست... #شاهی‌_اردبیلی

سلام بر کسانی که خستگیِ روح‌مان را درک کردند و به‌جای رفتن، دست‌هایمان را محکم‌تر گرفتند... #برایِ_تو

حسین، فلک نجات است و ناخداش تویی علی زبان خدا باشد و صداش تویی... #یا_زینبِ‌حسین

کُلُّ أیامی، أربعینیّه همه روزهای من در حال و هوای اربعین است... #عربی_نوشت #اربعینِ‌حسین

آن روز متوجه می‌شوی... #همان_که_می‌دانی

اون شب می‌خواستم تو ماشین بهت بگم می‌خواستم بگم رفتنی كه توش آدم همه‌اش به فكر برگشتن باشه كه رفتن نيست، فقط تعريف فاصله است. می‌خواستم بگم كدوم دو نفره‌هايی رو تو دنيا می‌شناسی که بعد از رفتن حال‌شون خوب شده و فراموشی گرفتن؟ می‌خواستم بگم چرا آدم‌ها فكر می‌كنن كه فراموش كردن شبيه به آب خوردن تو يه روز تابستونی؟ می‌خواستم بگم حالا که تصمیمت به رفتنه، حداقل دست‌هام رو با خودت ببر و يا موهات رو اينجا بذار، اونا كه گناهی نكردن، اونا که نباید به آتیش ما بسوزن... اما نشد... نشد اون شب بهت بگم حرف‌هام نگفته موند؛ و ميدونی تو دنيای ما آدم‌ها هيچ چيزی نمی‌تونه سنگين‌تر از حرف‌های نگفته باشه... #پویان_اوحدی #همانقدر_که_نمی‌دانی

کاش نایی به پام بود، به نیزه می‌رسیدم کاش گوشواره‌هام بود، سرت رو می‌خریدم #یا_رقیه‌ی‌حسین