🔅پایگاهِ تحلیلِ نسبتِ «هستى، فيزيك و رياضى»
✔️ سید منیرالدین حسینیِ هاشمی:
"به نظر ما بايد به صورت عام سه مطلب بيان شود: «چرايى»، «چيستى» و «چگونگى».
يعنى علت چرايى به نحو عام، و علّت چيستى به نحو عام، و علّت چگونگى به نحو عام، كه اگر اينها را به نحو عام داشته باشيد میتوانيد ربط بين «هستى، فيزيك و رياضى» را تمام كنيد.
اگر بنا به فرض توانستيد اينها را به نحو عام تمام كنيد، میتوانيد از وحدتوكثرتِ هستى و از خود هستى و از زمان و مكان و همچنين از اختيار و آگاهى تعريف ارائه دهيد." (روش توليد معادلات کاربردی، دوره دوم، جلسه ۴۲)
🔆 نظام فلسفی باید در هر پدیدهای به سه پرسش پاسخ دهد:
1⃣ چرا؟
2⃣ چگونه؟
3⃣ چقدر؟
✔️ سید مُنیرالدین حسینیِ هاشمی:
«يك "فلسفه چرايى" در هستى داريد كه "فلسفه چگونگى" میگويد: هر كجا آن نظر دارد، من همتاى آن، درباره چگونگى آن نظر دارم. به عنوان مثال همانگونه كه اگر خطى در موازات خط ديگرى بكشيم و بگوييم: هيچكجا متناظر با آن نيست كه خط ديگر نباشد، فلسفه چگونگى هم میگويد هر كجا كه فلسفه چرايى درباره چرايى صبحت میكند، من هم چگونگى را میگويم.
"فلسفهٔ چهنسبتى" هم زير همان خط و به همان امتداد به صورت متناظر میگويد: هر كجا آن میگويد چرا؟ و اين میگويد چگونه؟ من میگويم چقدر؟ میگويد: من اندازه را میگويم. میگوييد تا كجا؟ میگويد تا هر كجا كه آن، "چگونه" را میگويد و اين، "چرا" را میگويد.
فلسفه چرايى میگويد: هيچ چيز از منطقه چرايىِ من خارج نيست. میگوييم غرض شما از "چيز" چيست؟ چه چيزهايى را «چيز» میگوييد؟ میگويد: اعم از اين است كه شىء خارجى باشد يا رابطه انسانى باشد يا مفهوم باشد و يا رابطه بين اشياء باشد. میگويم: غرض شما از شىء خارجى چيست؟ میگويد: از جمله جماد، حيوان، اجسام، امواج و اشعهها و همه چيزهايى كه خارج از ذهن انسان واقع شود. همچنين میگويد: در ذهنيّات و رابطه بين ذهنها نيز حضور دارم. میگويد: هيچ چيز نيست كه مثلاً بههرگونهاى در آن وجود صدق كند (حتّى مفهوم ادب) و من بگويم: خالق آن خدا نيست؛ هر چه كه داريد، خالق آن خداست. بلافاصله پشت سر آن، فلسفه چگونگى میگويد: من هم مدّعى اين هستم كه هر چيزى را كه اين گفت: "خالقش خداست"، من در مدل خودم، چگونگیاش را میگويم؛ يعنى میگويم: حتماً مركّب است: حتماً متقوّم است؛ حتماً بيرون و درون دارد و حتماً هويّت آن در "نظام تعريف"، فلانگونه تعريف میشود.
فوراً "كم"ّ هم میگويد: من هم قدر، اندازه و ارزش آن را در كلّ بيان میكنم.»
(دوره دوم روش توليد معادلات کاربردی، جلسه ۱)
☑️ @moniroddin
🔆 در بالاترین افق، «دستگاه جدید ریاضی» تولید کردهایم.
✔️ سید مُنیرالدین حسینیِ هاشمی:
"اگر گفتيم: ما يك دستگاه نظرى داريم كه سه قسمتِ اصلىِ «چرا»، «چگونه»، و «چهنسبت» دارد و «چهنسبتِ» آن متقوّم به «چگونه» است، و چگونهاش هم متقوّم به «چرا» است، و بالعكس،
در این صورت، ممتنع است كه شما بگوييد: دستگاه رياضى ساخته نشد! رياضى در بالاترين نقش، همین كار را انجام میدهد و افقی بالاتر از اين براى تعريف رياضى نداريد؛ يعنى براى مفهوم رياضى، در جايى تعريف فلسفى میدهيد كه ديگر روى اين صحبت را كه «من يك تعريفى داشته باشم و دیگری يك تعريف داشته باشد» خط میزنيد."
(دوره دومِ «روش توليد معادلات کاربردی»، جلسه ۳۱)
☑️ @moniroddin
🔆 نقش ریاضیات در برنامهریزیِ تغییرات
✔️ سید مُنیرالدین حسینیِ هاشمی:
🔹 «وقتى میگوييم: "براى تغيير يك چيز بايد جايش را عوض كنيم"، منظورمان اين است كه بايد تغييراتى در آن، بهوسيله تغيير چيزى كه در اختيار شما هست، به وجود بيايد.
چيزى كه در اختيار شماست «تخصيص» است. تخصيصها، كميّتهايى هستند كه در اختيار شما هستند؛ يعنى نسبتها را شما بهوسيله كميّاتى كه در اختيار داريد، عوض میكنيد تا شرايط تغيير ایجاد شود.
بنابراين براى تغيير موضوعى كه در اختيار شما هست ابتدا بايد كميّاتِ متعادلِ تعريف شدهٔ آن را بشناسيد تا بتوانيد با شاخصهبندى، كميّاتى را كه از نظر شما متعادل نيست، تغيير دهيد تا وزنِمخصوصهاى آن عوض بشود. البتّه اول كار كه كميّت را تغيير میدهيد، بلافاصله وزن مخصوص و وصف شى تغييرِ هويّت پيدا نمیكند، ولى شرايطِ تغييرش ايجاد میشود.»
🔹«در مبناى "نظام ولايت" با تكامل موضوع، جايگاه و حجم مخصوص و وزنِمخصوصِ موضوع عوض میشود؛ يعنى "نسبتها" در "وزنها" اصل هستند.
لكن يك "نسبتهاى عينى" داريد و يك "نسبتهاىِ تعريفىِ فلسفى؛ كه میخواهيد آن نسبتها را بخوانيد. نظام نسبتهاى شما بايد ابزار تصرّف شما بشود. اينگونه نيست كه بتوانيم هر چيزى را كه بخواهيم، در يك نسبت بالاترى قرار دهيم. اگر تخمين ما هم چيزى را در جاى غيرِ موضعِ نسبىِ خودش گذاشت، بايد آن تخمين عوض شود. يعنى عينيت به او میفهماند كه درست است كه شما منزلت درست كردهاى و اتاق معاونت ساختهاى، ولى اين شخص معاون، شخصى نيست كه بتواند در اين منزلت، فعاليت كند. لذا تخمين بزن و يك شخص ديگرى را به معاونت ببر و او را به اتاق مباشرت برگردان، زيرا وزنِ مخصوصِ عينىِ اين شخص، بهگونهاى غير از معاونت عمل میكند.
به تعبير ديگر بايد وزنِمخصوصِ هر شخص را با تخمين پيدا كرد تا بتوانيم او را جاى خودش بنشانيم و بعد نسبتِ بين تغييراتش را ببينيم. بعد از اينكه نسبت بين تغييرات او را ديديم بايد تصرّف بكنيم. در تصرّف هم بايد شيب آن مشخص شود. بعد از آنكه شيب آن هم مشخص شد، بايد تعريف از تعادل نسبتها و كميّتها داشته باشيم. بحث از تعريفِ تعادلِ نسبتها بايد به تعادلِ كمّىِ قابلِ سنجش ختم شود. در بحث از تعادل كمّى بايد همين بحث وزن طرح شود، يعنى اصل براى تصرّف، اول، وزنهاى متعادلِ قابلِ تعريف است.» (منبع: دوره دوم روش توليد معادلات کاربردی، جلسه ۱۶)
☑️ @moniroddin
🔅 سید منیرالدّین حسینےِ الهاشمے
💥 کسی که میگوید حضرت اباعبدلله(ع) به کوفه رفت تا حکومت اسلامی تشکیل دهد، معنای «تکاملگراییِ تاریخی» را نمیفهمد.
عاشورا ترکیب «ستیز» و «عاطفه» بود، برای هدایت تاریخ بشر.
✔️ استاد مرحوم سید منیرالدّین حسینیِ هاشمی (بنیانگذار فرهنگستان علوم اسلامی قم):
«اينكه میگويند حضرت اباعبدالله(ع) آمده بود حكومت اسلامی تشکیل بدهد (کتاب «شهيد جاويد» اين را میگفت)، بهخاطرِ این است که معنای «تكاملگرايی تاريخی» را نمیفهمند. تكاملگرايی تاريخي، خيلی عظيمتر از تكاملگرايی اجتماعی است. ⬅️ تكاملگرايی تاريخی، باقی میماند بدون اينكه شخص باشد و در همه جريانات تكاملی، موضوع رشد و تكامل قرار میگيرد؛ لذا گرايش كه الان به حضرت اباعبدالله(ع) در سراسر جهان وجود دارد، قطعاً در سده اول وجود نداشته است.
⬅️ کسی میتواند به زبان تاريخ صحبت كند كه «ستيز» و «عاطفه» را بتواند به عالیترين شكل تاريخیاش تركيب كند. در قضيه عاشورا و جريانات بعدش، كاملاً اين امر، واضح است؛ يك ذره آثار ذلّت در اُسرا ديده نمیشود؛
⬅️ نه يك ذره هم پايشان را از مقاومت در برابر دشمن پايين میگذارند، و نه يكديگر را توصيه میكنند به اينكه ابراز عاطفه نكنيد! در ابراز عاطفه كردن هم خيلی شديد هستند! اين با هيچ نظام جنگی كه بخواهد در وهله، ساختار بسازد، نمیسازد.
اين را در جاهای مختلف مشاهده میكنيد. اينکه در جنگ، عمروعاص خودش را لخت میكند، حضرت او را رها میكنند، اين دقيقاً معنای انسانگرايی است. معنايش اين است كه او ابراز ذلت میكند و من به آدمی كه ابراز ذلت میكند، ابراز قدرت نمیكنم! آيين ما اين است كه فراری از جنگ را تعقيب نكنيد؛ هر چند يقين داشته باشيد او همين كه توانست فرار كند، دوباره نامردی و نامردمی خودش را به شديدترين وجه ابراز میكند. اين دقيقاً يعنی باز كردن مشت عمروعاص. يعنی آيين عمروعاص را شكسته؛ نه شخصش را. آيين خودمحوری را در برابر آيين ارزشمحوری شكسته. ⬅️ اصلاً شمشير علیبنابیطالب(ع) و حضرت اباعبدالله(ع) میزند برای اينكه ارزش، بر تاريخ مسلط بشود؛ نه اینکه مثل انقلابهای اجتماعی، ساختاری، در [آن] وهله، ايجاد بشود». ۷۹/۱۲/۶
☑️ @moniroddin
🔆 «روش» مقدم است بر «شناخت»
✔️ سید منیرالدین حسینیِ هاشمی:
«ما به دليلِ "هستیشناسی" دنبال "فلسفه" نرفتيم؛ ما اگر سراغِ اصالت شیء، اصالت ربط، اصالت تعلق و فاعليت و ولايت رفتیم، هر چه كه بحث كرديم، برای اين بود كه يك روشی را پيدا كنيم». (دوره عملکرد علمی ـ تحقيقاتی دفتر، کد پژوهشی ۲۰۶، سال ۱۳۷۳)
«اصل اولی را "تغایر"، که همهٔ بشر قبول دارند، قرار داديم و در عين حال سيرمان اين است که اولْ "متد" را بشناسيم؛ چرا که ضرورتاً متد بهکار گرفته میشود و جدای از متد نيستيم. و اگر کسی بخواهد، قبل از شناسايیِ متد، به "شناخت" بپردازد، معنایش اين است که من حرف خودم را میزنم و تو هم حرف خودت را بزن!» (دورهٔ فلسفه اصول روش تنظیم نظام، کد پژوهشی ۶۶/جلسه ۱۷، سال۱۳۶۳)
☑️ @moniroddin
🔆 روشِ آیتاللهالعظمی سید نورالدین حسینیِ هاشمی در تربیت کودک
✔️ سید منیرالدین حسینیِ هاشمی:
"[پدرم مرحوم آیتالله سید نورالدین حسینی، پرورش خاصی به وجود میآوردند.] من يادم هست در سن دوازدهسالگی يا شايد دهسالگی، سردار حکمت و يک عده دیگر آمده بودند [نزد پدرم].
ببينيد اين چيزی را که در فرزندش میخواهد به وجود بياورد... اين پرورش، متناسب با همان وضعی است که در برنامه و استراتژی او هست. ايشان هرگز چهرههای سياسی وقت را در نظر ما بزرگ نمیکرد.
به من شخصاً اين دستور را فرمودند و من هم عمل کردم؛ يعنی سردار فاخر که میخواست به باغچه منزل ما بیاید، [پدرم به من] گفتند: 《بابا! يک عده مهمان به منزل ما میآیند! بعد از اينکه اين مهمانها آمدند و ۲۰ دقیقه گذشت، لباس خودت را مرتب میپوشی و میآيی سلام میکنی، قدمها را آرام برمیداری! چشم توی چشم من میدوزی! نگاه به هيچکدام از اطراف نمیکني! من سه بار «يا الله» میگويم! و دستم را تکان میدهم! تو هيچ عکسالعملی نشان نمیدهی! بار سوم که «يا الله» گفتم، همه بلند میشوند! فقط من نشستهام! تو به هيچکس اعتنا نمیکنی و مستقيم میآيی کنار دست من! [در این حال، من] حرف مجلس را قطع میکنم و ربع ساعت در مورد تو صحبت میکنم تا همه را وادار کنم در مورد تو صحبت کنند!》
اين بزرگترين تحقير است که يک سياستمدار نسبت به سياستمدارهای ديگر میکند! آنها آمدند حرفهايی را که در مقياس کشور هست، بزنند، سردار فاخر و حسين علاء و... بلند شدهاند و آمدهاند [نزد پدرم؛ اما] آنجا ايشان بچه دوازدهسالهاش را آورده و اولاً همه را جلویش بلند میکند! بعد ربع ساعت، حرف مجلس را منتقل میکند تا همه آنها درباره حقير صحبت کنند!
ولی درست سه ماه بعد از اين جريان، آقای ميرزا بهاءالدين محلاتی میخواست به باغچه منزل ما بیاید [و با پدرم ملاقات کند؛ پدرم] دوباره گفتند: 《بابا! امروز هم مهمان دارم! لباست را میپوشی و بیست دقيقه بعد از ورود من به جلسه، تو هم وارد میشوی؛ ولی برخلاف آن دفعه، سلام میکنی و سرت را زير میاندازی! میآيی دست روحانیای که کنار دست من نشسته، میبوسی! و میروی زيردست پايينترين طلبهای که همراهش است، مینشينی.》
[این یعنی] درشت کردن دانش مذهبی، و خُرد کردن شخصيتهای سياسی [ ِشاهنشاهی] در ذهن فرزندش. محال است کسی دلباخته آنها باشد و چنین کاری بکند! کسی که دلباخته نباشد ولی ضعيفالنفس باشد هم، چنین کاری نمیکند! کسی که میخواهد موضع بگيرد و موضعش را در نزديکان خودش [جا بیندازد] چنين کاری میکند.
من اين [اتفاق] را لااقل بیست بار یا بيشتر ديده بودم که مرحوم آقا، به استاندار، وقت نداد. فرماندۂ _به اصطلاح_ ارتش و ... که میخواستند از ايشان وقت بگیرند، ساعت ۱۰:۱۵ چهارشنبه وقت میدادند و صبح سر ساعت ۱۰ سَلمانی مخصوص ايشان میآمد! [یعنی] ایشان درس خارج و درس تفسير میدادند؛ ساعت ۹:۳۰ درس تمام میشد؛ بعد ساعت ده اين سلمانی میآمد (در روز چهارشنبه). مرحوم آقا وسط اتاق مینشست و لنگ سلماني را دور گردنشان میبستند و [در حالی که آرایشگر، موهای ایشان را اصلاح میکرد،] آقای استاندار و فرماندار وارد میشدند و ایشان زير تيغ سلمانی بودند و بیاعتنايی خاصی داشتند و جلوی اینها تکان نمیخوردند!
یا لااقل من دهها بار ديده بودم که وسط مذاکرات سياسی، مثلاً یک فردی عادی و یا يک کارگری که دستش آلوده به سودههای مس بود و لباس کثيف کارگری بر تن داشت، و [از پدرم] استخاره میخواست، ايشان مذاکره با شخصيتهای سياسی را قطع میکردند و میگفتند: 《بابا! چه کار داری؟...》 اين معنايش اين است که به آن سياستمدارها وقعی قائل نمیشدند!" ۷۶/۲/۱۹
☑️ @moniriddin
🔅 سید منیرالدّین حسینےِ الهاشمے
🔹نکاتی درباره «روش» ⬇️⬇️
🔹نکاتی درباره «زن و خانواده» ⬇️⬇️
🔆 زن، فرعونیتِ جمال دارد و مرد، فرعونیتِ جلال.
✔️ سید منیرالدین حسینیِ هاشمی:
«زن، فرعونيت جمال دارد و مرد، فرعونيت جلال. يعنی هر دو، نفس امارهشان دعوت میكنند به اينكه خودشان را معبود قرار بدهند و ديگران را پرستنده و عابد خودشان.
اگر اين نفس تهذيب نشود و مراقبت در رشدش نباشد، موجب فساد میشود.
تمام ظلمها و جورها و حيوانيتهايی كه از بشر سر زده، كه بدتر از همهٔ حيوانات هست، برای همين قضيهٔ نفس و فرعونيت بشر و انانيت بشر است. اينكه برای خدای متعال خضوع نكند، مبدأ همهٔ رنجهای بشر است. ابتهاج به يك امر فاسد، مبدأ همه رنجها و اضطرابهاست. اگر كسی تلاش كند كه ديگری عاشقش بشود، اول خودش صدمه میخورد و زجر میكشد و به اضطراب میافتد. اگر مردی دنبال اين باشد كه دیگران برای جلالش خاضع بشوند، صدمهاش اول به خودش میخورد، خودش دچار اضطراب میشود و آرامش خودش سلب میشود، تا بعد، ديگران را دربرابِر جلالش، به يك نسبت خيلی كمتری، خاضع كند.» ۱۳۷۸/۶/۲۱
☑️ @AndisheMonir
🔆 عشقِ ترحّمی و عشقِ توسّلی
🔅عشقِتان به همسرتان، از رویِ ترحّم نباشد.
🔅عشقِ توسّلی موجبِ تحملِ ناملایماتِ زندگی میشود.
◀️ سید منیرالدین حسینیِ هاشمی:
«اگر انسان "ترحُّماً" به همسرش احترام بگذارد، اين برای خودش خطرناک است. احترام و محبت مرد نسبت به همسرش و بالعکس بايد "توسُّلاً" باشد. همانگونه که اگر بخواهيد امام رضا(ع) را زيارت کنيد، ترحّما زيارت نمیکنيد، بلکه ايشان را وسيله برای قرب خدا قرار میدهيد، و يا هنگامیکه اسماء الهی را میخوانيد و "يا ربِّ، يا اللّه، يا رحمن، يا رحيم و ..." میگوييد، با اين لفظ و با توجه به مفهوم آن، و حالت روحی خويش، متوسّل به اسماء الهی میشويد، و همچنین ائمه طاهرين(ع) را، که اسماء حسنای الهی تکوينی حضرت حق هستند، توسّلاً زيارت میکنید،
در علائق خانوادگی نيز بايد مهر و محبت، توسّلاً اِعمال گردد و محور، حب الهی باشد.
اگر مردی به همسر خود ترحّم کند، اين بدان معنی است که خودش را در موضع قدرت میبيند و حال اينکه تمام انسانها در موضع احتياجاند و در طريقِ بندگی او وسائلی را میجويند.
احترام شما به مؤمن نيز بايد "توسّلی" باشد؛ مگر اينکه طرفِ احسان شما جزوِ مکتب و دين شما نباشد؛ آنوقت ترحّم اشکالی ندارد. اما هرگز نبايد به يک شيعه ترحّم کنيد.
اگر زن و شوهر توسّلاً به يکديگر محبت کنند، اولين چيزی که سهل میشود، تحمل ناملايمات طرفين برای يکديگر است و اگر در خانهای، خداوند، محور ايثار شد، اين خانه اساساً محل سرپرستی الهی خواهد شد». ۶۹/۸/۲۲
☑️ @AndisheMonir
🔆 معرفینامهٔ کوتاه سید منیرالدّین حسینیِ هاشمی
□ «سيد منيرالدّين حسينىِ هاشمى» در آبان ۱۳۲۴ در شيراز متولد شد و در سال ۱۳۳۹ وارد حوزه علميه قم گرديد.
□ پدر ايشان، مرحوم آيت الله العظمی سيد نورالدين حسينى، از مراجع بزرگ و مؤسس حزب دینی و ضداستعمارىِ «برادران» بود. سيد منيرالدّين حسينى تأثير زيادی از ایشان پذيرفته بود.
□ در دوران مبارزات انقلاب اسلامى، آن مرحوم با اقتدا به حضرت امام خمینی (ره) حضورى فعال در جريانات نهضت پیدا کرد. وی پس از تبعيد حضرت امام(ره) به عراق، به نجف اشرف رفت و در دروس خارج ايشان شرکت جست؛ بهويژه در دوره «ولايت فقيه» حاضر شد که وی را در آستانه تحول عميق فکری قرار داد.
□ استاد حسینی، با تكميل انديشه سياسى و اجتماعى خود، به اندیشمندی تبديل شد كه به «كارآمدى دین در تكاملِ حيات اجتماعیِ بشر» معتقد بود و «تكاملِ قاعدهمندِ معرفت دينى، توأم با تحول در نظام علمى» را از لوازم حركت به سمت تمدنسازی اسلامى میدانست.
□ او پس از پيروزى انقلاب اسلامى، با رأیِ مردم شیراز، به «مجلس خبرگان قانون اساسى» راه یافت و در آنجا يكى از پنج پيشنويس اين قانون را ارائه کرد و در تصويب قانون اساسیِ کنونی نقش زیادی داشت.
□ آغاز پروژهٔ انقلاب فرهنگى، او را بر آن داشت تا با تأسيس «فرهنگستان علوم اسلامى» در سال ۱۳۵۹، به تحقيقِ بيشتر دربارهٔ «شيوه جارى نمودن اسلام در نظام اجتماعى» همت گمارَد.
□ سید منیرالدین حسینیِ هاشمی بیست سال از عمر شریف خود را در مسیر تولید نرمافزارهای تمدن اسلامی صرف نمود و در صبح روز جمعه، ۱۲ اسفند ۱۳۷۹، دعوت حضرت حق را لبيك گفت.
☑️ @moniroddin
🔹محسن رضایی:
«پس از پیروزی انقلاب اسلامی، آیتالله حسینی الهاشمی تلاشهای بیوقفهای در تدوین قانون اساسی، بهویژه وقتی که در پیشنویس اولیه آن قانون تقریباً خبری از محوریتِ «اصل مترقی ولایت فقیه» نبود، انجام داد و تلاشهای ایشان موجب اجماع بزرگانی چون شهید بهشتی و دیگران در این باره شد و پیشنویس اولیه تغییر کرد.»
http://urly.ir/aQNm
☑️ @moniroddin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺قطعه تصویری از سخنان سید منیرالدین حسینیِ هاشمی در مجلس خبرگان قانون اساسی، سال ۱۳۵۸🔻
🔍 ضرورت سازگاری هر گونه تغییری در قانون اساسی با كلیات آن...
☑️ @moniroddin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺قطعه تصویری از سخنان سید منیرالدین حسینیِ هاشمی در مجلس خبرگان قانون اساسی، سال ۱۳۵۸🔻
🔍 ضرورت انسجام بین قوا بدون ادغام آنها در یكدیگر
☑️ @moniroddin
🔅 سید منیرالدّین حسینےِ الهاشمے
🔆 عشقِ ترحّمی و عشقِ توسّلی 🔅عشقِتان به همسرتان، از رویِ ترحّم نباشد. 🔅عشقِ توسّلی موجبِ تحملِ نامل
🔆 زنانِ خودگرا، زنانِ جامعهگرا، زنانِ تکاملگرا
✔️ سید منیرالدین حسینیِ هاشمی:
«سه طيف عواطفِ خودگرا، جامعهگرا و تكاملگرا را میتوان درباره زن مطرح کرد. زن، یا احساسِ هويتِ «تكاملگرا و باللّه» دارد، يا احساسِ هويت «خودگرا» و يا «جامعهگرا».
💠 اگر زن، تحقير و تجليل و احساس هويت را به «تجمّل» برگرداند، دعوت به خود را آغاز كرده است. تحريك به خود، يعنی استخدامِ هرزگی و استخدامِ تبرّز و استخدامِ تجاهر، در دعوت به نفس، که سقف هم ندارد.
موضوع آرايش، که جزو محورهای اساسی زن است... نوع سادهٔ دعوت به خود است... . نوع منزل، انواع نوشيدنی و پوشيدنی و كليه وسائل اقتصادی مرتباً میتواند مظهر خودگرايی و تحريك به خود باشد.
در دعوت به نفس، چه نوع آزادیای هست؟ آيا آزادگی از نوع زيبايیِ ايثار است يا از نوع زيبايیِ تجمّل؟ در تجمّل حتماً يك نوع آزادیِ خُرد هست. شخص، در تجمل، ابتهاج پيدا میكند، يعنی لذت میبرد. انسان از چيزی که بپسندد، لذت میبرد؛ ولی حتما آزادیِ آنی، يعنی تخليه روانی و لذت بردن از وهله، را دارد و تنوع اين لذت را هم میتوان دائمافزا [قرار داد] و برای آن، از نظر عاطفی و روحی، ضریب توليد كرد.
رنگهای گوناگون، بوهای گوناگون، مزههای گوناگون، صداهای گوناگون، و كليهٔ مجاری محيطیِ حسی، كه میتواند فرمپذير باشد و كيفيت جديد بيافريند و نوع كيفيت قبلی را عوض كند، همهٔ اينها كلاً آزادیِ وهلهای، يعنی ابتهاج وهلهای و احساس هويت وهلهای را به وجود میآورند. آزادیِ خُرد هميشه توأم با خودمحوری و خودگرايی است، نه در ارتباط با جامعهگرايی و تكاملگرايی.
💠 در «جامعهگرایی»، احساس هر شخصی برابر با احساس نياز است و ارضاء نیز برابر با «غِنا»ست. ملاحظهٔ نسبتِ بين نياز و ارضاء در جريان تكامل، معنايش اين است كه يك عده بايد رنج ببرند تا عدهای دیگر بتوانند خوش باشند! یعنی دسترسی به آزادگی وهلهای و موضعیِ خرد، برای همه، در آنِ واحد، ممكن نيست. به عبارت ديگر، «تأمين تجمل برای همه، در آنِ واحد، ممكن نمیشود. در سيستم اجتماعی، برای تأمين آزادی وهلهای، حتماً يك عده بايد كار و تلاش کنند تا تركيب بوها، تركيب رنگها، تركيب مزهها و تركيب كليه مجاریِ حسی را توليد كنند. چون توليد بايد توليد اجتماعی باشد. پس اين تبرّز اگر بخواهد انجام بگيرد، بايد عدهای، بيشتر كار بكنند و عدهای، كمتر بهره ببرند.
اما اين سقفی كه برای عموم قابلِدسترسی و ارضاء است، تحريك آن به همان اندازه و در همان سطح نیست و تحريك افراد به انگيزش، بايد به طرف بالا شيب داشته باشد. بنابراين ایجاد نظام طبقاتی لازم است.
💠 «تكاملگرايی بهمعنایِ عمومی شدنِ ارزشهاست، قبل از اينكه «جامعه» ملاحظه شود. زن اگر احساس هويت را به خوبیها برگرداند، در اين صورت، تكاملگرايی را آغاز كرده است. زنِ تكاملگرا [در پیِ] نشر خوبیها و مبارزه با بدیها برای لذتی بالاتر است كه [همان] لذتِ رشدِ غيرِ خود است؛ لذت بهرهوری و خرسند شدن از تكامليافتنِ غير است. نه فقط ظلم نمیكند، نه فقط حق او را نمیگيرد، بلكه فداكاری میكند كه او را از يك مرحلهٔ فهم و يك مرحلهٔ وجدان به وجدانِ بالاتر و فهمِ بالاتر و عملكردِ بالاتر برساند. تكامل و همزيستی و مبتهج شدن افراد از همديگر، يعنی «این زن» به «او» نفع برساند و او هم بخواهد به این نفع برساند؛ البته به شرطی است كه جامعه، خودگرا و خودمحور و مستکبر نباشد، و متجاوز به غیر و تحقيركننده غير نباشد. خوبیها هم زيبا هستند، يعنی بشر از بدیها، از ظلمها، از ستمها و از تحقيرها رنج میبرد.
ارزشها يعنی ضدِ ظلمها، ضدِ تجاوزها، ضدِ خشونتها، ضدِ بدیها؛ يعنی عدالت. مثلاً بهرهكشی از غير، ظلم است. تجاوز به حدودِ غير، ظلم است. فدا كردن و استئثار غير، ظلم است. سلب هويت از غير و بهكار گرفتنِ او در هويت خود، ظلم است.
به بیان دیگر، معنای ظلم اين است كه هر فرد، شخص ديگری را، مثل شیء، برای خودش مصرف كند؛ يعنی هويتِ اختيار، هويتِ آگاهی و هويت رفتارِ انسانیِ را از او سلب كند؛ يعنی اسارت گرفتن غير، ظلم است، در حالی که او هم، مثل هر شخص دیگر، بندهٔ خدا و دارای هويت انسانی و كمالاتی است و میتواند آدم كاملی باشد.» (سال ۱۳۷۸/ تقطیع و تنظیم فیش: مهدی میرزایی)
☑️ @AndisheMonir
🔆 روابط زن و مرد باید سازگار با نظریه توسعه و پیشرفت باشد.
🔅اگر روابط زن و مرد مقنن نشود، استقرارِ در محبت پیدا نمیشود و ایثار محقق نمیشود.
🔅رابطه زن و مرد هر قدر مقننتر بشود، کارخانهٔ انسانسازی شما بهتر میتواند كار كند.
✔️ سید منیرالدین حسینیِ هاشمی:
«میگوييد: رابطهٔ زن و مرد چگونه بايد باشد؟ میگويم: آنگونه كه با توسعهٔ اجتماعی سازگار باشد. میگوييد: توسعهٔ اجتماعی در جامعهٔ اسلامی چيست؟ میگوييم: انگيزه و انديشه و عملش بايد مرتباً الهیتر بشود. میگويید: برای اين مناسك هم داريد؟ میگويیم: بله. نيازها و ارضايش را مقنن كردند. اگر در اين مناسك كار بكند، اين آدم اهل محبتِ مستقر میشود. میگويید: محبتِ مستقر را برای چه چيزی میخواهیم؟ میگوییم: اگر امروز يك جوان با يك دختر باشد، روز ديگر با يك دختر ديگر، یا احياناً همزمان باهم باشند، اين تلوّن و تنوع شديدی را كه شما میآوريد، منشأ آن میشود كه استقرارِ محبت پيدا نشود. میگوييد: اگر استقرار محبت پيدا نشود چه میشود؟ میگوییم در آن صورت، موضوع محبت، خود فرد و انانیت فرد میشود، و گرايش به غير، و ايثار تحويل نمیدهد. میگویيد: ايثار تحويل نداد، چطور میشود؟ میگويم: نظام شما نظامی است كه بايد آخرش «و يؤثرون علی انفسهم ولو كانت بهم خصاصه» بشود و [آمادگی] «شهادت» تحويل بدهد. درحالیكه اين، نمیدهد؛ اين ماشين به درد آن كار نمیخورد.
در هر حال شما هرچه چرخ اين كارخانه را بتوانيد نظمش را دقيقتر كنيد، سرعت بيشتری در آن امكانپذير خواهد بود. يعنی كارخانهای که، سيستمی که، ارگانی كه با بخار كار میكند، يك ميزان نظم در توليد آلياژ و مولكوش میخواهد. اما كارخانهای كه با سليس كار میكند، يك حرف ديگر است . شما هرچه تأثير را بخواهيد بالا ببريد، بلافاصله بايد بگوييد: اين سرعت، در ساختار متناسبش میتواند عمل كند. نظام و ساختار و سيستم متناسب با انرژیتان را بايد بياوريد.
رابطه زن و مرد هر قدر مقننتر بشود، انسانسازی شما بهتر ميتواند كار كند. اگر انسانسازیِ شما بهتر كار كرد، بايد تكنولوژی متناسبش را بتوانيد ايجاد كنيد. يك وقت میگوييد: در تكنولوژی موجود، كه محرك انسانیاش علاقه به دنيا و حرص و تنوع است، اين يك حرف ديگر است . وقتی میگوييد اهداف توسعه را الهی كرديم، میگوييم خيلی خب، حالا تعريف از نظم هم بايد الهی باشد. تعريف از آزادی هم بايد الهی باشد، تعريف از تكنولوژی و سرعت پيشرفتش هم بايد الهی باشد.
بنابراين، مقنن نبودن يا كمتر مقنن بودن، يعنی ضريب دقت را كم كردن؛ که قطعاً بالا رفتن ضريب دقت را نتيجه نمیدهد؛ بلكه مقننتر شدن، برابر است با بالا رفتن ضريب دقت، ضريب دقت بالا رفتن برابر است با ساختار و نظام را هماهنگ ساختن با انرژی متناسبی كه منشأ سرعت است. حالا انرژی اختيار جنابعالی بنا هست در نظم بالاتری در بهينهسازی خودتان عمل كند؛ طبيعتاً هرج و مرج جنسی را نمیتواند بپذيرد؛ چون تعريف از نياز و ارضائش در يك دستگاه ديگر میچرخد.» ۱۳۷۸/۳/۲
☑️ @AndisheMonir
🔆 ریشهٔ ظلم به زنان، طغیانِ اخلاق است.
✔️ سید منیرالدین حسینیِ هاشمی:
«اگر كسی فلسفه تاريخ نداشته نمیتواند ريشه ظلم را تحليل كند. ممكن است كسی بگويد [ریشهٔ ظلم] در كمبود قوانين مدنی است كه بايد به نفع زنان باشد و [حالآنکه] قوانين مدنیْ مردسالارانه تنظيم شده است. يا ممكن است ماركسيستها احساس مالكيت اقتصادی را زيربنای اين ستم بدانند و بگويند بايد تحول در نظام اقتصادی جامعه به وجود بيايد.
ما همه اينها را روبنا میدانيم و اساس آن طغيان اخلاق است. اگر طغيان اخلاق وجود داشت، ايثار تبديل به استيثار میشود و بنابراين نسبت به همه اقشار جامعه اين ستم اتفاق میافتد، از جمله زن. هركس قدرت داشته باشد از ديگران سوءاستفاده میكند؛ مرد از زن، و اگر زن هم قدرت داشته باشد از زن سوءاستفاده میكند. جنگ قدرت پيدا میشود. فقط ايثار است كه میتواند اين مسئله را حل كند و آنهم در مكتب انبياء اتفاق میافتد. درواقع همان نگاه فلسفه تاريخی به مسئله است.»
☑️ @AndisheMonir