اَنارستــــــون
اردیبهشت از اسمش مشخص است که رسمش بغل دارد فراوان و پر بوسه... #برایِ_تو
اگر معلم شیمی شدید راستگو باشید
و گرمادهترین واکنش رو
" بغل "معرفی کنید...
#ندا_جمشیدی
#برایِ_تو
چشمهایت که مال من باشد
دیگر چه فرق میکند
چرخِ دنیا به کدام جهت بچرخد
یا پاشنهی روزگار
بر کدام واقعه فرود بیاید
من حقّام را از دنیایش
تمام و کمال گرفتهام...
#برایِ_تو
#همانقدر_که_نمیدانی
صحبت کردن با رفیق صمیمی نیاز به توضیح نداره، خودش میدونه چی به چیه. مثلا میگی: «اون داستانو چیز کن.»
#برایِ_تو
همیشه نباید حرف زد
گاه باید سکوت کرد
حرف دل که گفتنی نیست
باید آدمش باشد
کسی که
با یک نگاه کردن به چشمت
تا ته بغضت را بفهمد...
#برایِ_تو
#همانقدر_که_نمیدانی
اَنارستــــــون
از رفتن بمان!
من بمیرم هم نمیگویم بمان
امّا بمان!
#سیدسعید_صاحبعلم
#برایِ_تو
اَنارستــــــون
و اگر زندگی من یک کتاب بود،
صفحهی تو، گوشهای خمیده داشت...
#برایِ_تو
أنت،
برودة حاشیة کاس الموطة فی الجو الخانق
تو،
سرمای اطراف ظرف بستنی در هوای شرجی
#عربی_نوشت
#برایِ_تو
سلام بر کسانی که خستگیِ روحمان را درک کردند و بهجای رفتن، دستهایمان را محکمتر گرفتند...
#برایِ_تو
آرام بایست... بندِ کفشت با من
من تجربهی دخیل بستن دارم...
#احسان_پرسا
#برایِ_تو